فیلم سرخپوست غلط های فیلم ملبورن را دارد
حسین معززی نیا (منتقد سینما) درباره فیلم «سرخپوست» در اینستاگرامش نوشت:
در بخشی از یادداشت این منتقد آمده: این واضح است که برای طراحی صحنه، ساخت و ساز محیط، کارکرد رنگ و نور در لوکیشن، طراحی صورت و لباس بازیگران و خیلی از دیگر جزئیات، کار شده، فکر شده و دستاوردهایی هم حاصل شده. اما خب که چه؟ چطور میشود در فیلمی که آشکارا قصهگوست و بنا دارد با تعلیق پیش برود و از گرهافکنی، نقطه عطف و حادثه، مطابق با الگوهای سینمای کلاسیک استفاده کند، کیفیت بازیها و رنگ و نور و کار دوربین را جدا از قصه ارزیابی کنیم؟ مگر داریم فیلمی از آنتونیونی تماشا میکنیم؟ این یک فیلم قصهگوست و باید بتواند قصهاش را درست تعریف کند تا موقعیت را باور کنیم، با شخصیتها همراه شویم و آنها را بفهمیم. اما فیلمساز هرچه در متقاعد کردن یک سرمایهگذار برای آمدن پای این پروژه و جمع کردن عوامل فنی ماهر و ستارههای تماشاگرپسند مهارت به خرج داده، کاری را که باید روی کاغذ انجام میداده با همان غلطهایی به نتیجه رسانده که دفعهی قبل، موقع نوشتن فیلمنامهی ملبورن مرتکبش شده بود.
«سرخپوست» مطابق معمول بسیاری از فیلمهای سالهای اخیر سینمای ایران ایدهی خوبی دارد، با همان شروع میکند و در یک سوم ابتدایی امیدوارکننده به نظر میرسد. و همچون بسیاری از فیلمهای سالهای اخیر سینمای ایران، بهمحض تمام شدن جذابیت ایدهی اولیه، مشخص میشود فیلمنامهنویس آنقدر به همان ایده اطمینان داشته که توانسته سی چهل نفر را همراه کند و حالا همگی دارند ما را مشغول میکنند تا نبینیم قصهای باقی نمانده، فیلم دارد دور خودش میچرخد و با آوردن و بردن شخصیت فرعیهای بیربط، وقت تلف میکند. در نتیجه، نیما جاویدی مثل فیلم قبلیاش اینجا هم شروع میکند به تقلب در روایت داستان: فیلمی که اساساً و از مبنا دربارهی ناپدید شدن آدمی در یک مکان است، مکانی که دهها آدم سالهاست در آن کار میکنند، نقشه دارد، مشخصات ثبتشدهی دقیق و روشن دارد، هرگز حتی یک صحنهی متقاعدکننده نشان ما نمیدهد که آدمهای این زندان دقیقاً چه میکنند، کجا را میگردند و چطور وجب به وجب ساختمان را وارسی میکنند و این آدم را پیدا نمیکنند
ارسال نظر