نگاهی به شش فیلم مشهور تاریخ سینما که بر اساس رویداهای واقعی ساخته شده‌اند

واقعیت‌های تاریخی همواره منبع بسیار خوبی برای سینما بوده است. بسیاری از فیلم‌های مشهور تاریخ سینما بر اساس یک رویداد واقعی ساخته شده‌اند.

سرویس فرهنگی مستقل‌آنلاین: نگاهی داریم به 6 فیلم مهم تاریخ سینما که مضمون آن‍ها بر اساس اتفاق‌های واقعی بوده است.

فیلم سلما

سلما (2014)

در 7 مارس 1965، هنگامی که تظاهرکنندگان دارای حق رای سعی در عبور از پل ادموند پتوس در سلما، آلا، طی راهپیمایی به سمت مرکز ایالت در مونتگومری داشتند با پلیس به شدت مسلح روبرو شدند، روزی که به عنوان "یکشنبه خونین" شناخته می شود منجر به بستری شدن 17 تن در بیمارستان شد و50 نفر نیز سرپایی مداوا شدند. این ماجرا به نقطه‌عطفی در مبارزه با سرکوب نژادپرستانه رای دهندگان در ایالات متحده تبدیل شد، زیرا تصاویر تلویزیونی از حملات به راهپیمایان حیرت مردم را در سراسر کشور برانگیخت. اما معترضان (به رهبری مارتین لوتر کینگ جونیور، جان لوئیس، هوسیا ویلیامز و دیگر رهبران حقوق مدنی) تسلیم نشدند.

این رویدادها موضوع فیلم سلما به کارگردانی آوا دوورنی است که با بازآفرینی ماه‌های منتهی به راهپیمایی‌ها، پیچیدگی‌های جنبش‌های عدالت اجتماعی و رهبران آن‌ها را نشان می‌دهد. نقطه قوت فیلم به تصویر کشیدن مناظرات بین رهبرانی مانند کینگ و جان لوئیس است و هم روایت داستان قهرمانان محلی گمنام که توسط دوربین‌های خبر جاودانه شده اند. این موضوع خشم عمومی را برانگیخت و رئیس جمهور لیندون بی. جانسون را مجبور کرد خشونت اعمال شده بر راهپیمایان را محکوم کند. ریدی می‌گوید: «ساخت زیبا و بی‌عیب و نقص، سلما ادای احترامی به یاد ماندنی از مردم عادی است که شجاعت فوق‌العاده‌شان به تقویت یک حق اساسی دموکراسی آمریکایی کمک کرد: حق رای.»

فیلم ارتباط فرانسوی

ارتباط فرانسوی (1971)

روند پیچیده قاچاق مواد مخدر که به عنوان اتصال فرانسوی شناخته می شود توسط گانگسترهای ایتالیایی در دهه 1930 ایجاد شد: دانه های خشخاش از ترکیه و لبنان به مارسی، یک بندر بزرگ فرانسه حمل می‌شد، جایی که آنها را به هروئین تبدیل می کردند، قبل از اینکه به ایالات متحده ارسال شوند. در دهه 1960، سالانه 44 تن مواد مخدر به ایالات متحده جابجا می شد، که باعث شد ریچارد نیکسون، رئیس جمهور وقت، به طور چشمگیری با مواد مخدر مبارزه کند. این ماجرا موضوع کتاب غیرداستانی رابین مور شد که در سال 1969 منتشر شد دو سال بعد، کارگردان برنده اسکار، ویلیام فریدکین بر اساس این کتاب با همین نام با یک پیچ و تاب کمی تخیلی ساخته شد و به نمایش درآمد.

با وجود اینکه فریدکین در مورد فیلم کمی آزادی عمل به رج داد، از جمله تعقیب و گریز خودرویی نمادین آن، او متعهد بود که داستان را نسبتاً واقعی نگه دارد. برای کمک به این کار، او از ادی ایگان و سانی گروسو، کارآگاهان پلیس نیویورک کمک گرفت که الهام‌بخش قهرمانان فیلم، کارآگاه «پوپی» دویل (با بازی جین هکمن) و شریک زندگی‌اش بادی «کلودی» روسو (با بازی روی شایدر) بودند. ایگان و گروسو به عنوان مشاور فنی در صحنه فیلمبرداری برای کل تولید و همچنین در نقش های کوتاه در فیلم حضور داشتند. آمیتی شلیس، مورخ می گوید: «ارتباط فرانسوی ماهیت نیویورک را در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 1970 نشان می دهد. برای ما که عاشق نیویرک هستیم، این فیلم نشان می‌داد که شهر دوران افولش به پایین‌ترین سطح در دهه 1970 چقدر پیشرفت کرده است. فیلم امیدی تازه را نشان می‌دهد: شهر از زوال پیشین نجات یافته است.

فیلم فهرست شیندلر

فهرست شیندلر (1993)

استیون اسپیلبرگ می‌خواست که بازیگران اقتباسی از رمان تاریخی توماس کنلی در سال 1982 چیزی را در ذهن داشته باشند: به قول خودش «ما فیلم نمی‌سازیم، ما یک سند را بازسازی می‌کنیم». تا آن زمان، چند فیلم‌ مستند و اروپایی درباره هولوکاست ساخته شده بود، اما نه یک فیلم پرفروش مدرن هالیوود.

لیام نیسون در نقش یک تاجر واقعی با نام اسکار شیندلر ایفای نقش می‌کند که به خاطر نجات بیش از 1000 یهودی با به‌کارگیری آنها به عنوان کارگر در کارخانه مهمات‌سازی خود در برونلیتز، در جمهوری چک فعلی، اعتبار یافت. فیلم نه تنها از سوی منتقدان مورد استقبال قرار گرفت - این فیلم برنده جایزه اسکار بهترین فیلم شد - بلکه توسط بازماندگان هولوکاست نیز به گرمی مورد استقبال قرار گرفت. چرا که به شکلی استادانه آنچه از سر گذرانده بوئند به تصویر کشید.

اگرچه جنگ جهانی دوم 75 سال پیش به پایان رسید، اما پیام فیلم یک درس فارغ از زمان است. جولیان زلیزر مورخ می گوید: «فیلم در مورد اعمال شخصی است که از همراهی با شر خودداری کرده است. این یک پیام مهم است، پیامی که در عصر ما با صدای بلند طنین انداز می شود.»

فیلم اشک ها و لبخنده

 اشک‌ها و لبخندها (1965)

جولی اندروز در حال دویدن در تپه‌های اتریش در نقش ماریا در فیلم «صدای موسیقی» محصول 1965، شاید یکی از شناخته‌شده‌ترین صحنه‌های آغازین در تاریخ سینما باشد. این فیلم موزیکال که بر اساس خاطرات واقعی ماریا ساخته شده است، داستان راهبه‌ای آزاده را روایت می کند که درست قبل از شروع جنگ جهانی دوم برای مدیریت یک موسسه موسیقی برای کودکان فرستاده می شود. مانند فیلم، ماریا با گئورگ فون تراپ (که در واقعیت 25 سال از او بزرگتر بود) ازدواج کرد و خانواده در سال 1937 به عنوان گروه کر خانواده فون تراپ در اروپا تور برگزار کردند. سال بعد، آنها از اتریش که توسط نازی ها اشغال شده بود فرار کردند و به نیویورک رفتند، جایی که اولین کنسرت آمریکایی خود را در دسامبر 1938 برگزار کردند.

اشک‌ها و لبخندها ابتدا در سال 1959 در برادوی به روی صحنه رفت و فیلم که شش سال بعد اکران شد، تا حد زیادی به داستان واقعی وفادار ماند، اگرچه گفته می شد که گئورگ در واقعیت به اندازه فیلم خونسرد نیست و گفته می شد که ماریا بر خلاف تصویر همیشه شاد جولی اندروز، گاهی اوقات کمی خلق و خوی غمگینی دارد.

دانیل بینبریج، استادیار مطالعات تئاتر در نورث وسترن می‌گوید: «اشک‌ها و لبخندها علاوه بر نمایش استعدادهای جولی اندروز جوان، نمونه‌ای عالی از گسترش آرام استبداد و تعصب است»

فیلم 12 سال بردگی

12 سال بردگی (2013)

منتقد فیلم مجله تایم در باره فیلم 12 سال بردگی ساخته کارگردان سیاه پوست بریتانیایی و برنده جایزه اسکار، با بازی چیوتل اجیوفور و لوپیتا نیونگو، چنین نوشت: «فیلم یک سند خام، هولناک و دیدنی است.»

اجیوفور در نقش سولومون نورثاپ، مردی آفریقایی-آمریکایی آزاد بازی می‌کند که در ساراتوگا اسپرینگز نیویورک زندگی می‌کرد و در سال 1841 ربوده شد و در لوئیزیانا به بردگی فروخته شد،. این فیلم بر اساس خاطرات نورثاپ در سال 1853 به نام دوازده سال بردگی ساخته شده که ماجراهای زندگی او رت در مزرعه و آزادی نهایی و اتحاد مجدد با خانواده اش را به تصویر کشیده است.

مانیشا سینها، کرسی دریپر در تاریخ آمریکا در دانشگاه کانکتیکات، که این فیلم را به دانشجویانش به عنوان منبعی برای کارشان توصیه می‌کند. او می‌گوید: «12 سال بردگی از نظر دقت تاریخی و همچنین برتری هنری، از حد بالایی برخوردار است. این فیلم تا حد زیادی به روایت اصلی Solomon Northup که سال‌ها قبل از اکران فیلم در کلاس خود تدریس کرده بودم، وفادار است. فکر می‌کنم او این موضوع را تایید کند.»

فیلم رفقای خوب

رفقای خوب (1990)

فیلم جنایی درخشان مارتین اسکورسیزی محصول 1990 است که سقوط یک عضو مافیا و شبکه اش را به زبان ایتالیایی-آمریکایی ترسیم می کند، هنری هیل درباره ری لیوتا، قهرمان فیلم چنین می گوید: «تا جایی که به یاد دارم، همیشه می خواستم یک گانگستر در بروکلین باشم. با اینحال بینندگان فیلم دلایل زیادی دارند که چرا زندگی در یک گروه مافیایی ممکن است چندان جذاب نباشد.»

فیلم بر اساس کتاب یک گزارشگر جنایی  1985 به نام نیکلاس پیلگی با عنوانWiseguy: Life in a Mafia Family محصول سال 1985 که فیلمنامه این فیلم را نیز نوشت، ساخته شد. کتاب پیلگی به شرح زندگی واقعی هنری هیل و همکارانش توماس دیسیمون و جیمز «جیمی» برک پرداخته است. شخصیت‌های آن‌ها الهام‌بخش شخصیت‌هایی بودند که جو پشی و رابرت دنیرو در این فیلم بازی می‌کردند. جیسون هربرت، خالق تاریخدانان در موویز و کاندیدای دکترا در دانشگاه مینه‌سوتا، می‌گوید: «دوستان خوب جنایات سازمان‌یافته را اسطوره‌زدایی می‌کند و به مخاطبانی که توسط کاپولا، مارلون براندو و پاچینو نگاهی همدلانه به دنیای مافیا پیدا کرده‌اند نگاهی آشفته، تلخ و غیرعاشقانه می‌دهد.»

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها