حصر خانگی، زندان خودیها
احمد قویدل
فعال مدنی
حصر خانگی، سیاستی است که حاکمیتها وقتی رویشان نمیشود فردی را زندانی کنند از این روش استفاده میکنند. بیتعارف حصر خانگی، سیاست زندانی کردن خودیهایی است که حاکمیت نمیتواند در زندان به چشم آنها بنگرد. شاید باور این مطلب برای کسانی که طعم تلخ و شیرین زندانی سیاسی بودن را چشیدهاند بسیار سخت باشد.
بیتردید زندانیان سیاسی فارغ اینکه چه خدماتی به کشورشان و یا دولت نمودهاند، در معرض انواع و اقسام فشارهای مورد تصور در حوزه ماندن بر سر عقاید خود قرار گرفته و میگیرند.
چنین زندانیهایی میتوانند حتی رئیس جمهور یک حاکمیت اقتدارگرا باشند.
چندی پیش فایل صوتی از یکی مسئولین نظام میشنیدم که از دو رئیس جمهور پیشین تحت عنوان مرحوم فلانی یاد میشد. یادآوری این مطلب را از این نظر نمودم که حتی خودیهایی هم هستند که نه در زندان هستند و نه در حصر، اما مرگ سیاسی آنها از طرف حاکمیت به مردم یادآوری میشود. زندانی شدن این مدل از خودیهای دارای مقام و منصب رسمی هزینههای گزاف سیاسی و امنیتی برای حاکمیت دارد و کاسه صبر حاکمیت برای آنها از قدح هم بزرگتر است. به عبارت دیگر موضوع منتفی نیست و ممکن است در بحرانهای سیاسی و اجتماعی و حتی اقتصادی سر از زندان و یا حصر خانگی در آورند.
در بعضی تعابیر جامعه شناسی سیاسی از این نوع شخصیتهای سیاسی "شخصیت دم تیغ" حاکمیت یاد میشود که به سادگی ممکن است در بحرانهای اجتماعی سیاسی قربانی سیاستگذاری اقتدارگرایان شوند. حاکمیت تا حدف نام آنها از رسانههای رسمی کشور میایستد و حامیان آنها (جالب است) نه خود آنها را مشمول تنبیهات سیاسی و زندان مینماید.
چرا حصر خانگی؟
الف- حصر خانگی سیاستی تنبیهی است که در ذات خود موقت است و معمولا در رابطه با شخصیتهایی به کار گرفته میشود که حاکمیت حذف اجتماعی آنها را چارهساز مهار بحرانی میبیند که از ناحیه آنان برای حاکمیت به وجود آمده است
.
ب- حصر خانگی در رابطه با شخصیتهای سیاسی و اجتماعی به کار گرفته میشود که داری پایگاه مردمی و طرفدارانی هستند که زندانی نمودن رسمی آنها هزینههای سیاسی سنگینی در عرصه ملی و بین المللی متوجه حاکمیت میکند. این شخصیتها مورد احترام عامه مردم هستند و معمولا تهمتها و افتراهای رایج برای تخریب آنها نه تنها کارساز نیست، بلکه موجبات محبوبیت بیشتر آنها را فراهم میآورد. این سیاست نوعی گروگانگیری شخصیت مورد علاقه طیف وسیعی از مردم است که در ذات انسانی خود به این فرآیند گرایش دارند که وضعیت چنین شخصیتهایی که برای آنها در حوزه معینی الهام بخش بودهاند نشوند. این گرایش وقتی تودهای میشود موجب تعدیل خودبخودی مواضع این مخالفین سیاستگذاریهای حاکمیت میشود و یا در پهنه نقد نیز از تیزی نقدها میکاهد.
ج- حصر خانگی در رابطه با شخصیتهایی بکار گرفته میشود که نظام حاکمیتی مقتدر چنانچه در مقدمه ذکر شد، رویش نمیشود این شخصیتها را رسما زندانی کند. به عبارت سادهتر در این مدل حاکمیت نمیتواند بخشی از وجود خود را زندانی کند. این نوع شخصیتها آرمانگرا هستند و در آرمانگرایی وجه اشتراک عمیقی با آرمانهای حاکمیت دارند. اگرچه در جامعه شناسی سیاسی جای تردید فراوان است از واژه آرمانخواهی در رابطه با حاکمیتهای مقتدر استفاده شود. اما هدف نگارنده از بکار بردن این واژه هر آن چیزی است که برای این حاکمیتها مقدس است.
د- حصر خانگی معمولا با این امید اعمال میشود که در مدت معینی با قطع ارتباط رهبری و بدنه آن جنبش اعتراضی حرارت خود را از دست بدهد و بدون رهبری رو به خاموشی برود. این سیاست در شرایطی که این رهبران دارای تشکیلات و حزب باشند به شدت تاثیرگذار و عملا ساختارهای این تشکیلات در خلاء رهبری رو به اضمحلال میرود. این امر یا به حذف میانجامد و یا اگر جا برخیزد آنی نیست که بود، و این یک موفقیت برای حاکمیتها است. لذا حصر خانگی در ذات خود مدت دارد. حذف تشکیلات این نوع شخصیتها و یا تجدید سازمان این تشکیلات در چارچوب قوانین حاکمیتها با پایان حصر خانگی مصادف خواهد بود. شرایط در مواردی که شخصیتهای سیاسی مشمول حصر خانگی تشکیلات ندارند، اما به سبب سوابق خدمتی و شخصیتی موقعیتی کاریزماتیک در بین مردم دارند، پایان دشوارتری هم برای پایان حصر خانگی باید متصور بود.
یک شخصیت کاریزماتیک دارای حسن شهرت، موقعی از نظر حاکمیتها بیخطر است که پایگاه مردمی خود را از دست داده و خطر احیای آن در جامعه وجود ندارد. همانقدر که در مدل اول یعنی شخصیت دارای تشکیلات و حزب ارزیابی از تلاشی آن و تشکیلات جدید آن برای حاکمیتها ساده است، در مدل دوم یعنی شخصیتهای کاریزماتیک اندازهگیری رسیدن به حقیقت و ارائه یک ارزیابی دشوار است. تجارب بسیار زیادی در جهان وجود دارد که این نوع شخصیتها وقتی به جامعه باز میگردند، میتوانند خود را در آغوش گرم مردم احیاء کنند.
اما حصر خانگی در ایران
نگارنده تردیدی ندارد که حصر میرحسین موسوی و همسرش و مهدی کروبی و همسرش در زمره حصرهای خانگی است که حاکمیت رویش نشده آنها را رسما زندانی کند.
زندانی کردن یاران نزدیک معمار انقلاب اسلامی صرفا به دلیل آنکه عقیده دیگری دارند، قابلیت برای نیروهای درون حاکمیت را نیز نداشت.
این رویکرد حصر خانگی به این شخصیتها لامحاله و برگرفته از تجارب تاریخی است که روحانیت مزه تلخ آنرا بسیار چشیده است. دور کردن روحانیون مبارز و روحانیت مبارز از مردم برای مهار جنبشهای اجتماعی و سیاسی یک تکنیک شناخته شده قدیمی و موثر است.
اینکه این حصر در ایران چنین طولانی است و ذره ذره گشایشهایی در آن به وجود میآید از منطق تحولات اجتماعی و سیاسی کشور کاملا به دور است. در شرایطی که دکترین انقلاب اسلامی مورد هجمه ملی و بین المللی است، نارضایتیهای عمومی مردم مورد اعتراف مقامات رسمی کشور و نمایندگان مجلس است، تهدیدهای بین المللی چنین آشکار و بیمحابا است، ضرورت دارد مقامات امنیتی کشور در حوزه حصر خانگی این شخصیتها و حصر رسانهای شخصیتهای تاثیرگذار اردوگاه انقلاب و به موازات آن زندانی نمودن شخصیتهای اجتماعی و مدنی تجدید نظر اساسی نمایند.
قهر سیاسی نسبت به این حوزه ها عواقب سنگین سیاسی برای کشور دارد. خودیهای دلسوز در قالب جملاتی مانند "از قهر و طغیان مردم بپرهیزید" و یا "تابآوری مردم رو به خاتمه است" حاکمیت را نصیحت میکنند. جامعه مدنی در شرایط دشوار اقتصادی و سیاسی کنونی بیمهاباتر هشدار و هزینه میدهد.
جریانهای سیاسی کشور محافظهکارانه و برای دوری از هر هزینهای بسیار محافظهکارانه نظریهپردازی میکند و بر دوش جنبش مدنی مردم ادامه حیات میدهند.
حاکمیت باید بتواند به پشتوانه تجربه زیسته انقلاب اسلامی و تجربیات دور و نزدیک درک کند برخی سیاستها ... شکست پرهزینهای خواهد خورد. جای فعالین صنفی معلمین، بازنشستگان و کارگران، فعالین مدنی زندان نیست. حصر را باید پایان داد. راه تنفس سیاسی کشور را باز کرد. تجربه را تجربه نکنید. باد نکارید.
ارسال نظر