مولوی عبدالحمید میگوید طالبان ما را خیرخواه خودشان بدانند
طالبان ما را خیرخواه خودشان بدانند. طالبان میگوید ما برای قدرت نجنگیدهایم؛ بلکه جنگیدهایم که نظام اسلامی حاکم بشود. نظام اسلامی در افغانستان میتواند جوابگو باشد؛ یعنی در بین ملت این زمینه فراهم است و ما دنبال این هستیم که اینها هم تعدیل بشوند. همینطورکه در ایران هم تلاشهای ما از گذشته تا الان براساس همین تفکر بوده است. وقتی یکطرفه رفتیم و به نظام اصولگرا رأی دادیم؛ یعنی در تلاش هستیم که تعدیل به وجود بیاید.
مولوی عبدالحمید: طالبان تغییر کردهاند
زهرا مشتاق در شرق نوشت: من در بدترین زمان ممکن با مولوی عبدالحمید مصاحبه کردهام؛ درست چند روز بعد از پیام تبریک او به طالبان که بسیاری از اهل سنت و بهویژه فعالان جامعه مدنی را عصبانی و مأیوس کرد. سالهای زیادی است که قصد داشتهام بهعنوان یکی از کنشگران اجتماعی فعال در سیستانوبلوچستان به دیدارش بروم و از او بخواهم برای تغییرات اساسی در این استان کاری بکند. او در میان اهل سنت از نفوذ معنوی فوقالعادهای برخوردار است و در دورترین نقاط روستایی از او حرفشنوی دارند. برای همین میخواستم او را ببینم. بهخصوص برایم اهمیت داشت صدای زنان و دختران روستایی باشم؛ دخترانی که خانوادههای متعصب اجازه رفتن به مدرسه به آنها نمیدهند، دختران و پسرانی که به خاطر فقر اقتصادی یا فرهنگی به خیل بازماندگان از تحصیل میپیوندند و بهخصوص دخترانی که به مردانی چند برابر سن خود شوهر داده میشوند. همچنین تنگدستی مردم و نبود زیرساختهای روستایی از دیگر مطالباتم از مولوی بود. میخواستم از مولوی بپرسم یا بخواهم وجوهات شرعی جمعآوریشده که باید رقم درخور توجهی باشد، صرف امور عمرانی روستاهای استان شود. میخواستم به او یادآوری کنم که میان بلوچها افراد ثروتمند زیادی هستند که اگر او فراخوان بدهد حاضرند برای کمک به حل مشکلات استان سیستانوبلوچستان قدم پیش بگذارند؛ اما این مصاحبه در زمانی بسیار فشرده و میان دو نماز مغرب و عشا در بخش اداری مسجد مکی در شهر زاهدان انجام شده است.
برای رسیدن به دفتر ایشان از کنار مردمی گذشتم که نامهبهدست در انتظار دیدن مولوی و احتمالا حل مشکلاتشان بودند. با یک گروه فیلمبرداری برای ضبط این مصاحبه هماهنگ کرده بودم. منتظر بودیم که مرد جوانی به سمت ما آمد و با حالتی میان عصبانیت و هیجان پرسید چرا هماهنگ نکردهاید و من در جواب گفتم فکر میکنم به سنی رسیدهام که بدانم قبل از رفتن به هرکجا باید اطلاع داد.
او یکی از فرزندان مولوی بود که اصرار داشت پیش از شروع مصاحبه سؤالها را ببیند. من مایل به نشاندادن پرسشها نبودم؛ چون سؤالها به ترتیب اولویت نبود و تنها خود من میدانستم که کدام پرسش را کی قرار است مطرح کنم. احساس کردم از دیدن پرسشها ناراضی هستند؛ بهخصوص بعضی سؤالها که جنبه شخصی داشت. ناگهان در باز شد و مولوی با تعدادی از همراهان وارد شد.
اولین چیزی که نظرم را جلب کرد، لاغرشدن او بود. میدانستم که مدتی را برای امور درمانی در ترکیه گذرانده و بهتازگی به ایران برگشته و چهبسا این لاغری نیز از عوارض روزهای بیماری بوده است. کمی بعد کسی از اتاق ایشان بیرون آمد و با انگشت اشاره خواست که داخل شوم. مولوی لباس بسیار پاکیزه و سفیدرنگی به تن داشت و بعد از سلام و احوالپرسی گفت شما قبلا هم با من مصاحبه داشتید و منتشر نکردید، پس چرا باید دوباره با شما مصاحبه کنم؟
من با تعجب جواب دادم این اولینباری است که من شما را میبینم. گفتند مگر شما از روزنامه «شرق» نیستید؟ گفتم بله. بعد با گوشی تلفن خود شمارهای گرفتند و صحبت کردند و بعد چند بار سرشان را تکان دادند و گفتند بله، بله حق با شماست. روزنامه اعتماد بوده است. بعد به نوعی اعلام آمادگی کردند. حتی گفتند کت ایشان را بیاورند تا مصاحبه شروع شود؛ اما اطرافیان گفتوگو را به بعد از نماز مغرب واگذار کردند.
درست دو روز بعد از انجام این مصاحبه، «کانون مدافعان حقوق بشر» جایزه خود را در اعتراض به حمایت مولوی عبدالحمید از حاکمیت طالبان در افغانستان از او پس گرفتند. من 43 سؤال برای پرسش از او آماده کرده بودم که در تعجیل اطرافیان او برای برگزاری نماز عشا، امکان طرح پیدا نکرد. در پایان مصاحبه از ایشان خواستم تسبیح خود را به من هدیه کنند و بعد یک عکس یادگاری گرفتیم.
در سالها سفر به سیستانوبلوچستان علاقه مردم را به شما دیدهام. آیا از این علاقه برای تغییر شرایط زندگی مردم و بهخصوص زنان استفاده کردهاید؟
مولوی عبدالحمید: درباره شرایط زنان و دختران، این شرایط با سابق بسیار متفاوت است. اینجا قبل از انقلاب دختران اجازه رفتن به مدرسه را نداشتند و فقط خانوادههای خاصی دخترانشان را برای تحصیل میفرستادند. آن زمان انتخاباتی هم در این استان نبود و فقط انتخابات برای نمایندگان مجلس بود که آن نیز فرمایشی، سمبلیک و غیر واقعی بود. شناسنامههای افراد را جمع میکردند و خودشان رأی مینوشتند و زنان در مسائل اجتماعی و در عرصه تحصیلات و در این مسائل خیلی عقبماندگی داشتند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، علما به این نتیجه رسیدند که زنان را مقداری وارد صحنه کنند و فتوا داده شد که زنان پای صندوقهای رأی بیایند و رأی بدهند و همینطور زنان به دانشگاه بروند و درس بخوانند. خود ما اینجا یک خوابگاه برای زنان تهیه کردیم؛ کسانی که از مناطق دوردست استان میآیند و توان پرداخت هزینه برای اجاره محل سکونت ندارند. به هر حال زنها راه پیدا کردند به دانشگاه. الحمدلله شرایط الان نسبت به سابق خیلی متفاوت است و زنان بیش از مردان در انتخابات شرکت میکنند و در فعالیتهای اجتماعی حضور دارند. در شورایی که ما اینجا داریم و مردم شهر ائتلافهایی را تشکیل میدهند، یک ائتلاف وجود دارد که مجموعا سه زن در بین 11 نفر اعضای شورای شهر حضور دارند؛ زنهای باسوادی که یکی استاد دانشگاه و یکی هم از شهرداران مناطق قبلی و دیگری هم از زنان فعال در عرصه فرهنگی است. این زنها را ما اینجا مشارکت میدهیم و به اینها مسئولیت و پست اجرائی میدهیم. خود ما هم در دوره گذشته به آقای روحانی پیشنهاد دادیم که حداقل یک زن یا فردی از اهل سنت در کابینه شما حضور داشته باشد؛ چون هم بُرد بینالمللی و جهانی دارد و هم نگاه دنیا نسبت به کشور و انقلاب ما عوض میشود و قبول میکنند که در اسلام دید وسیعی وجود دارد. من یک سفر استعلاجی به ترکیه میرفتم که یک توقف چندروزه در تهران داشتم و جناب آقای رئیسی را دیدم و به ایشان گفتم من این پیشنهاد را به آقای روحانی هم دادم که متأسفانه انجام نشد، ولی شما میتوانید از زنان در پستهای مختلف استفاده کنید. این زنها در دانشگاه تحصیل کردهاند و چه اشکالی دارد که یک وزیر از زنان باشد و حتی یکی از وزرا از اهل سنت باشد. این نوعی بهادادن به اقوام و زنان در این کشور است و باعث میشود نگاه دنیا به ما عوض شود. ایشان صحبت من را گوش کردند، ولی جواب مشخصی ندادند. من حرف خودم را زدم و چیزهایی که به صلاح مملکت و مناسب میدانستم، خدمت ایشان عرض کردم.
پیام تبریک من برای خیلی از برادران و خواهران دیگر هم سخت و قابل تعجب بوده است. من توضیح میدهم. طالبان حدود 20 سال است که با نیروهای ناتو که در افغانستان حضور دارند، درگیر شده و با آنها جنگیدهاند. گروههای دیگری هم غیر از طالبان در افغانستان مسلح بودهاند. من ممکن است از تمام اتفاقات پیشآمده و جزئیات آن اطلاعاتی داشته باشم که دیگران مطلع نباشند. اینکه طالبان چه کردهاند و دیگران چه کردهاند، ما زیاد شنیدهایم؛ ولی اینکه طالبان چه کارهایی را بر عهده گرفتهاند که کار آنها باشد، من ممکن است اطلاعات وسیعی نداشته باشم؛ ولی چیزی که من میگویم این است که طالبان فعلی با قبل تغییر کرده است.
اینها طالبان 20 سال قبل که مدتی در افغانستان حکومت کردند، نیستند. دیدگاه طالبان فعلی عوض شده، هرچند اعتقاد و مذهب آنها عوض نشده است. مصاحبههایی که خود آنها پخش میکنند و صحبتهایی که سخنگوی طالبان میکند، حاکی از این است که دیدگاه آنها عوض شده است. قسمت شرقی زاهدان نزدیک مرز افغانستان و مرز پاکستان است و من چون خودم یک روحانی اهل سنت هستم، ملاها و روحانیهای آنها را من میشناسم و شما نمیشناسید.
شما ممکن است روزنامهنگاران را بشناسید و طیف سیاسی هم سیاستمداران را بشناسند، ما هم اینها را میشناسیم. این علما، افراد معتدلی هستند و تندرو نیستند. به طور کلی در اینها تحولاتی صورت گرفته و نتیجهاش این است که در بدو امر عفو عمومی اعلام کردند و تمام کسانی که با اینها جنگیدند و شاید صدها نفر از طالبان را کشتهاند، همانها را هم آزاد کردند و کاری به آنها نداشتند. الان هم هیچکسی را تعقیب نمیکنند. یک نظام و حکومت ازهمپاشیده فعلا وجود دارد که طبیعتا هرجومرجهایی هم اتفاق میافتد. ممکن است کسان تندرویی باشند که از اسم طالبان سوءاستفاده کنند؛ ولی واقعا اینها وقتی اعلام کردند که ما بخشیدیم، قطعا بخشیدهاند.
حتی بعضیها را با سلاح دستگیر کردند. آنها را به منازلشان بردند و اسلحه را نیز از آنها نگرفتند. آنها بیشتر شهرها را با مذاکره فتح کردهاند. خیلی جاها هم کسانی بودند که به طالبان حمله کردند و درگیر شدند؛ ولی بیشتر با مذاکره باعث شدند که طرف مقابل تسلیم شود؛ چون میخواستند بدون جنگ و خونریزی این کارها انجام بشود. به دروازه کابل هم که رسیدند گفتند خونریزی نباشد و توقف کردند. در شهرهای دیگر هم همین کار را کردند.
طالبان متحول شده و دیگر طالبان 20 سال پیش نیستند. الان چیزهای امیدوارکننده زیادی وجود دارد؛ از جمله کشت خشخاش را ممنوع اعلام کردهاند و انشاءالله مسئله کمآبی حل خواهد شد و آب هیرمند به سمت ایران آزاد میشود. همینطور مسئله زنان حل میشود و دیگر مشکلاتی نیست. اینها پذیرفتند که زنها دانشگاه بروند و تحصیلات عالیه داشته باشند. دختران به مدارس بروند و پذیرفتهاند که زنان هم در عرصههای اجتماعی حضور داشته باشند و آنها هم در ادارات استخدام بشوند.
شما خودتان با طالبان گفتوگویی داشتهاید؟ چون از این وعدهها قبلا هم دادهاند؛ ولی در عمل چنین نبوده. در همین چند روز هم از اخبار و شبکههای اجتماعی، صحنههای تیرباران و شکستن موبایلها را دیدهایم. مگر ممکن است در عرض چند ماه یک گروه تروریستی تبدیل به طالبانی بشود که شما تصویر میکنید؟
گذشتهها را رها کنید. من بحثی نسبت به گذشته ندارم. صحبت من این است که تحولی حاصل شده و من هم که تبریک گفتم، اگر متن تبریک را بخوانید، نصیحتهای من را میبینید. نصیحتهایی درباره رعایت حقوق بشر، توصیه به رعایت حق زنان و توصیه به حفظ حقوق ملت و دیگر مسائل که متأسفانه هیچکس آنها را نگاه نمیکند و فقط بحث تبریک را میبینند. من تبریک گفتم که اگر اینها کشور را گرفتند، حرفهای من را هم گوش کنند. به هر حال ما را خیرخواه خودشان بدانند. همانطورکه ما خیرخواه همه هستیم. من اینها را به استفاده از اقلیتهای قومی، از اقوام و مذاهب، برای تشکیل دولت فراگیر و دولتی که شامل تمام ملت افغانستان باشد، توصیه کردهام.
دفعه قبل فضای امنیتی بسیار شدید بود و ما ترسیدیم و نشد که اینها را توصیه کنیم که خودشان را تعدیل کنند؛ ولی شما مطمئن باشید که برای تعدیل اینها، کل علمای اسلام تلاش میکنند و انشاءالله در آینده خواهید دید که چه تحولاتی در افغانستان صورت میگیرد. یک نکته را هم بگویم. تجربه ثابت کرده که نظامهای سوسیالیستی که شوروی سابق قصد داشت در افغانستان حاکم کند و طی 10 سال دهها هزار نفر از طرفین کشته شدند، حتی شوروی هم شکست خورد. چون اقتصاد شوروی فلج شد و گرفتار یک جنگ طولانی شد و نظام سوسیالیستی نتوانست در افغانستان جواب بدهد. 20 سال هم آمریکا و ناتو در آنجا جنگیدند و میخواستند نظام حکومتی غربی را حاکم کنند که نتوانستند.
چرا این نظام در افغانستان موفق نشد؟ چون افغانستان یک جامعه سنتی است. اول باید ملتی را بسازند. بعد مطابق با فکر و نظام مدنظر آنها، سیستمی را آنجا حاکم کنند؛ بنابراین 20 سال اینها آنجا حضور داشتند؛ ولی موفق نشدند و مجبور به ترک منطقه شدند. آنها به این نتیجه رسیدند که اگر تا صد سال آینده هم ناتو و آمریکا حضور داشته باشند، این جنگ از افغانستان قطع نمیشود. ملت افغان فقط از طریق نظام اسلامی میتواند متحد شود و جنگ را از افغانستان بیرون ببرد و اقوام و قبایل را در کنار هم قرار دهد؛ چون همه اهل نماز هستند و همین سنتهاست که میتواند افغانستان را یکپارچه کند. به شرطی که طالبان هم در رفتار خودشان تعدیل کنند و یک دولت فراگیر تشکیل بدهند.
طالبان میگوید ما برای قدرت نجنگیدهایم؛ بلکه جنگیدهایم که نظام اسلامی حاکم بشود. نظام اسلامی در افغانستان میتواند جوابگو باشد؛ یعنی در بین ملت این زمینه فراهم است و ما دنبال این هستیم که اینها هم تعدیل بشوند. همینطورکه در ایران هم تلاشهای ما از گذشته تا الان براساس همین تفکر بوده است. وقتی یکطرفه رفتیم و به نظام اصولگرا رأی دادیم؛ یعنی در تلاش هستیم که تعدیل به وجود بیاید. تعدیل به نفع همه است و نکتهای که اینجا خوب است ذکر کنم؛ افغانستان بعد از این محل پرورش تروریسم نخواهد بود. این چیزی است که جامعه جهانی از آن میترسد. حتی دیگر برای ایران هم زمینه ناامنی از سوی افغانستان ایجاد نخواهد شد.
افغانستان اکنون متحد شده و در قراردادی که بین خودشان منعقد شده، تعهدات و قرارهایی دارند. قرار گذاشتهاند هیچ کشوری حق ندارد از خاک افغانستان علیه کشور دیگر استفاده کند و این را در مصاحبههای خودشان هم اعلام کردند. اینها اجازه نمیدهند که افغانستان محل امنی برای تروریسم بشود و اینها همه تبلیغات طالبان است. دنیا باید به اینها فرصت بدهد. حتی اگر دو، سه ماه هم به اینها فرصت داده بشود، مشخص میشود که اینها در چه مسیری میخواهند حرکت کنند. ما هم برای اصلاح و تعدیل اینها به آنها تبریک گفتیم. این باعث شد که حرفهای دیگر من را هم بشنوند و قبول کنند و ما بتوانیم اینها را تعدیل کنیم. کسانی اگر از این تبریک من دلخور شدهاند، من مطمئنم که بعدا رضایت پیدا میکنند و متوجه میشوند در این حرکت، حکمتی بوده است.
آیا شما به طور مشخص راجع به مسئله حقابه ایران و بازکردن سد کمال خان و جاریشدن دوباره رودخانه هیرمند با طالبان صحبت کردهاید؟
بله. اینها قبول کردند که حتی اگر در آن طرف افغانها تشنه هم باشند؛ ولی آب به ما میدهند.
بعد از این، دیگر هیچ مشکلی برای ایران خطرناکتر از موضوع مواد مخدر نیست. این خیلی ضایعه بزرگی است. مخصوصا در استان ما که تمام مشکلات متوجه همین مسئله است. اگر اینها کشت خشخاش را ممنوع کنند، برای ما منافعی خواهد داشت که هیچ چیز دیگری نمیتواند در این حد برای ما منفعت داشته باشد که جامعه ما از مواد مخدر و از قاچاق پاک بشود. این کار بزرگی است که مواد مخدر در این محل تعطیل بشود. شما هم این را بدانید که حرف اینها، قابل اعتماد است. شاید هر دولتی حرفهایی را بزند؛ ولی اینها تا به حال هرچه گفتهاند عمل کردهاند.
من اینطور فکر میکنم که ایران و مسئولان، به این نتیجه رسیدند که با رویکارآمدن طالبان، جنگ و ناامنی در همسایگیشان تمام میشود. درحالیکه هر سیستمی به جای طالبان میآمدند، حتی اگر دموکراسی از نوع غربی هم میبود، جنگ اینجا پایان نمییافت.
به نظر میرسد شما از استقرار حکومت طالبان در افغانستان از قبل مطلع بودهاید.
بله. من روی شناختی که از طالبان و همینطور حکومت افغانستان داشتم، میدانستم که این حکومت سقوط میکند و طالبان به قدرت میرسند و تمام افغانستان را میگیرند. من براساس شناختی که از جامعه افغانستان دارم و موازنه قدرتی که درون افغانستان میشناسم، میدانستم.
ناتو و بیش از 50 کشور عضو آن نتوانستند در افغانستان امنیت برقرار کنند؛ ولی طالبان مقاومت و ایستادگی کرد و من میدانستم وقتی ناتو در مقابل اینها طاقت نیاورد، حکومت افغانستان چیزی نبود که بتواند در مقابل اینها مقاومت کند. حکومت افغانستان میگفت ما 300 هزار نیروی رزمنده داریم، سلاحهای زیادی هم داریم؛ ولی حتی خود غربیها هم میدانستند که اینها توان مقاومت و ایستادگی در مقابل طالبان را ندارند.
نظر شخص شما درباره مقاومت احمد مسعود در منطقه پنجشیر چیست؟
فرزند احمدشاه مسعود هم نمیتواند مقاومت کند. من مطمئن هستم که نه او و نه هیچکس دیگری نمیتواند در مقابل اینها مقاومت کند. ایشان یک فرد جوان است و پدرش هم جزء کسانی بود که در زمان تجاوز شوروی سابق به افغانستان جهاد کرد و با آنها جنگید. بهترین راه این است که بیایند و بنشینند با مذاکره و گفتوگو مسئله را حل کنند. من کلا با جنگ مخالفم و معتقدم گفتوگو کاربردیتر است و در دولت فراگیر که شامل همه اقوام افغان بشود، اینها بنشینند و صحبت کنند. من بههیچوجه با جنگ موافق نیستم و معتقدم جنگ برای هر دو طرف ضرر دارد و جنگ اینها را به هیچ کجا نمیرساند.
آیا حاضر هستید از تریبون نماز به آقایان اهل سنت که بیش از 50 یا 60 سال دارند و میخواهند همسر چندم اختیار کنند، بگویید که حداقل به سراغ دختران 15، 16 ساله نروند؟
بله. من گفتهام و بارها گفتهام و هنوز هم میگویم. اتفاقا زمانی چند نفر از خانمهای بسیار روشن و تحصیلکرده از تهران آمدند و میهمان ما بودند، یکسری مشکلات را مطرح کردند در رابطه با مسئله زنان و همانجا از حرفهای من تشکر کردند. بسیاری از صحبتها ممکن است تبعاتی هم برای من داشته باشد. همانطورکه همین حالا، خیلی از افراد نزدیک به من گلهمند هستند که به طالبان تبریک گفتهام. ولی بعد اینها متوجه میشوند که تبریک من صحیح بوده و این نیاز به این دارد که مدتی زمان بگذرد. بعدا اینها در حق من دعای خیر خواهند کرد و متوجه خواهند شد که چه حکمتهایی در نظر من بوده و چه اتفاقات خوبی رخ خواهد داد. هم برای کشور ما خوب است و هم برای جهان اسلام و هم برای خود جامعه افغانستان.
آیا شما از وضعیت زنان و دختران در سیستانوبلوچستان اطلاع دارید؟ آیا میدانید دختران روستایی اندکی بعد از پایه ششم، امکان ادامه تحصیل پیدا نمیکنند؟ چون پس از پایه ششم، باید به شهر بیایند و فرهنگ منطقه یا فقر خانوادهها اجازه چنین کاری به آنها نمیدهد و در نتیجه دختران بازمانده از تحصیل خیلی زود و در موقعیتهایی بسیار نامناسب ازدواج میکنند. سؤال من این است که بهطور عملی برای دخترانی در این شرایط چه کردهاید؟
الان ازدواج دختران کمسنوسال در سطح استان به حداقل رسیده و شرایط خیلی تغییر کرده است. شاید ازدواج دختران کمسن موردی باشد و اکثرا دختران در سنین 18 و 20 تا 25 سال ازدواج میکنند. بحث اجبار در ازدواج برای دختران هم دیگر اینجا وجود ندارد و من بارها اجبار دختران به ازدواج را محکوم کردهام و گفتهام که هیچکس حق ندارد دختری را مجبور کند و شریعت ما هم گفته است که هیچ دختری را هیچکس حق ندارد بدون اجازه آن دختر و بدون رضایت و مشورت دختر به عقد کسی دربیاورد. من با پدران دخترها صحبت میکنم و الان ازدواج در سنین پایین بهشدت کاهش یافته و در حد ندرت است.
ما توصیه میکنیم حتی درمورد ازدواج دوم، تا زمانی که کسی مشکلی ندارد و ضرورتی اتفاق نیفتاده، به همان روشی که قرآن فرموده و توصیه کرده به یک زن اکتفا کنید، هرچند اجازه ازدواج متعدد را بنا به حکمتهایی داده است. ولی ما همیشه صحبت میکنیم و توضیح میدهیم و در منابر جزء صحبتهای ماست. الان نسبت به گذشته خیلی در این منطقه تغییرات ایجاد شده و الحمدلله مردم روشن شدهاند و از دختران اجازه گرفته میشود و با آنها مشورت میشود و ما روی این مسئله کار میکنیم.
آیا شما تابهحال به سینما یا تئاتر رفتهاید؟
فرصت این کارها را نداشتهام.
ارسال نظر