سقوط آرمانها
در روزگار جوانی ما راههای زیادی بودند تا حس و غیرت جوانی را بیازماییم.
آتوسا راوش_ روزنامهنگار
شرکت در تظاهرات، حضور در روستاها و مناطق محروم برای ساخت و ساز. شرکت در جلسات و نشستهای ریزودرشت سیاسی و اجتماعی، گاهی بزنبزن و کتک خوردن. به هر صورت حال و هوای جوانی را بهگونهای سر میکردیم.
این روزها با تعطیلی بخش عظیمی از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و البته به راه افتادن انواع و اقسام فعالیتهای زیرزمینی که بالاخره مرجع خود بهخصوص جوانان را پیدا میکند، حس و حال جوانی به گونهای دیگر تعریف می شود.
در چنین آشفتهبازاری اندک نیروهای جوان داوطلب در هلالاحمر هستند که بدون شک میتوان ادعا کرد با
اخلاص ترین جوانهای این مرزوبوم هستند. آنان که بخشی از بهترین دوران زندگی خود که همانا جوانی است به کار داوطلبانه برای نجات و کمک به هموطنان آسیبدیده خود در سرتاسر میهن صرف می کنند.
بعد از خبر اختلاس و دستگیری رئیس سازمان هلالاحمر نمیدانم بقیه داوطلبان این نهاد در چه حس و حالی هستند اما حس و حال خواهرزاده خودم را میبینم.
تا چند روز بعد از انتشار خبر این دستگیری ناباورانه آن را شایعه و دروغ میدانست. تلفنهایی از سر استیصال به دوستان و همکاران در هلالاحمر میزد شاید که یک نفر خبر را تکذیب کند،
و این روزها سکوت.
چه اتفاقی برای این جوان مخلص افتاده نمیدانم؟ شاید همان اتفاقی که زمانی هم برای ما افتاد.
راستی که سقوط آرمانها چه سکوتی دارد.
ارسال نظر