تغییر رویکرد اروپا در قبال ایران
روح الله سوری
روزنامهنگار
سیاست خارجی ایران بعد از انقلاب اغلب شاهد روابط عادی با دنیای خارج از خود نبوده است، از تنش با همسایگان گرفته تا تنش با غرب و مهمتر از همه تنش چهل ساله با ایالات متحده آمریکا. نتیجه چنین تنشهایی هم همواره اعمال فشار، تحریم و اجماع علیه ایران بوده است. شاید بتوان با این جمله مسئولین که: "ملت ایران چهار دهه است که بطور مدام در حال مقاومت کردن است" موافق بود. به همین خاطر نیز به نظر میرسد تحریم و فشار علیه ایران چیز جدیدی نباشد و سخن گفتن راجع به آن نیز تا حدود زیادی تکرار مکررات باشد. اما علیرغم این موضوع، به نظر میآید دلایلی وجود دارد که با استناد به آنها میتوان اشتراک نظر کنونی علیه ایران را متفاوت از آنچه در گذشته شاهد بودهایم تلقی کرد. کلید فهم این تفاوت را نیز بایست در پیوند خوردن موضوع سیاست داخلی و سیاست خارجی از سوی غرب درنظر گرفت.
آنچه که همواره در رویکرد غرب نسبت به ایران شاهد بودهایم تمایز مسائل حقوق بشری از موضوعات سیاسی و عمدتا امنیتی بوده که این تمایز نیز متاثر از اهمیت و اولویتی است که غرب در روابط خارجی خود با دیگر کشورها و بویژه با ایران به موضوع امنیت داده است. برای غرب آنچه همیشه اهمیت داشته است و البته اکنون نیز اهمیت دارد مساله تبعات و پیامدهای سیاست خارجی ایران بر امنیت منطقه و نظام بینالملل است و بنابراین در اولویت بندی آنها موضوع حقوق بشر از جایگاهی همتراز با موضوع امنیت برخوردار نبوده و اگر هم به آن استنادی شده بیشتر به عنوان ابزاری برای اعمال فشار در جهت تغییر سیاست خارجی بوده است تا نگرانی از وضعیت حقوق بشر در داخل ایران. مقایسه تعداد قطعنامهها و تحریمهای حقوق بشری با قطعنامههای مرتبط با مسائل امنیتی و سیاسی به خوبی گویای این حقیقت میباشد.
جدای از آنکه بخواهیم قضاوتی راجع به این موضوع داشته باشیم باید اشاره کرد که اهمیت مسائل سیاسی، امنیتی و اقتصادی در روابط کشورها با یکدیگر و اولویت داشتن آن نسبت به مساله حقوق بشر از ویژگیهای نظام بینالملل کنونی است و خوب یا بد هنوز کشورها در روابط خود با یکدیگر آنچه برایشان در اولویت قرار دارد تامین منافع ملی است تا موضوعات حقوق بشری.
اما ضمن پذیرش آنچه گفته شد چیزی که اجماع و اشتراک نظر کنونی علیه ایران را متفاوت و متمایز از گذشته مینماید اولویت یافتن مسائل داخلی ایران از نگاه غرب میباشد. در واقع آنچه این روزها در ایران میگذرد موضوع مواجهه غرب با ایران را به شدت از خود متاثر ساخته و شاید برای اولین بار باشد که سیاست خارجی اروپا در قبال ایران با آنچه در داخل ایران میگذرد بدین شکل پیوند خورده است به گونهای که دولتها، پارلمانها و سیاستمداران غرب بصورت مشترک همگی بر موضوع داخلی ایران متمرکز شدهاند.
اگر بخواهیم توصیفی از شرایط کنونی داشته باشیم باید اشاره کرد که آنچه این روزها برای اروپا به اولویت مهمتری در قبال ایران تبدیل شده است نه تغییر در سیاست خارجی که تغییر در رویه و سیاست داخلی ایران است. تحت تاثیر این تغییر رویکرد، احیای برجام که زمانی برای اروپا حتی بسیار بیشتر از آمریکا ضرورت داشت اکنون طبق اظهارات مقامات سیاسی اروپا از اولویت خارج شده است و ظاهرا اروپا راه حل مشکلات خود با ایران را از روشهایی دیگر جستجو میکند.
این در هم آمیخته شدن سیاست داخلی و خارجی وضعیت فوقالعاده بحرانی برای ج.ا.ا ایجاد کرده که توضیح ساده آن به این صورت است که تحت تاثیر جهتگیری افکار عمومی سیاستگذاران در اروپا، احیای برجام که همیشه مساله اصلی غرب با ایران بوده است متوقف شده و در داخل نیز هر گونه تقاضا برای تغییر در سیاست خارجی (عمدتا برنامه هستهای) به دلیل شرایط شکل گرفته در داخل با مقاومت افکار عمومی روبرو خواهد شد.
به طور واضح نتیجه چنین وضعیتی این است که برخلاف گذشته که ممکن بود راه حل مشکلات داخلی از مسیر تغییر در سیاست خارجی بگذرد اکنون راه حل هر تغییری در سیاست خارجی (چه از نگاه مردم داخل ایران و چه از نگاه دولتهای اروپایی) از مسیر تغییرات داخلی میگذرد. بنابراین در چنین شرایطی به جرأت میتوان گفت که وضعیت داخلی ایران طی سه ماه گذشته اروپا را به سمت این جمعبندی در خصوص ایران متمایل کرده است که مناسبات خود با ایران را بر موضوع داخلی متمرکز نمایند. این موضوع به این معناست که از نگاه اروپا بدون ایجاد تغییر در داخل، امکان تغییر در سیاست خارجی ایران تا حد بسیار زیادی امکانناپذیر است.
لازم به یادآوری است اگرچه تا حدود زیادی تحت تاثیر فشار افکار عمومی، در منظومه فکری غرب در قبال ایران، حقوق بشر از اهمیت بیشتری برخوردار شده است اما نگارنده همچنان بر این باور است که آنچه گفته شد به معنای جابجایی کامل در اولویتبندی اروپا راجع به مساله امنیت و حقوق بشر در مورد ایران نیست بلکه مساله مهمتری که موضوع این یادداشت نیز میباشد این است که از نگاه اروپا همچنان سیاست خارجی و امنیت اولویت اساسیتری دارد، با این تفاوت که شرایط جدید در حال سوق دادن آنها به این نتیجهگیری است که وجود یک ایران با سیاست خارجی اگر نه کاملا همسو که دست کم نامتضاد با منافع غرب از طریق تغییر در داخل میسر خواهد شد.
در پایان آنچه که باید گفت این است که ج.ا.ا اکنون به طور همزمان در دو سطح داخلی و خارجی تحت فشار قرار دارد اینکه برآیند این فشارها نهایتا به چه سمت و سویی میرود خیلی قابل پیش بینی نیست و به همین خاطر نیز قضاوت راجع به ارتباط آنچه در جریان است با منافع ملی، بستگی زیادی به تحولات آینده دارد. ولی چیزی که نمیتوان خیلی در مورد آن تردید به خرج داد این است که تداوم شرایط موجود بدون ایجاد تغییرات قابل ملاحظه در داخل نهایتا از طریق اعمال محدودیتها، تحریمهای بیشتر و وخیمتر شدن وضعیت اقتصادی و اجتماعی میتواند منافع ملی را بیش از پیش در معرض آسیب قرار دهد.
ارسال نظر