جلال جلالی زاده نماینده ادوار مجلس و استاد دانشگاه در گفتگو با مستقل:
طالبان میان اهل سنت ایران پایگاه ندارد
دکتر جلالی زاده میگوید: اعمال طالبان موجب نفرت مردم از دین میشود و جایگاهی میام مردم ندارند. اهل سنت ایران از طالبان خوشنود نبودند و علمایی داریم که نسبت به پیروزی طالبان واکنشی نشان ندادند و دلیل این است که این کارها موجب ایجاد واکنشهای خوب نمیشود.
سرویس سیاسی: ظهور مجدد طالبان در افغانستان واکنشهای زیادی را برانگیخته است و برخی از اهل سنت ایران نیز در این زمینه نظراتی دارند که با اظهار نظر جدید مولانا عبدالحمید در حمایت از آنها بحثهای مفصلی ایجاد شد. برخی مخالفتهای جدی با نظرات جدید او کردند هر چند برخی نیز معتقدند دیدگاههای مولوی عبدالحمید آنچنان که بنظر میرسد در حمایت از طالبان نیست. به جهت بررسی موضوع فوق گفتگو کردیم با جلال جلالی زاده از چهرههای سیاسی کرد اهل سنت، نماینده سنندج در مجلس ششم، استاد دانشگاه و فعال سیاسی عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت که مشروح آن را میخوانیم:
مختصری از خودتان و اینکه متعلق به کدام گروه یا ناحیه از اهل سنت ایران هستید بفرمایید، ضمنا درباره سوابق ارتباطات و مناسبات خودتان با شیعیان مختصری توضیح بدهید.
من در یک خانواده روحانی بزرگ شدم و در کنار تحصیل دروس حوزوی، دروس دانشگاهی را هم در مقطع دکترا در دانشکده الهیات دانشگاه تهران گذراندم. پدر و برادرم هر دو روحانی بودند و در سال ۶۰ به درجه رفیع شهادت رسیدند. من در سال ۶۸ به استخدام دانشگاه کرمانشاه درآمدم و سپس تا سال ۷۹ در دانشگاه کردستان بودم. در سال ۷۸ تا ۷۹ هم عضو شورای شهر سنندج و از ۷۹ تا ۸۳ نماینده سنندج در مجلس ششم بودم. به هر صورت من با توجه به اینکه علاقهمند به مسائل دینی هستم همیشه تلاشم بر این بوده است که وحدت بین مسلمانها برقرار شود و اهل سنت از اختلافات و تفرقه دوری کنند از نظر مذهبی هم پیرو مذهب شافعی هستم.
ظهور طالبان در افغانستان را با چه دلایل و زمینهای میتوان توضیح داد؟ بنظر شما طالبان چند درصد از اهل سنت را نمایندگی میکند؟
به هر صورت هر منطقهای دارای ویژگیها و شرایط خاصی است و از نظر مذهبی و یا نظر پیروی از سنتها و آداب و رسوم با سایر مناطق فرق میکنند.
هر پدیدهای شامل علل مختلفی است. مردم افغانستان از نظر تعصب مذهبی و سنتهای ملی با کشورهای دیگر تفاوت دارند اما در افغانستان طالبان به وجود آمد. البته باید به گذشته برگردیم که پس از حمله شوروی به افغانستان و بعد پیروزی مجاهدین و سپس اختلاف آنها و ناکامی مردم از مجاهدین موجب شد طالبان با روش دیگری که مبارزه با فساد و اجرای امنیت و اجرای قوانین اسلامی بود توانستند نظر طیف سنتی مردم را به خود جلب کنند و پیروز شوند.
بعدها هم که شعار مبارزه با اشغالگران خارجی مطرح شد و با تفاسیری که در میان حکومت بود اینها توانستند مجددا پیروز شوند.
اهل سنت دارای مذاهب و دیدگاههای مختلفی هستند و فکر طالبان در بین اهل سنت از ریشههای قوی برخوردار نیست چون این اندیشهای که امروز مخالف آزادی و تحصیل دختران و مشارکت فراگیر مردم باشد در بین اهل سنت طرفداران زیادی ندارد.
آیا جامعه اهل سنت ایران مانند مولوی عبدالحمید، یکپارچه حامی به رسمیت شناخته شدن طالبان هستند؟ چه دیدگاههای متفاوتی در این زمینه میان اهل سنت ایران وجود دارد؟
هرکسی در ابراز نظر و دیدگاه آزاد است و میتواند نظر خود را اعلام کند به هر صورت اهل سنت شمال و جنوب و غرب به آن صورت دارای این دیدگاه نیستند.
رفتاری که موافق اجرای شدید احکام و بدون در نظر گرفتن واقعیتها و اولویتهای امروز جهان است، با این اعمال موجب نفرت مردم از دین میشود و جایگاهی ندارد. اهل سنت ایران از طالبان خوشنود نبودند و علمایی داریم که نسبت به پیروزی طالبان واکنشی نشان ندادند و دلیل این است که این کارها موجب ایجاد واکنشهای خوب نمیشود. به هر صورت هرکسی در ابراز نظر آزاد است و تنها کسی هم که در ایران موافق آنهاست مولانا عبدالحمید بوده است تا راه درست را پیش پای آنها بگذارد و من معتقدم مولانا عبدالحمید موافق دیدگاههای خشن و افراطی طالبان نیست.
چه عواملی میتواند موجب تقابل و تضاد میان مسلمین شود و برای کاهش آن چه باید کرد؟
جوامع اسلامی باید راههای حل اختلافات را پیدا کنند و مبنای اسلام به معنای مسالمت و زندگی مسالمت آمیز و عدالت و مساوات است و بنظر من در تعاون و همبستگی میتوان ریشههای وحدت را محکم کرد. راهکار درست، در کشورهای اسلامی بنظر من این است که همه مذاهب زیر پرچم دموکراسی آزادانه زندگی کنند و با شناختن حقوق یکدیگر و آزاد گذاشتن افراد و برداشتن موانع در این حوزه اقدام کنیم. بخصوص در مورد اهانت نسبت به مقدسات یکدیگر که نباید رخ دهد، باید از کشورهای دیگر عبرت بگیریم مثلا مانند اتحادیه اروپا کشورهای اسلامی نیز میتوانند با مذاکرات و فراموش کردن درگیریهای تاریخی و تکیه بر اصول حقوق بشر و عدالت، قطعا به وحدت واقعی برسند.
روابط جوامع شیعه و سنی در ایران، عراق، لبنان (لبنان در سالهای اخیر) تقریبا با کمترین تنش بوده ولی در پاکستان و افغانستان بیشترین جدال و درگیری، این مسئله را چطور میتوان تفسیر کرد؟
درواقع ریشه این اتفاق به فرهنگ مدارا و همزیستی بازمیگردد. ایرانیها واقعا ملت متمدنی هستند و همیشه در کنار هم بودند اما متاسفانه همیشه کسانیکه تلاش میکنند از دین استفاده ابزاری کنند و دین را وسیله ترقی خود بدانند. در تلاش هستند به اختلافات دامن بزنند و قطعا هرچه فرهنگ و تمدن ملتها قویتر باشد و غنیتر باشد از زنده کردن حوادث تلخ تاریخی و جنگها خودداری میکنند. امروز دنیا به سمت مدارا پیش میرود و در سایه پیشرفتهای فکری و عقیدتی ملتهایی که سالها با هم جنگیدهاند به این نتیجه رسیدهاند که هیچ مسئلهای با جنگ حل نمیشود. ما باید همدیگر را تحمل کنیم.
در ایران متولی ایجاد زندگی مسالمتآمیز و صلح بین ادیان و مذاهب، کدام نهاد یا شخص است؟
بنظر من مقام رهبری و مراجع میتوانند موثر باشند و نهادها چندان کاری نمیتوانند بکنند، اما مقام رهبری و مراجع با دستورات و توصیهها راه را باز کنند و در این صورت مسئولین هم نمیتوانند مخالفت کنند. خیلی از مسائلی که برای اهل سنت وجود دارد در مقام پیگیری، مسئولین آن را به مراجع ارجاع میدهند و مثلا میگویند مراجع تقلید با مسئولیت گرفتن اهل سنت مخالفت میکنند. لازم است در مقامهای انتخابی و انتصابی در ایران قدمهایی برای اهل سنت برداشته شود در غیر این صورت با شعار و حرف نمیتوانیم برادری اسلامی و وحدت بین مسلمین را تامین کنیم. قطعا اقدامات عملی باید انجام شود تا اهل سنت حس نکنند شهروند درجه دوم هستند و تبعیض باعث ایجاد عقده و کینه و مشکل برای وحدت مسلمین میشود.
ارسال نظر