صدیقالله توحیدی روزنامهنگار افغانستانی در گفتگو با مستقل:
ارتش مانع پیشروی طالبان میشود
به جهت بررسی شرایط روز افغانستان گفتگو کردیم با صدیق الله توحیدی روزنامه نگار مطرح افغانستان و رئیس اجرایی کمیته مصونیت خبرنگاران افغان.
امیرحسین جعفری/روزنامه نگار
توحیدی میگوید: با سقوط کابل بهدست طالبان در کنار قهرمان ملی احمدشاه مسعود به پنجشیر و استان تخار رفتم و مدتی روزنامه انیس را شهر پروان با سایر دوستان منتشر کردم. پنج دوران مقاومت در جبهه شمال بسر بردم بیشتر به کارهای فرهنگی اشتغال داشتم بعد از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ برگشتم به کابل و عنوان معاون خبرگزاری باختر سپس بحیث رئیس عمومی خبرگزاری مذکور تا سال ۲۰۰۵ در این سمت بودم.
نسبت به شرایط فعلی افغانستان، این کشور را در اختیار طالبان بدانیم یا احتمال بازپسگیری مناطق توسط دولت وجود دارد؟
در این شکی نیست که تعداد زیادی از شهرستانهای مختلف افغانستان به دست طالبان افتاده و اینکه فکر کنیم که بالاخره تمام افغانستان را تصرف خواهند کرد دشوار خواهد بود. به این دلیل که ارتش افغانستان و خیزشهای مردمی با وضعیت ناگوار امنیتی مواجه شدند و در بسیاری از این مناطق طالبان بدون جنگ پیروز شدند و در اثر جنگ این مناطق تصرف نشده است. در مناطق شمال طبیعتا مردم موافق طالبان نیستند و آهسته آهسته منسجم میشوند و سپس حملات به سوی طالبان آغاز خواهد شد. در غرب نیز تلاش کردند استانها را تصرف کنند اما چون تعداد زیادی از افراد حکومتی در آن مناطق هستند طالبان تسلیم شد و مراکز شهرها در دست دولت است. در قندهار در لشگرگاه هیرمند تحرکات جدی نداشتند و متوصل به حمله قوی در لشگرگاه نشدند اما در قندهار برخی استانها را تصرف کردند و تلاش داشتند که زندان استان قندهار را اشغال کنند که موفق نشدند. جنگ در بسیاری از نقاط مانند شهرستانهای استان هرات ادامه دارد که انسجام کلان مردمی در آن جا تحت رهبری اسماعیل خان به وجود آمده که آماده میشوند تا مناطق را بازپس بگیرند. یعنی اینکه اگر فکر کنیم طالبان تمام افغانستان را تصرف میکنند دشوار است. اما شکی نیست در برخی مناطق باقی خواهند ماند و علیه حکومت مقاومت خواهند کرد. در هر حال تعداد زیادی از شهرستانها در شمال کشور لاجرم ناچار به عقب نشینی خواهند بود و ما شاهد نوعی تنش دیگر خواهیم بود.
طالبان در افغانستان حمایت مردمی نیز دارند و یا با تحرکات نظامی توانستهاند این سالها مقاومت کنند؟
طالبان در جنوب و شرق افغانستان طبیعی است که خاستگاه مردمی دارند اما در شمال افغانستان و شمال شرق حمایت مردم آنچنان نیست. در شمال چون مردم از حکومت ناراضی بودند و حکومت برای اشتغالزایی موفق نبود طالبان وارد روستاها شدند. روستاها برای حفظ امنیت خودشان ناگزیر شدند تسلیم شوند. مردم شمال از نظر فکری با طالبان موافق نیستند. اگر مقاومت مردمی در شمال سراسری شود نیروهای مسلح میتوانند طالبان را که طرفداری در شمال ندارند بیرون کنند.
طالبان از اصلاح تفکرات خود و ترمیم هیئت رهبریشان صحبت میکنند. ایا واقعا طالبان از نظر فکری تغییر کردهاند؟
من هیئت رهبری طالبان را در دوحه دیدم تنها تغییری که من در طالبان دیدم این بود که سابقا اینها اهل گفتگو نبودند و برخورد شخصی خشنی داشتند اما در این زمینه تغییر کردهاند و میگویند مذاکره میکنیم. فقط در این قسمت طالبان تغییر کردهاند اما وقتی در مورد انتخابات، حقوق زنان و آموزش و سایر موارد صحبت میکردیم متوجه میشدم بسیار با احتیاط در این زمینه صحبت میکنند. میگویند ما به زنان در چارچوب دین اسلام احترام میگذاریم. شرط آنها به این منظور است که برداشت خودشان را از دین دارند و با برداشت خودشان از زنان حمایت میکنند. مثلا میگویند به زنان باید دربارهی نکاح اختیار داده شود یا مثلا زنان میتوانند سرمایهگذاری کنند اما در مورد آموزش میگویند نباید کلاسهای مختلط وجود داشته باشد در رسانه نیز میگویند زنان به عنوان مجری و گوینده نباید ظاهر شوند. در مورد حجاب نیز باور طالبان برقع است، مانتو و نه روسری که در سایر کشورها مثل ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس وجود دارد را قبول ندارند و فقط برقع را قبول دارند که روی زنان کاملا پوشیده شود. در مورد انتخابات نیز نظرشان در این است که با دموکراسی عمل شرعی صورت نمیگیرد چون در میان شهروندان مفسد وجود دارد و افراد با تقوا با مردم غیر با تقوا از یک رای نباید برخوردار باشند و اینها انتخابات را رد میکردند و میگفتند حق تصمیمگیری حق علمای دین است و اشکالات زیادی دارند. در این سالها نیز افکار طالبان همان افکار سالهای پیش است و تغییری در این زمینه شاهد نیستیم.
پس از مدت کوتاهی از خروج آمریکا از افغانستان طالبان به سرعت پیشروی خود را آغاز کردند. نتیجهی حضور ۲۱ سالهی آمریکا در افغانستان چه بود که دوباره طالبان به صحنه بازگشتند؟
باور ما به این است که ورود آمریکا در افغانستان درخواست مردم افغانستان و گروههای سیاسی و دولت نبود. اینها بعد از ۱۱ سپتامبر و مشکلاتی که با القاعده پیدا کردند به افغانستان حمله کردند اما وقتی به کابل رسیدند بحث حکومتسازی و موارد دیگری را نیز مطرح کردند و کارهایی نیز صورت گرفت اما آنچه آمریکا میخواست طبیعتا در تضاد با وضعیت سیاسی و اجتماعی افغانستان بود و به جایی نرسید. پولهای زیادی مصرف شد و یا توسط خودشان اختلاس شد و یا توسط کارگزاران افغانی که با آنها کار میکردند به هدر رفت. جنگ در این سالها نشان داد آمریکاییها به اهدافشان در افغانستان به سادگی دست پیدا نمیکنند و موفق نشدند آن جامعهای که میخواستند در افغانستان بسازند. آمریکاییها وقتی از حقوق زنان صحبت میکردند مردم افغانستان آماده پذیرش این صحبتها نبود و افغانستان ممیزهها و ویژگیهای اجتماعی خاص خودش را دارد. آمریکاییها زیرساختهای صنعتی و اقتصادی نیز ایجاد نکردند از جانب دیگر سازمانهای امنیتی پاکستان به سادگی آمریکاییها را توسط طالبان در مضیقهی امنیتی قرار دادند. به باور من حضور بیست سالهی آمریکا در افغانستان اصلا نیاز نبود اینها اگر نظرشان برخورد با طالبان بود حداقل بعد از کشته شدن بن لادن توسط سربازان آمریکایی به برنامههای اقتصادی رو میآوردند و کمکهای اقتصادیشان را طوری تنظیم میکردند که افغانستان خودش روی پای خودش بایستد. نقش مخرب آمریکا در این سالها سرمایهگذاری روی افرادی بود که حامی چندانی نداشتند مثل کرزای و غنی و.. که ظاهرا انسانهایی دموکرات بودند اما حرفشان حس همدردی با طالبان بود و جنگ با طالبان در یک وضعیت نامناسب دوباره شروع شد و تحلیل کرزای هم این بود که طالبان برادران ما هستند و اردوی افغانستان حس جنگ با طالبان را از دست داد.
غنی هم آهسته آهسته متوجه شد با راهکار جنگ و برادری به جایی نخواهد رسید و زمانی هم که توافق دوحه امضا شد مفهومش پایان دولت غنی بود که افغانستان وارد مرحلهای تازه از آشتی ملی شود. موارد مختلف از جمله بیکاری و تبعیض و.. مواردی بودند که در تقویت طالبان موثر افتادند تا از جنوب و شمال و غرب گسترش پیدا کنند. مناطق مرکزی افغانستان چندان مساعد طالبان نبود اما در مناطق دیگر تلاش کردند که سربازگیری کنند و سبب شد شهرستانهای زیادی در شمال و شمال شرق افغانستان به دست طالبان بیفتد.
ایران نیز در این صحنه با طالبان مواجه شده است، تاثیرات به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان برای ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
جمهوری اسلامی همیشه سیاستهای واکنشی در افغانستان داشته و یک استراتژی مشخص نسبت به افغانستان ندارد. جمهوری اسلامی در دوران مقاومت از احمدشاه مسعود حمایت کرد اما در سال ۲۰۰۱ که احمد شاه مسعود به شهادت رسید ایران در سالهای اول حکومت کرزای به حمایت افغانستان پرداخت و روابطش را با جبههی شمال نیز حفظ کرد و پولهایی در اختیار کرزای میگذاشت اما این به این معنی نبود که ایرانیها رابطهای با طالبان نداشته باشند. در اوایل هم وقتی حکومت طالبان شکست خورد ما از شمال به کابل آمدیم در یک هتلی خبرنگاران ایرانی که میشناختیم را دیدیم و تعجب کردیم که چگونه به اینجا آمدهاند و گفتند که از طریق دقارون وارد شدند و رهبران طالبان را نیز دیدهاند و این زمانی بود که نیروهای آمریکایی حملاتشان را در مورد طالبان شروع کرده بودند.
نتیجتا ایران یک مجرای ارتباطی با طالبان داشت و ملااختر محمد منصور بعد از سفر به ایران در خاک پاکستان کشته شد. در سالهای بعد اخباری میرسید که ایران شماری از گروههای طالبان را در هلمند حمایت میکند البته اسنادی هم از جانب حکومت افغانستان ارائه شد اما نظر حکومت این بود که ایران روابط خوبی با ما دارد. این رابطهی کج دار و مریز ادامه یافت تا معاهدهی دوحه بین آمریکا و طالبان به نتیجه رسید و سپس ایران در حوزه دیپلماسی به صورت علنی فعالتر شد اما به هر حال خاطر دولت افغانستان هم رعایت میکردند اما زمانیکه سد کمال خان ساخته شد و اشرف غنی صحبتهای تحریکآمیز دربارهی اب این سد کرد برای جمهوری اسلامی گران آمد و ایران نیز حمایتشان از طالبان را آغاز کردند و برداشت چنین است که ایران رابطهی نزدیکی با طالبان ایجاد کردهاند و آنچه دربارهی تجهیز طالبان گفته میشد حقیقت داشته و ایران برای مجبور ساختن آمریکا برای خروج از افغانستان به چنین حمایتی روی آورده است. ما شنیدهایم در اثر سفر هیئت طالبان به تهران در کنار شبکهی آنها یک شورایی در مشهد به عنوان شورای مشهد شروع به فعالیت کند. ایران ظاهرا چنین استدلال میکند که طالبان همسایه ما هستند و امنیت مرزی ایجاب میکند با این گروه مذاکره کنیم و برای اینکه نسلکشی شیعه ایجاد نشود این تماس به نفع مردم اهل تشیع است.
اما این مسئله از نظر کارگزاران ردههای بالای سیاست خارجی جمهوری اسلامی فراموش شده است که طالبان اصلا اهل گفتگو نیستند و نگاهشان به مذهب تشیع نگاه به یک مسلمان نیست و این نوع نگاه به اهل تشیع به علت این است که در مدارس سنی در پاکستان درس خواندهاند و هیچگاه نمیتوانند خودشان را در مقابل اهل تشیع تلطیف کنند. به باور من اگر طالبان قدرت سیاسی کامل را بهدست بگیرند دوستی جمهوری اسلامی با طالبان دوام پیدا نخواهد کرد. طالبان افرادی نیستند که اهل سیاست و کیاست باشند و بیشتر قبیلهای برخورد میکنند. بعدها این مشکل به وجود خواهد آمد و خطای محاسباتی حمایت از طالبان ممکن است منجر به خطراتی حتی برای ایران شود. جمهوری اسلامی اگر میخواست نقش بیطرفانه بازی کند حکومت افغانستان آن را میپذیرفت اما وقتی ایران به حمایت طالبان مبادرت میورزد اعتماد مردم افغانستان نسبت به ایران آسیب دیده و بعد از این مسائل اعتمادی به ایران نخواهند داشت.
ارسال نظر