دروغِ بدتر از سقوط

یک "کمیته حقیقت‌یاب" متشکل از کارشناسان، وکلای مستقل دادگستری، روزنامه‌نگاران آزاد، دانشگاهیان و ...می‌تواند از سوی مسئولان عالی‌رتبه نظام تشکیل شود تا به تحقیق درباره این حوادث غم‌انگیز بپردازند و یافته‌های خود را مرحله به مرحله و به‌صورت همزمان از طریق رسانه‌های جمعی در اختیار مردم و مسئولان رده‌بالای کشور قرار دهند.

مستقل‌آنلاین، سرویس سیاسی، هرمز شریفیان/

 

شاید بتوان هفته گذشته را "هفته‌ی سیاه" نام نهاد. هفته‌‌ای که سریال رخدادهای تاسف‌بار و دردناکش هرگز تا پایان عمر از یاد و خاطره ایرانیان زدوده نخواهد شد. در بین رخدادهای غیرسیاسی این هفته‌ی شوم، ۳ رخداد بر روی هم موجب جان‌باختن بیش از ۲۰۰ تن شد که بخش اعظم آن هم‌وطنان‌مان بودند.

نخست جان‌باختن بیش از ۵۰ تن از تشییع‌کنندگان مراسم خاکسپاری "شهید سپهبد قاسم سلیمانی" در شهر کرمان بود. تشییع‌کنندگانی که به‌دلیل برنامه‌ریزی غلط برخی مسئولان کرمان و به خاطر ازدحام بسیار زیاد سوگواران در مراسم تدفین که قابل پیش‌بینی هم بود - زیر دست‌وپا ماندند و در اثر آسیب‌های وارده، جان به جان‌آفرین تسلیم کردند.

سپس نوبت به یکی از دردآورترین و غم‌انگیزترین سوانح هوایی در تاریخ ایران رسید. خبر ابتدا مانند ده‌ها خبر دیگر طی چند دهه اخیر بود که به‌دلیل شمار زیاد حوادث و سانحه‌های هوایی، برای ایرانیان حالت عادی پیدا کرده است. سقوط هواپیمای بوئینگ ۷۳۷ خطوط هوایی اوکراین که منجر به جان‌باختن ۱۷۶ تن سرنشین این هواپیما شد. همه ابتدا پیش خود گفتند: "ای‌داد بیداد، یک سقوط دیگر" اما هرچه از سقوط این هواپیما گذشت، حساسیت و شگفتی‌ها بیشتر شد.

ابتدا اوکراین به‌دلیل مالکیت بر این هواپیما و سپس کانادا به‌دلیل جان‌باختن شهروندانش روی این سقوط حساس شدند و با به میان آمدن نام شرکت "بوئینگ"، پای آمریکایی‌ها نیز به این ماجرا باز شد.

 در این میان واکنش مقام‌های داخلی از وزیر امور خارجه، سخنگوی دولت و رئیس سازمان هواپیمایی کشوری بسیار شتاب‌زده و هیجانی بود و همگی "نقص‌فنی" را دلیل سقوط عنوان کردند اما پس از تحقیقات کارشناسان سایر کشورها و ارسال تصاویر از لحظه سقوط این پرواز، ادعای جدیدی مطرح شد و آن شلیک موشک از سوی پدافند جمهوری اسلامی به‌سوی این هواپیما بود، اتفاقی تلخ که مسئولان ایران در ابتدا باز هم آن را تکذیب کرده و به عواملی دیگر ربط دادند.

 

لاپوشانی و ناراست‌گویی به مدت ۴۸ ساعت ادامه داشت و حتی مشاور رئیس‌جمهور در توئیتی به‌صورت کاملا علنی، روزنامه‌نگاران را تهدید کرد که از مشارکت در جنگ روانی و ...همکاری با ایران‌ستیزان خودداری کنند. هرچند جناب مشاور این تهدید که خودش نام "هشدار" بر آن گذاشت را خطاب به خبرنگاران ایرانی خارج از کشور عنوان کرد اما باید گفت هر خبرنگاری که به‌طور دقیق، رسالت حرفه‌ای و کشف حقیقت را دنبال کند، وظیفه خود را انجام داده منتهی چون زور آقای مشاور به برخی خبرنگارنماهای داخلی نمی‌‌رسد، خارجی‌ها را می‌نوازد تا به در بگوید و دیوار بشنود و خبرنگارهای داخلی "غیرخودی" حساب کار دستشان بیاید.

اما صبح روز شنبه ۲۱ دی‌ماه - ستادکل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی با صدور بیانیه‌ای، "خطای انسانی" و شلیک پدافند به این هواپیما را گردن گرفت و به گمانه‌زنی‌ها خاتمه داد. هرچند خطای انسانی و شلیک به این هواپیما، داغ این سوگ و تلخی آن را صدچندان می‌کند اما نکته تلخ‌تر و دردآورتر، اظهارنظرهای مقام‌های رسمی مانند وزیرامور خارجه، سخنگوی دولت، مشاور رئیس‌جمهور و سفیر جمهوری اسلامی در بریتانیا بود که درست برعکس آنچه وظیفه شغلی آنان اقتضا می‌کند به‌صورت بسیار شتاب‌زده، سقوط هواپیما به‌وسیله پدافند را به‌شدت تکذیب کردند.

 تا این لحظه دست‌کم سفیر جمهوری اسلامی در بریتانیا به‌دلیل مواضع اولیه نادرست و شتاب‌زده‌اش، عذرخواهی کرد اما سایر مقام‌ها تاکنون چنین نکرده‌اند و زشت‌تر اینکه این دسته از مسئولان و هواداران‌شان، کسانی را که احتمال سقوط هواپیما توسط شلیک پدافند را مطرح کردند به بدترین تهمت‌ها نواختند. 

گرچه احتمال شلیک غیرعمدی و خطای انسانی وجود دارد اما دروغ‌گویی و تهمت‌زدن به نظر مخالفان را دیگر نمی‌توان "سهوی" دانست زیرا عمدی‌ترین واکنش در گرماگرم این اتفاق غمبار، از زشت‌ترین اقدام‌ ممکن بود.

این نکته را نیز باید در نظر داشت که این "خطای انسانی" از ناحیه کدام مسئول بوده است؟ شاید افسری که ماشه را چکانده تنها بر اساس اطلاعاتی که به او داده شده این کار را کرده که در این صورت تنها وظیفه خود را انجام داده است.

 

باید دید "منشاء" این خطای انسانی چه کسی بوده که در نهایت منجر به دستور شلیک شده است؟

اما آنچه در این بین از همه چیز دردآورتر بود، "تکذیب واقعیت" است. این تکذیب واقعیت به‌صورت مکرر، باعث شده تا اعتماد مردم به حاکمیت به پایین‌ترین سطح ممکن خود برسد.

این بی‌اعتمادی تا آنجا پیش رفته که این پرسش در جامعه و فضای مجازی به‌صورت گسترده مطرح شود که، "اگر این پرواز داخلی و تمامی مسافران آن ایرانی بودند و هیچ دولت خارجی به صورتی چنین پی‌گیر وارد ماجرا نمی‌شد، آیا باز هم مسئولان به این خطای انسانی اقرار کرده و آن را گردن می‌گرفتند؟"

پیش‌تر و در جریان اعتراض‌های آبان‌ماه نیز به این راهکار برای کم شدن بی‌اعتمادی مردم به حاکمیت اشاره کردیم که یک "کمیته حقیقت‌یاب" متشکل از کارشناسان، وکلای مستقل دادگستری، روزنامه‌نگاران آزاد، دانشگاهیان و ...می‌تواند از سوی مسئولان عالی‌رتبه نظام تشکیل شود تا به تحقیق درباره این حوادث غم‌انگیز بپردازند و یافته‌های خود را مرحله به مرحله و به‌صورت همزمان از طریق رسانه‌های جمعی در اختیار مردم و مسئولان رده‌بالای کشور قرار دهند.

بی‌طرفی این کمیته حقیقت‌یاب می‌تواند به روشن شدن زوایای تاریک این حوادث کمک شایانی کند و افکار عمومی و به‌ویژه خانواده‌های داغدار را در جریان تحقیقات خود قرار دهند.

این روشی است که در بیشتر کشورهای جهان آزموده شده و نتایج بسیار خوبی در بر داشته و از سوی دیگر باعث شده تا اعتماد و اطمینان مردم و جامعه مدنی به مسئولان کشور نیز افزایش یابد.

لازم است به این نکته نیز اشاره شود که در کنار این فجایع حادثه‌ی سقوط اتوبوس مسافربری به دره در یکی از جاده‌های شمالی کشور نیز بالغ بر ۲۰ کشته بر جا گذاشت.

یک کمیته حقیقت‌یاب می‌تواند با رسیدگی به وضعیت هر سه فاجعه، ابهام‌ها و تردیدهای افکار عمومی را برطرف کند زیرا این بی‌اعتمادی غیر قابل وصف که نسبت به حاکمیت به‌وجود آمده، قطعا رخداد مثبتی نیست و ادامه چنین وضعیتی می‌تواند نتایج بسیار زیانباری در آینده داشته باشد.

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها