مهدی خزعلی تحریم انتخابات را نتیجه‌بخش نمیداند

مهدی خزعلی تحریم انتخابات را نتیجه بخش نمیداند. او احزاب اصلاح‌طلب را یک قبیله برای کسب قدرت میخواند که با اصلاح طلبان واقعی تفاوت دارند. او میگوید حتی گرفتن یک کرسی در مجلس و نطق کوبنده یک نماینده در مجلس برای ما پیروزی محسوب میشود.

مهدی خزعلی تحریم انتخابات را  نتیجه‌بخش نمیداند

 در فضای سیاسی کشور همواره شاهد بوده‌ایم که دوگانه اصولگرایی و اصلاح‌طلبی بیشترین مرافعات سیاسی را به خود اختصاص داده‌ است. حدود و ثغور این دو جریان غالب، در ایام انتخابات و برای حضور در قدرت پررنگ‌تر می‌شود و بعضا شاهدیم که هر جریان برای اثبات میزان حقانیتش به آرشیوهای تاریخی‌ای پناه می‌برد که گویی خود در شکل‌گیری و استمرار آن هیچ تاثیری نداشته است. در میان مرافعات جناحی که اغلب در کانتکست مردمی بودن شکل می‌گیرد اتفاقا آنچه به تعویق می‌افتد و به دست فراموشی سپرده می‌شود، حقوق مردم است. اثبات این مدعا را می‌توان در تاریخ ۴۰ ساله این درگیری‌ها و وضعیت کنونی مردم جستجو کرد. اما چرا در کشور ما راه احزاب سیاسی، چهره‌های حق‌طلب، ظرفیت‌های مادی و معنوی کشور به نتیجه امروز ختم شده است؟ «مهدی خزعلی» پزشک و مدیر انتشارات حیان که با تاسیس جبهه آزادی و دبیر کلی آن، فعالیت سیاسی خود را در قالب تشکیلات جبهه آزادی ادامه می‌دهد به پرسش‌های ما در این خصوص پاسخ داده است:

 آیا احزاب اصلاح‌طلب ایران را: الف. دارای استراتژی برای صور مختلف فضای سیاسی می‌دانید؟ ب. برآمده از کف جامعه می‌دانید؟

ما در کشور اساسا حزب نداریم یعنی حزب به معنای اینکه دارای یک مانیفست، مشی و مرام‌نامه شناخته شده برای مردم باشد و یک پایگاه مردمی داشته باشد تا بتواند جمعیتی از جامعه را حرکت دهد، چنین حزبی نداریم. متاسفانه احزاب ما برآمده از لابی‌هایی است که تعدادی از افراد حزب خانوادگی هستند، بعضی از احزاب تک نفره هستند و اگر خیلی بزرگتر شوند در یک فولکس قورباغه جا می‌شوند و احزاب فراگیر ما در یک فولکس واگن جا می‌شوند. این معنای حزب نیست، احزاب در کشور ما پایگاه مردمی هم ندارند؛ پس ما در این چهل سال به معنای واقعی تحزب نرسیده‌ایم. پیش از این حزب توده یک حزب بود که مشی و پایگاه داشت، حال درست یا غلط مهم نیست اما حزبی بود با یک چهارچوب حزبی دقیق. بعد از انقلاب هم حزب جمهوری اسلامی، حزبی فراگیر بود و علیرغم اینکه به ساختار قدرت نزدیک بود، دوام نیاورد. تمام رجال سیاسی جمهوری اسلامی در آن حزب عضو بودند، برخی از اعضای این حزب عبارت بودند از: رئیس قوه قضائیه یعنی شهید بهشتی، رئیس قوه مققنه (هاشمی رفسنجانی) و کسی که بعدا رئیس‌جمهور کشور و رهبر شد (آیت‌الله سید علی خامنه‌ای)، آقای میرحسین موسوی که نخست وزیر دوران جنگ بود، آقای باهنر، رجایی و ... . این حزب مملو از رجال سیاسی تراز اول بود با همه این‌ها باز هم به جهت اینکه ما تربیت حزبی نشدیم، جامعه ما با حزب فاصله اساسی دارد و رکن سوم دمکراسی در جامعه ما کاملا مهجور است، ما حزب نداریم. واقعیت این است که الان هم اگر بخواهیم به احزاب اصلاح‌طلب نگاه کنیم، این احزاب پایگاه عمومی میان عامه مردم ندارند لذا این برندهای سیاسی هستند که کار می‌کنند؛ سید خندان آقای خاتمی یک برند است، آقای احمدی‌نژاد هم ایضا. واقعیت این است که مردم، اعضای شورای هماهنگی اصلاحات یا احزاب عضو شورای سیاستگذاری را نمی‌شناسند. (من به این شورا عالی نمی‌گویم بلکه از نظر من دانی است). آیا اگر در میان جامعه مردم حضور پیدا کنیم این احزاب را می‌شناسند؟ همانطور که چند تیم فوتبال معروف داریم مثل استقلال، پرسپولیس، سپاهان و تراکتور و همه تکلیف خودشان را می‌دانند که طرفدار کدامیک هستند آیا در برابر احزاب هم همینطور هستند؟ وقتی وارد فضایی چون آمریکا می‌شویم مردم می‌دانند دو حزب فراگیر هست. اگر وارد فضای جامعه خودمان شویم و بپرسیم که حزب مورد علاقه شما کدام است آیا مردم انتخاب می‌کنند یا بی‌تفاوت هستند؟ بنابراین ما حزب نداریم. حال این سوال پیش می‌آید که چرا به این روز افتادیم؟ چون احزاب ما هیچ استراتژی مشخصی ندارند چه رسد به اینکه مثل یک شطرنج‌باز ماهر که وقتی بخواهد وارد یک فضای جدید سیاسی بشود بتواند فرضیه‌ها، صور و حرکات مختلف رقیب را بخواند. یک شطرنج‌باز ماهر تا ۱۶ حرکت آینده رقیب را می‌خواند و برای آن برنامه دارد اما اصلاح‌طلبان باری به هر جهت هستند، برنامه‌ای ندارند و هیچ حرکت خلاقی از خودشان بروز نمی‌دهد؛ به همین دلیل جامعه نسبت به حزب بی‌تفاوت می‌شود. احزاب اصلاح‌طلب پیش‌بینی درست و سیاست‌گذاری درست ندارند. احزاب برآمده از کف جامعه نیستند. احزاب در ایران حرکت‌ساز نیستند و نمی‌توانند با یک سیاست در جامعه حرکت ایجاد کنند بلکه اگر در جامعه حرکتی ایجاد شود این.ها می‌خواهند عقب نمانند، بیانیه می‌دهند اما نقش احزب که باید هدایتگری و حرکت‌سازی باشد، وجود ندارد.

 بیشترین ضربه به جنبش اصلاحات از جانب اصولگرایان بوده یا فرصت‌طلبانی در پوشش اصلاح‌طلب؟

بر خلاف ادعای اصلاح‌طلبان که می‌گویند اصولگرایان به آن‌ها ضربه زدند، معتقدم که اینطور نیست. اتفاقا حرکات اصولگرایانی نظیر رسایی، کوچک‌زاده و آقای جنتی به واسطه رفتار نابخردانه‌ای که داشتند و ظلمی که به جناح رقیب کردند، مظلومیتی را برای اصلاحات درست کردند و علیرغم اینکه اصلاح‌طلبان در خشونت‌های انتهای دهه آغازین انقلاب نقش پررنگی داشتند، اما مردم به واسطه برخورد ناشایست اصولگرایان به سمت اصلاح‌طلبان آمدند. مردم رای دادند، حماسه آفریند، به کسانی رای دادند که آن‌ها را نمی‌شناختند در حالی‌که اساسنامه و مرامنامه‌ای وجود نداشت. باید بپذیریم که بدنه و اکثریت جامعه به دنبال اصلاحات هستند اما قبیله موسوم به اصلاح‌طلبان که ۲۰۰ نفر را شامل می‌شود، هم‌پیاله و همراه اصولگرایان بوده‌اند و اکنون سهمشان را از سفره انقلاب می‌خواهند. این جمع فرصت‌طلب، منفعت‌طلب و استمرارطلب هستند، در پی اصلاحات نیستند و تلاشی هم در این راستا نمی‌کنند فقط چانه‌زنی می‌کنند که سهمی در قدرت داشته باشند. برخی از وزاری آقای روحانی جملاتی را می‌گویند که از اصولگرایان بدتر است و آدم حس می‌کند که دارند از پشت خنجر می‌زنند. به عنوان کسی که با تمام وجودم به میدان آمده‌ام ضربه‌ای که در زندان از اصلاح‌طلبان خوردم، از اصولگرایان نخوردم.

 عملکرد شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان را در مواجهه با رد صلاحیت‌های گسترده این دور از انتخابات را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

متاسفانه شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان، شورایی فرمایشی است. از سویی بسیاری از نیروهای تاثیرگذار در این شورا حضور ندارند و از طرفی کسی که کارش صندلی نگه داشتن برای فلان اصلاح‌طلب بوده است، او را وارد شورا کرده‌اند اما کسانی که در جامعه عقبه دارند، می‌توانند مردم را حرکت بدهند، و تئوری دارند، اینها در شورا جایگاهی ندارند چرا که در مقابل اندیشه دیگران می‌ایستند. نتیجه این می‌شود که یک شورای عالی تشکیل شده که اکثریت آن اصلا به فکر اصلاح نیستند بلکه در پی استمرار وضع موجود و سهم گرفتن هستند. حزبی که برای ۱۰۰۰ نفر سهمیه می‌گیرد که تا آبدارچی و کارگر را استخدام کند، این حزب نمی‌تواند تحول ایجاد کند. ما به افرادی نیاز داریم که وقتی وارد حزب می‌شود نه تنها این حزب را به عنوان بنگاه شغل نبیند بلکه جان و مالش را در راه اندیشه‌اش هزینه کند. حزب بنگاه خیریه و موسسه کاریابی نیست. شورای عالی سیاست‌گذاری در انتخابات شوراها کاری کرد که با یک تلفن از سوی ... نام یک فرد را از لیست خارج کردند.

 مجلس شورای اسلامی را در بهترین ترکیب خود و با قویترین و عملگراترین رئیس تصور کنید. اولین گام و فوری‌ترین اقدامات این مجلس چه خواهد بود؟ آیا آن مهمترین و فوری‌ترین اقدام را به لحاظ ساختاری، عملی می‌دانید؟

اگر مجلس قوی داشته باشیم و ریاست عاقلی بر مجلس حاکم باشد، گام نخست، پرهیز از شعار و بازگشت به شعور است. سخنان قوه مقننه باید حقوقی باشد. در مجلس تمام مذاکرات کمیسیون‌ها باید آنلاین پخش شود و مذاکرات محرمانه وجود نداشته باشد در این صورت اگر نماینده‌ای در کمیسیونی بخواهد از وزیری امتیازی بگیرد، بخاطر حضور مردم این لابی‌ها پایان می‌یابد. گام بعد تغییر جدی در فضای اقتصادی کشور و شفاف‌سازی این فضا است. یک ریال در کشور بدون شفافیت و امکان رصد نباید جابجا شود. اولویت اول مردم معیشت است، ما حداقل دو دهه نیاز داریم که با هیچ کجای دنیا دعوا نداشته باشیم و با آرامش و صلح زیرساخت‌های اقتصادی را بازسازی کنیم.

 اپوزیسیون نظام سیاسی ایران را چگونه دسته بندی می‌کنید؟ گرایشات متفاوت اپوزیسیون چه گروه‌ها و طبقاتی از جامعه را نمایندگی می‌کنند؟

اپوزوسیون نظام را در ابتدا می‌توان به دو دسته تقسیم کرد؛ براندازند و غیربرانداز. براندازان دسته‌های مختلفی هستند مثلا: سلطنت‌طلبان که بعد از اسقاط از قدرت می‌خواهند دوباره به قدرت بازگردند؛ سوال اولم از آن‌ها این است که در این چهل سال چه می‌کردید. کسانی که شعار "رضاشاه روحت شاد دادند" آیا دیکتاتوری آن زمان را دیدند؟ در آن زمان هم نماینده مجلسی چون مدرس تبعید شد و در تبعیدگاه دستمال در حلقش کردند و او را کشتند، شاعر دیگری را در باغ شاه با نفت سوزاندند و خواهر شاه منظره سوختن او را مشاهده کرد. سُرخورده‌های انقلاب دسته بعدی هستند، کسانی‌که به هر دلیلی طرد شده‌ و عقده‌های درونی پیدا کرده‌اند. با عقده‌گشایی نمی‌توان کشورداری کرد. بهترین کار تلاش و مبارزه مدنی است و با انقلاب و کودتا و دخالت بیگانه کار پیش نخواهد رفت. مجاهدین خلق و گروهک‌های معاند دسته بعدی هستند که کارنامه کثیفی دارند و دستشان به خون مردم آغشته است و ترور کرده‌اند ما به هیچ عنوان نمی‌توانیم تروریست‌ها را به رسمیت بشناسیم. اپوزوسیون غیربرانداز به دنبال اصلاحات هستند که به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ "اصلاح‌طلبان واقعی" و "استمرارطلبان و منفعت‌طلبان". قبیله موسوم به اصلاحات که امروز شاهد آن هستیم همان فرصت‌طلبان هستند که فقط می‌خواهند به سفره انقلاب بازگردند. اصلاح‌طلبان واقعی در پی اصلاح ساختار هستند و خط قرمزی جز قانون نمی‌شناسند اما چون نمی‌توانند خلاف و مسئولیت‌ها را پیش‌فروش کنند، دستشان خالی است. دست ما هم در جبهه آزادی دست خالی است و حتی بودجه تبلیغات هم نداریم.

 آیا مبارزات مدنی، گفتگو و مجموعه‌‌ی جنبش‌های خشونت پرهیز در ایران شکست خورده است؟

فکر نمی‌کنم که مبارزه مدنی و عاری از خشونت شکست خورده باشد. این مسیری است که گاندی و نلسون ماندلا رفتند. در این مسیر دنیا گرفتار حرکات پوپولیستی است. در آمریکا فردی چون ترامپ با شعارهای عوام‌فریبانه رای می‌آورد. گاندیِ جوان تا به دست آوردن هند مستقل، پیرمرد می‌شود. روزی که همه شعار می‌دادند من نقد می‌کردم که نباید چک سفید امضا بدهیم و آقایان در اتحاد ملت می‌گفتند که ما بی‌قید و شرط از آقای روحانی دفاع می‌کنیم، من می‌گفتم که او باید میثاق‌نامه و لیست وزرایش را امضا کند و بعد به او رای دهیم چرا که اگر در دور دوم رای بیاورد خدا را بنده نخواهد بود متاسفانه به نقدهای من توجه نکردند. روحانی باید می‌آمد تا شکاف بین جناح حاکم بسته نشود بلکه این شکاف باقی بماند اما می‌دانستیم که او اصلاح‌طلب نیست و اصلاح‌طلبان واقعی باید می‌دانستند که این قبیله اصلاحات با آن‌ها چه معامله‌ای خواهد کرد. امروز بسیاری بر طبل تحریم انتخابات می‌کوبند. تحریم نتیجه‌بخش نیست اگر بتوانیم یک کرسی در مجلس بگیریم باید تلاشمان را بکنیم تا یک نطق همانند نطق خانم پروانه سلحشوری، حیدری، صادقی و مطهری داشته باشیم. متاسفانه تحریمی‌ها بدون مطالعه و برآورد که آیا تحریم انتخابات در کشوری مثل ایران به نتیجه خواهد رسید، می‌گویند انتخابات را تحریم کنیم. امروز بزرگترین چالشی که در مقابل جناح حاکم واقع شده است ثبت‌نام افرادی بود که رد صلاحیت شدند، اگر اینها انتخابات را تحریم کرده بودند که دیگر صدایی در نمی‌آمد اما به واسطه مشارکت، الان می‌گوییم رکورد رد صلاحیت‌ها شکسته شده است، پس تحریم نبود که این حجت را بر ما ثابت کرد. اگر از اول حضرات قبیله اصلاح‌طلب، نیروهای جوان، اندیشمندان، دانشگاهیان حوزویان خوب ورود می‌کردند و لیست جدیدی می‌دادند، نیازی نبود که در انتخابات فقط برندها حضور داشته باشند، برندهایی که متاسفانه خوب کار نکرده‌اند، فراکسیون امید، مردم را ناامید کرد، دولت امید، امیدی برای مردم باقی نگذاشت. دوباره با این تیم به زمین رفتن خطاست.

کدام حزب سیاسی درخواست‌های معترضین را نمایندگی می‌کرد؟

متاسفانه هیچ حزب سیاسی نداریم که بخواهد درخواست‌های معترضین را نمایندگی و هدایت کند. تنها برندهایی هستند که می‌توانند صدای مردم باشند. دو جناح به گونه‌ای شدند که صلاحیت نمایندگی خواست مردم را ندارند در این شرایط باید جناح سومی بیاید. ما در جبهه آزادی بحث خط سوم را در هشت سال پیش مطرح کردیم. دیدیم که دو جناح در حال دست به دست کردن قدرت هستند اما کاری نکردند، نتوانستند ارکان دمکراسی، احزاب، مطبوعات و ... را به گونه‌ای سامان دهند که تکان نخورد. انتخابات را به گونه‌ای سامان دهند که نشود اینگونه با آن بازی کرد. امیدواریم که با یاری مردم خط سوم شکل بگیرد.

 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها