هدایتالله آقایی فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتگو با مستقل:
اعتراضات نیازمند پاسخ امیدوار کننده است
آقایی میگوید: همین امروز به اندازه کافی فشار بالا هست من کاری به خیابانها ندارم، بخش عمدهای از این اعتراضات نیازمند پاسخ امیدوار کننده است که همین الان اگر انجام شود نتیجه میدهد اما اگر نشد به مراحل پیچیدهتری میرسد.
امیرحسین جعفری
شرایط این روزها حتی سختتر از سالهای جنگ بنظر میرسد. در جنگ تحمیلی با درایت و انضباط اقتصادی، سیاستهایی تدوین میشد که به خوبی جواب میداد. اما در بحرانهای اخیر بجز مشکل مداوم و طولانی برجام که بیشتر بخشهای اقتصاد را معطل گذاشته، مشکلات دیگری نیز وجود دارد که عمده آن مشکل معیشت و کوچک شدن سفره مردم است.
تورم فزاینده درآمد اندک مردم را میرباید. کاهش ارزش پول ملی، داراییهای مردم را بیش از ارزش واقعی قیمتگذاری کرده و مالیات چند برابری را میطلبد. دولت منابع درآمدی خود را از فروش نفت، دست داده و تمام فشار بودجه را به سمت مردم گسیل کرده است. (نمونه آن قبوض تلفن ثابت است) اما در میان این جنگ نابرابر میان جیب مردم و درآمد دولت، چرا دولت و مجلس، برای حل معضل اقتصاد به سراغ حجاب و فرهنگ عامه رفته و راه حل بحران را بجای دیپلماسی در کشمکش مداوم یافتهاند؟
به جهت بررسی نتایج آینده اقتصاد بدون برجام، گفتگو کردیم با هدایتالله آقایی نماینده دوره سوم مجلس و فعال سیاسی اصلاحطلب، که در ادامه مشروح آنرا میخوانیم:
بنظر میرسد دیگر برجامی وجود نخواهد داشت و اجماع جهانی علیه ایران و سیاستهای دولت رئیسی روزنهای از امید برای بهبود روابط خارجی را نشان نمیدهد، با این وجود وضعیت اقتصادی کشور بدون برجام چگونه طی خواهد شد؟
وضعیت اقتصادی ایران در حال حاضر شرایط بسیار حساسی است و هر کسی به کشور علاقه دارد و مسئول و غیرمسئول باید بدانند که در کجای مسیر قرار داریم.
در سال ۵۷ که انقلاب شد و کشور تحویل انقلابیون شد در آن سال وضعیت کشور نسبتا پایدار بوده است و مردم در شهرها و روستاها از تعادل برخوردار بودند یعنی یک جامعهای که شهری و روستایی هر کدام یک وضعیت ثبات نسبی داشتهاند.
سازمانهای سیاسی در سال ۵۷ و قبل از آن مردم را با وعدههایی به خیابانها کشاندند و آن وعدهها این بود که رفاه را بین مردم تقسیم میکنیم. با این شعارها و وعدههای اقتصادی حاشیهنشینها تحریک شدند. در طول ۴۰ سال گذشته درآمدهای تولید ناخالص ملیمان نسبت به سال ۵۷ افزایش زیادی نداشته است، مثلا ما اگر در سال ۵۷ درآمد سرانه ملیمان۴ هزار دلار بود امروز کمتر از ۳ هزار دلار است که البته در اینباره تفاسیر مختلفی وجود دارد.
شرایط فوق به این معناست که طبقه متوسط ایران پس از انقلاب دچار چالش شده و امروزه کانون اعتراض است؟
طبق برداشت من این اعداد بالاتر نرفته است، اما جمعیت روستایی از ۵۰ درصد به کمتر از ۲۰ درصد رسیده است و تولید ناخالص ملی نیز از قیمت ثابت افزایش نیافته است، نتیجتا ما جامعه را مصرفی کردهایم، در این بین فقط منابع مصرف شده است. ما آب را از دست دادهایم، چاههای نفت را تخریب کردیم و باید سرمایهگذاری کلان کنیم. شهرهای بزرگ را به پارکینگهای بزرگ تبدیل کردیم، نتیجتا ظرفیت تولید و ظرفیت ارزی ما جوابگوی نیازهای مردم نیست. زمینه کار و اشتغال نیز فراهم نشده است و بسیاری از افرادی که متخصص هستند کشور را رها میکنند و جوانهای دیگر نیز پاسخی برای شغل ندارند. در این شرایط یک فروپاشی اقتصادی صورت میگیرد. امروز در اصل، طبقات متوسط شهری که بیشترین فشارها روی آنهاست فرو میریزند چون پایداری روستا را ندارند، از آن طرف هم درآمدی برای حفظ کردن خود ندارند. امروز وقتی صدای اعتراض بلند میشود مشکلات اقتصادی است که فریاد میزند. البته آزادیهای فردی و اجتماعی نیز جای بحث دارد.
در این شرایط بنظر من تاکتیکها در حفظ مردم خیلی مهمتر از قدرتهایی است که فکر میکنیم در منطقه برای ما ارزش دارند. امروز حفظ مردم از خیلی چیزها واجبتر است. ما شاهد فروپاشی طبقه متوسط ایران هستیم که نزدیک ۴۰ میلیون نفر را شامل میشود.
با این وجود در صورتی که حاکمیت در نتیجه تحولات اخیر خواهان اصلاح وضع موجود و بهبود شرایط اقتصادی باشد چه راهکاریهایی پیش پای خود دارد؟
حاکمیت باید چند مسئله را در دستور کار قرار دهد؛ اول تنشزدایی بین المللی را به سرعت انجام دهد، و اگر جایی لازم باشد، گفتگو کند زیرا باید ملت را برای خود حفظ کند. مداخله فرهنگی و ایدئولوژیکی، مداخله سلایق شخصی در زندگی و معیشت مردم باید کم شود و از بین برود.
قانون اساسی ما نیاز به تغییرات ساختاری دارد، هم به لحاظ تفسیرها و هم به لحاظ شکلی باید پاسخگوی مردم باشد. ما نیاز به یک دگرگونی بزرگ داریم و قبل از بنبست، بهتر است کسانیکه مسئولیت دارند موضوع را درک کنند.
در شرایط فعلی برجام هم بخش کوچکی از راه حل بود، چون برجام فقط ناظر به مسئله هستهای است اما اگر مسئله هستهای حل شود ولی در رقابتهای جهانی برای حمایت از یک قدرت وارد معرکه شویم، دچار مشکل میشویم.
بنظر شما فشارهای اقتصادی و اجتماعی که انباشتی از تحولات چند سال اخیر است، میتواند دولت رئیسی را ناچار به گفتگو با غرب کند یا دولت با روشهای پیشین اقدام به حل مسئله میکند؟
من فکر میکنم قبل از اینکه فشارها باعث شود به تصمیمات دیگری بیندیشیم، باید از همین حالا به فکر بیفتیم.
بنظر من درون حاکمیت افراد عاقلی هستند که میتوانند دور هم جمع شوند، راهکار دهند و کشور را از بنبست دربیاورند. اما اگر از این مرحله عبور نکنیم من شخصا اعتقاد ندارم مردمی که مطالباتشان را بیان میکنند صبر کنند برای اینکه کسی حتی تصمیمی بگیرد و آن موقع فشار نیز نتیجه نمیدهد. همین امروز به اندازه کافی فشار بالا هست من کاری به خیابانها ندارم، بخش عمدهای از این اعتراضات نیازمند پاسخ امیدوار کننده است که همین الان اگر انجام شود نتیجه میدهد اما اگر نشد به مراحل پیچیدهتری میرسد.
ارسال نظر