چگونه ملیگرایان یک ملت را نابود میکنند؟
لویس هاید- نیویورک تایمز: ارنست رِنان گفته است: مفهوم ملت این است که همه مردم در چیزهای بسیاری مشترک هستند و تفاوتها را فراموش کردهاند. اما پیش از اینکه یک ملت شکل بگیرد، شهروندان چه چیزهایی را فراموش میکنند؟ برای مثال، تفاوتهای قومی. تفاوتهای باستانی، چه قومی چه عقیدهای، باید در گذشته باقی بمانند. رنان مدعیست شهروندان فرانسوی همه اختلافات را فراموش کردهاند و در نتیجه فرانسه توانست به فرانسه امروزی تبدیل شود. چه بر سر ملتی میآید که شهروندانش فراموش نمیکنند؟ رنان اگر زنده بود، از سرنوشت یوگوسلاوی سابق شگفت زده نمیشد.
سرویس ترجمه: مستقل آنلاین/امیرحسین نظری: ناسیونالیسم رنگ و بوهای متفاوتی دارد، قومی، شهری، دینی و سکولار، راست و چپ. یک قرن پیش، ناسیونالیسمِ نوین تئودور روزولت، مالیات بر میراث، منع اهدای پول به ستادهای انتخاباتی، غرامت کارگران و تعیین حداقل حقوق را وضع کرد. در مقابل، کنفرانس ملی محافظهکاری، «ناسیونالیسم نوین آمریکایی و بریتانیایی» را تعیین کرد که شامل بودجه متعادل، مرزهای ملی استوار و بازگشت به سنتهای ملی آنگلو-آمریکایی بود: مشروطیت، حقوق عرفی، زبان انگلیسی و بازگشت به متون مسیحی.
انواع متعددی از ناسیونالیسم وجود دارند. اما الان موقعی مناسب است که متوقف شویم و بپرسیم: ملت چیست؟
محقق فرانسوی قرن نوزدهم، ارنست رنان در پاسخی جنجالی و کارآمد گفته است: «جوهر [مفهوم] ملت این است که همه افرادش بسیاری چیزها با هم در اشتراک دارند و همچنین اینکه همگان بسیاری چیزها (تفاوتها) را فراموش کردهاند».
اما پیش از اینکه یک ملت شکل بگیرد، شهروندان چه چیزی را فراموش میکنند؟ برای مثال، تفاوتهای قومی. رنان میگوید: «هیچ شهروند فرانسوی نمیداند که اصالتا از قبیله بورگاندی، آلان، تایفال یا ویزیگوت است». تفاوتهای باستانی، چه قومی چه عقیدهای، باید در گذشته باقی بمانند. رنان ادعا میکند: «همه شهروندان فرانسوی فراموش کردهاند». فراموش کردهاند که در قرن سیزدهم، ارتش پاپ تقریبا تمام کارتاریستها، فرقه مسیحی رقیب، را نابود کرد. فراموش کردهاند که در قرن 16، در روز سنبارتلمی اوباش کاتولیک هزاران پروتستان کالوینیست را قتل عام کردند. خوشبختانه، تا زمان رنان، چنین اختلافات قدیمیای، در اثر گذر زمان به فراموشی سپرده شده بودند و در نتیجه (این فراموشی) فرانسه را آزاد کرد تا به فرانسه [امروزی] تبدیل شد.
چه بر سر ملتی میآید که شهروندانش فراموش نمیکنند؟ رنان اگر زنده بود، از سرنوشت یوگوسلاوی سابق شگفت زده نمیشد. تا سالها، مسلمانان بوسنی، کاتولیکهای رومی، کرواتها و ارتدوکسهای صرب شرقی در توازن نسبی زندگی کردند. اگرچه با فروپاشی کمونیسم در اواخر دهه 1980، محتمل به نظر رسید که کشور به چند بخش متلاشی شود و صربها از ترس اینکه به اقلیت درجه دو تبدیل شوند، شروع به قتل عام همسایگان مسلمان خود کردند.
اسلوبدان میلوسویچ، توجیهگرِ ماهر خاطره اختلاف، هنگامی که سالگرد یک جنگ باستانی را جشن میگرفت، بذر پاکسازی قومی را میکاشت. برای صربها، این مسئله تبدیل به chosen trauma شد؛ فاجعه آبا و اجدادی که تاریخ واقعی را با سوگ و امید امروزی مخلوط میکند. در تابستان 1389 میلادی در دشت پرندگان سیاه کوزوو ارتش ترکان مسلمان، صربهای مسیحی به رهبری لرد فئودال، لازار هربلیانوویچ را شکست دادند. از آن پس امپراتوری عثمانی به مدت 400 سال بر کوزوو حکمرانی کرد.
به گرامیداشت ششصدمین سالگرد آن نبرد، آقای میلوسویچ جمعیتی را روی دشت پرندگان سیاه جمع کرد. او، خود با هلیکوپتر به پایین آمد. گویی که شاهزاده لازار مقدس از آسمان بازگشته بود. با ارجاع ویژه به تاریخهای 1389 و 1989 او سخنرانیای انجام داد، سرشار از ارجاعات مستمر به کرامت و حقارت، سرزمین مادری و خیانت، شجاعت و ابتلا، سرافرازی و سرافکندگی. ارجاعاتی که آشکارا با هدف تحریک مجدد دشمنی رو به افول مسیحیان و مسلمانان انجام شده بودند.
پس از آن، نسلکشی آغاز شد. در شهر سربرنیتسا، جنگجویان صرب، نزدیک به 8000 مرد و پسرمسلمان را قتل عام کردند.
هنری آدامز، یک بار سیاست را «تشکیلات سیستماتیک نفرت» نامید. مورد یوگوسلاوی، قطعا همین بود. سیاستمداران آمریکایی نیز فاقد چنین مهارتی نبودند. برای درک آن، کافی است به بازدید رونالد ریگان از نِشوبا کانتی در میسیسیپی فکر کنیم. مکان بدنامی که سال 1964 قتل سه فعال حقوق بشر در آن اتفاق افتاد. سال 1980، ریگان برای آغاز کمپین انتخاباتی خود به آنجا سفر کرد و رو به جمعیت تشویقکننده گفت: «من به حقوق ایالات اعتقاد دارم». دونالد ترامپ سال 2016 دقیقا به همان محل سفر کرد تا به جمعیت اطمینان دهد «من به سنتها اعتقاد دارم». هر دو مورد، تشجیع رای دهندگانی بود که chosen trauma برای آنان، جنگ داخلی و میراث آن، دشمنی نژادی بود. هنگام رسمِ مدل یک ملیت، رنان علاوه بر فراموشی تفاوتها، نوعی تعریف منفی هویت ملی را نیز اضافه میکند. او با دقت، هرچه را مردم به عنوان «ذات ملت» تعریف میکنند برمیشمارد و همه را یکی یکی رد میکند. آنچه ذات ملت برشمرده میشود قرار نیست در عقاید مذهبی، زبانها، نژادها، سیاستهای قومانگارانه، اقتصادی یا حتی جغرافیایی یافت شود. «خاک بیش از نژاد در تشکیل ملت تاثیر ندارد». پس از اینکه رنان همه گزینهها را رد کرد، او تنها اولین بخش «ذات ملت» را باقی میگذارد، اینکه شهروندانش چیزهایی در اشتراک دارند.
به عنوان نمونه: ایدئالهای سکولارِ تفرقهاندازی که در قانون اساسی آمریکا موجودند، مانند حق رای جهانی و ضمانت اینکه دولت در قانونگذاری دخالتی نکند و دین رسمی انتخاب نکند. آیا امکان دارد ناسیونالیسم نوینی مطابق با چنین ایدئالهایی ایجاد شود؟ شاید، اما کنفرانس محافظهکاری ملی، که توسط سازمان ادموند بورک برگزار شد، نشان داد که این امر چقدر سخت است.
جلسه «بازسازی سنت غنی محافظهکاری ملی» برگزار شد. همزمان، محافظهکاران اصرار دارند که «پروژهشان در تضاد با تئوریهای سیاسی است که در مسائل نژادی زمینگیر شدهاند».
اگرچه وقتی محافظهکاران وارد جزئیات میشوند، قابل تشخیص نیست در نژاد یا دین زمینگیر شدهاند.
در این جلسه یک سخنران اعلام کرد «فرهنگ» همواره از زمان و مکان مشخصی "ظاهر" میشود. مثالی که زد، در مورد مستعمره ماساچوست بود. در این مثال مکان مشخص، قطعا انگلستان است و فرهنگ مولد، عقاید پیوریتنها است؛ کلیسای رادیکال ضد کاتولیک انگلستان. فرهنگی که ذاتا سفید، اروپایی و پروتستان بود.
بقیه مثالهایی که در کنفرانس ارائه شدند، هرگز از ایدئالها و جزئیاتشان خارج نمیشود. شگفتانگیزترین و خارجازمتنترین مثال، از سخنرانی صادر شد که درخواست میکرد «همسازی فرهنگی» لحاظ شود. او بیشرمانه اضافه کرد: «باید این موضع را اتخاذ کنیم که کشورمان با سفیدپوستهای بیشتر و رنگینپوستهای کمتر بهتر خواهد بود».
به نظر میرسد که ناسیونالیسم نوین با عطش تَشخُص هدایت میشود. برای احساس شخصیت در دنیا، با سبکی از خودشناسی همراه شد که «سلباً» کار میکند: من بریتانیاییام، نه فرانسوی؛ من آمریکاییام، نه مکزیکی؛ من مسیحیام، نه مسلمان؛ من سفیدپوستم، نه سیاهپوست. با توجه به تمام اختلافات، ناسیونالیسم مختصرا بهخاطر سپردن تمام این تضادها شده است.
در نظر داشتن اینکه وطنمان چه ارزشی برای ما دارد، همواره کاری باارزش است. اما وقتی این کار را میکنیم، باید به یاد داشته باشیم که در اختلافات، نژادی، قومی و دینی، "فراموش نکردن"، نابودگر ملتها است.
ارسال نظر