روایت های جالبی از انسان هایی که بعد مرگ زنده شدند
تا به حال به این فکر کرده اید که اولین دقایق و لحظات پس از مرگ چه می شود ؟ فرد چه می بیند و چه می شنود ؟ کجا و چطور می رود ؟ حرفهای جالب 6 فردی که زنده شدن بعد مرگ را تجربه کرده اند را بخوانید.
این سوال قدیمی می باشد که تعداد معدودی می توانند به این سوال پاسخ دهند که پس از مرگ چه اتفاقی می افتد؟ از نظر پزشکی مرگ چیزی است که همه آنرا به خاطر دارند و آنگونه که معلوم است، دو غول بزرگی که ممکن است ما را بترسانند مرگ و مالیات می باشند. بطور کلی مفهوم مرگ یکی از آخرین اسرار زندگانی می باشد که ما به آن پی می بریم ( تاکید می شود از آخرین اسرار زندگی - صرف نظر از پیشرفت های علمی بزرگ خود ).
تنها بینش و تصور ما از فردی که مرده این است که او جان ندارد و تنها از یک جهانی به جهانی دیگر منتقل شده است . به نظر شما مرگ به چه چیزی شباهت دارد ؟! در ادامه با موضوع زنده شدن بعد مرگ صحبت های افرادی را می شنویم که آن را تجربه کرده اند ، شرایط پس از مرگ به روایت افرادی که مرده اند و سپس زنده شده اند.
زنده شدن بعد مرگ و لحظات کوتاه بعد از مرگ از زبان افرادی که به زندگی بازگشتند.
1-مانند خواندن یک کتاب
5سال پیش monitormonkey تحت عمل های جراحی بزرگی قرار گرفت که منجر به مرگ او به مدت چند دقیقه شد و پس از به هوش آمدن گفت:
"من در جایی مانند فضا بیدار شدم اما هیچ گونه ستاره یا نوری وجود نداشت و حالتی شناور مانند داشتم و حرف نمی زدم و تنها فقط آنجا بودم . من نه گرمم بود و نه سردم!نه گشنه بودم نه خسته! یک حس خنثی طوری داشتم . احساس می کردم که یک نور و عشق حقیقی در اطراف من وجود دارد با اینکه هیچ تمایلی نداشتم و هیچ نیازی در خودم مشاهده نمی کردم و به تمام زندگانی ام فکر می کردم و همانند احساس خواندن یک کتاب بود و من نیز خواننده این کتاب! این دوران هرچه بود ، توانست تغییراتی در من ایجاد نماید و هنوز هم نسبت به مرگ ترس دارم ولی نسبت به اتفاقاتی که بعد از آن می افتد نگران نیستم "
2-ملاقات شخصی عزیز و دوست داشتنی
"اسچینیدا" فردی می باشد که از موتور خود به زمین پرتاب شد در حالی که با سرعت 50 مایل بر ساعت در حال حرکت بود و زمانی که به بیمارستان رسید مرده بود . وقتی او در جاده دراز کشیده بود تا آمبولانس برسد ، شخصی را که می شناخت ، صدا می زد.
"من فقط به خاطر می اورم که در یک پیاده رو بودم و همه چیز به آرامی سیاه و سیاه تر می شد . تنها دلیل اینکه خوابم نگرفت این بود که احساس می کردم برای ملاقات کسی آمده ام و یک لحظه عجیب و غریبی را احساس می کردم . سپس یکی دست بر روی کلاه ایمنی من گذاشت و کلاه ایمنی را از روی سرم برداشت و بعد از باز کردن کلاه برادرم را دیدم و این برای من تعجب آور بود چرا که برادر من چندین سال پیش فوت کرده بود و متاسفانه جزئیات بیشتری را به یاد نمی آورم..."
3- یک باغ با عجایب مختلف
در حالیکه بسیاری از کاربران مرگ خود را به عنوان یک حادثه چند ثانیه ایی یاد می کنند ، با افرادی که به مدت چندین دقیقه فوت می کنند بسیار متفاوت است . اینک روایت شخص دیگری را که به مدت چند دقیقه فوت شده بود را بخوانید.
"من به یاد می آورم که به پشت کنار آب دراز کشیده بودم و این آب به آرامی سیاه می شد .ناگهان کاملا سیاه شد و من به باغ خیره شده بودم . لازم به ذکر است که بگویم این باغ پراز گل نبود و اشغال و علف های هرز در آن بود . همچنین یک زمین بازی بود که یک دختر و یک پسر در حال بازی کردن در آن جا بودند . توصیف این بخش کمی سخت است چرا که یک احساسی همانند این داشتم که هم می توانم در این مکان بمانم و هم می توانم این مکان را ترک کنم ، اما هر بار که سعی می کردم ترک کنم نمی توانستم ترک کنم . من تمام دلایل برگشتم را به یاد آوردم و گفتم که من می خواهم برگردم تا مادرم را تنها نگذارم و سپس روحم به بدنم بازگشت درحالیکه به مدت 6 دقیقه اصطلاحا مرده بودم"
4-چرت زدن
آن گونه که می توان حدس زد یک نوجوان نمی تواند مفهوم مرگ را بداند . یک کودکی که برای شیمی در مانی آمده بود شروع به خون ریزی از بینی کرد و با مقداری عفونت به مدت چندین دقیقه فوت شد اما خوشبختانه مجددا به هوش آمد و به خوبی آنرا توصیف کرد .
"بدترین بخش از همه این موارد ، این بود که این فضا بسیار آرامش بخش بود . این مانند این است که شما هر روز صبح ساعت 7 دکمه چرت زدن موبایلتان را بزنید و بعد از به یاد آوردن اینکه وقت کار شما است یا وقت مدرسه شما است باید فورا از جایتان برخیزید و به آنها بپردازید ، برای من دقایق کوتاه مرگ مثل چرت زدن سپری شد که در میان آن آرامش عذاب آور هرلحظه احساس می کردم باید از خواب بیدار شوم و می خواستم به زور هم که شده خودم را از خواب بیدار کنم"
5-آیا این مانند جیغ کشیدن است؟
از زبان یکی دیگر از افرادی که فوت شده و مجددا زنده شده است می خواهیم تصویری که او مشاهده نموده را بیان کنیم .
"در سال گذشته یک حمله قلبی داشتم و قلبم سه بار در اتاق اورژانس ایستاد . ظاهرا هر بار که ایست قلبی می کردم ، این احساس را داشتم که همانند یک شوخی است و هیچ چراغ یا نوری را نتوانستم مشاهده کنم و این احساس تنها همانند خواب بود . در حقیقت مرده بودم اما احساس می کردم خواب هستم.
6-چیزی بعد از مرگ به یاد نیاوردم!
در اثر تصادف یکی از شهروندان ، به مدت چند دقیقه فوت شده و بعد از زنده شدن گفت:که هیچ چیزی مشاهده نکرده است و تنها خاموشی مطلق را دیده بود و این می تواند به دلیل زمان اندکی که او فوت شده بود و نتوانسته بود چیزی را درک کند باشد.
ارسال نظر