در رثای بابایی عزیز
مستقل آنلاین، سیدعلی میرموسوی استاد دانشگاه/
دوست و برادر عزیزم، استاد رضا بابایی پس از تحمل دورهای دشوار از درد و رنج، سرانجام از این خاکدان غم پر کشید و به سرای باقی شتافت. او روشنفکر به معنی واقعی کلمه بود؛ حرفهاش اندیشیدن و نویسندگی بود، دل در گرو حقیقت داشت و به تقلیل مرارت و رنجهای جامعه خویش میاندیشید. ساختار قدرت و سامان سیاسی ناعادلانه را نقد میکرد و همواره بر قدرت بود نه در قدرت. او اندیشمندی جان آگاه، دین پژوهی نواندیش، نویسندهای آزاده، معلمی درد کشیده، ادیبی روشن ضمیر و منتقدی با انصاف بود، که در میان دوستان به ادب، اخلاق نیک، نیکو منشی، بیادعایی، سادهزیستی، ستمستیزی و اصلاحطلبی شهرت داشت. قلم روان و نثر زیبا و دلنشین وی، زبان دردهای جامعه بود. از درد و رنج همنوعان و هموطنان خویش همواره رنج میبرد و بر انحطاط و عقب ماندگی جامعه خویش تاسف میخورد و دغدغه آبادانی و توسعه میهن خویش را داشت. از ظلم و ستم به شدت بیزار بود و نه تنها دیگران را به ایستادگی در برابر آن فرا میخواند، تا واپسین لحظاتی که در تن رنجور خویش اندک رمقی داشت از مقاومت در برابر آن باز نایستاد. گرچه آفتاب عمر او چندان نپائید، ولی کارنامهای بس نیک و ارزشمند از خود بر جای نهاد، که نام نیک او را همواره زنده نگاه میدارد و شاگردانی در خور و شایسته پرورید، که شمع یاد وی را همواره فروزان و راه او را تداوم میبخشند. بر روان پاک او درود میفرستیم و شادی روح، آرامش، آمرزش و رحمت بیکران الهی را برای او و بردباری و پاداش برای بازماندگان وی طلب میکنیم.
مرگ او
زندگی دوم او بود که گردید آغاز
شیشه عطری بود
سربسته افتاد و شکست
همگان فهمیدند
که چه چیزی دادند از دست
ارسال نظر