علی دایی میخواست برایش خبرچینی کنم!
شیث رضایی بازیکن پرحاشیه سابق پرسپولیس که حضور کمی هم در تیم ملی داشت، علیه علی دایی دست به افشاگری زد.
این مدافع شمالی که در دوران فوتبالش اختلاف های شدیدی با کاپیتان سابق پرسپولیس یعنی علی دایی داشت، در مصاحبه ای تازه گفت که دایی از او خبرچینی می خواسته ...! حرف های او را می خوانید اما تابناک صحت و سقم این ادعاها را تایید نمی کند.
حرف زور را قبول نمی کردم
داستان من و علی دایی را همه میدانند. در طول سالهایی که در پرسپولیس بودم با مربیان زیادی کار کردم، آقای علی پروین، حمید استیلی، آری هان، کرانچار همه من را دوست داشتند و از بهترینهای تیم شان بودند. چرا؟ چون زور نمیگفتند و از من چیز خاصی نمیخواستند. اما مشکل من و آقای دایی به بازی پرسپولیس و سایپا در لیگ ششم برمی گردد. من بازیکنی نبودم که بگذارم بازیکنی جلوی پرسپولیس مانور بدهد. احترام ببینم، احترام میگذارم. برای تیمم با تمام وجود بازی میکنم. اما اینگونه نیستم که بازیکن روبرو هر حرفی بزند من واکنش نشان ندهم؟ هرگز. خیلی از بازیکنان زنگ میزدند به آقای دایی شب بخیر میگفتند، اما من این کار را نمیکردم. حالا با این وصف آیا به جایگاهی که میخواستم رسیدم؟ از نظر خودم بله، چون آدم خبرچینی نبودم. روزی که کاپیتانی را از من گرفتند به این دلیل بود که چرا خبر از رختکن نمیآوردم و نمیبردم.
برای دایی خبرچینی نکردم
ماجرای توهین به بازوبند نبود (به بازی پرسپولیس و صبا اشاره میکند که در دقایقی بازوبند را به جای بازو روی مچش بست) چرا همان موقع نگرفتند؟ میخواستند خبرهای تیم را برای شان ببرم و من نمیبردم، چون بازیکنانی که در تیم هستند دوستان و جزو خانواده من بودند. شاید یک بازیکن یک روز حالش در تمرین خوب نباشد و حرفی بزند یا کاری کند. من نمیگفتم، اما آنکه نیاز به بازی داشت میرفت میگفت. یکی از بازیکنان که به آقای دایی نزدیک بود خبرها را میبرد. همین بازیکن زمانی که تیم دوبی و در هتل بود آمد به من گفت: بروم خرید کنم. گفتم از تایم گذشته است. گفت: تو میتوانی اجازه بدهی. با مسئولیت خودم ۴۵ دقیقه به او اجازه دادم رفت خرید کرد و آمد. درتمام این مدت جلوی در ایستادم تا آمد و رفت تو اتاقش. آقای دایی فردا من را خواست و گفت: کسی از هتل خارج شد؟ گفتم نه؟ گفت: مطمئنی؟ گفتم بله؟ گفت: مگه آقای فلانی خارج نشد؟ گفت: بگید آن بازیکن بیاید. از او پرسید آقا شما خارج نشدی؟ یک جوری نه گفت که یعنی آره. گفتم من مسئولیت داشتم به او اجازه دادم. چون مسئول تیم در غیاب سرمربی بودم و بازیکن صحیح و سالم برگشته است. آن بازیکن رفت ماجرا را گفت و آقای دایی انتظار داشت من هم بگویم، اما نگفتم. چون فکر میکردم آن بازیکن جزیی از خانواده است، اما او به خاطر منافع دیگر کار دیگری میکرد. آن بازیکن دفاع چپ تیم بود.
دایی انتظار داشت به او بگویم ببخشید
من آقای دایی را هرجا ببینم برحسب ادب و احترام سلام میکنم حالا دیگر دست خود ایشان است که جواب بدهد یا نه. هیچ وقت پشت این آدم حرف نزدم. دعواهایمان رودرو بوده است. حتی مدتی پیش بعد از اینکه طرفداران عربستان چیزی ضد ایشان گفته بودند در حمایت از آقای دایی پست گذاشتم. درباره بازی معروف با سایپا هم باید بگویم که همیشه دوست داشتم اگر کسی روبروی پرسپولیس میخواهد بازی کند و ولع خاصی برای گل زدن دارد با تمام وجود بازی کنم. آقای دایی انتظار نداشت من با ایشان اینطوری یارگیری کنم. مهمترین چیز این بود که ایشان انتظار نداشت. بقیه مدافعان میگفتند ببخشید به شما خوردیم، اما من ببخشید نمیگفتم. نمیدانم چرا عذرخواهی میکردند، اما همین بازیکنان در دوره ایشان کاپیتان هم شدند. من آدمی نبودم که عذرخواهی کنم. وقتی فوتبالی و محکم بازی میکردم عذرخواهی در کار نبود. اگر آقای دایی بگوید من بی احترامی در آن بازی کردم میپذیرم. همیشه در بازیها با مهاجمان حریف خوش و بش داشتیم شاید برای بعضیها خوشایند نبود.
ناراحت شدم دایی فحش خورد
وقتی به صبا رفتم بازیهای خوبی انجام دادم و توسط علی دایی به تیم ملی دعوت شدم. دلیلش این بود که ما با الهلال بازی کرده بودیم که ۹ ملی پوش داشت و من یکی از بهترین بازی هایم را انجام دادم و چند ماه بعد با عربستان بازی داشتیم. معتقدم وقتی یک برصفر جلو افتادیم یا من یا مازیار زارع باید به زمین میرفتیم. اتفاقا من و مازیار داشتیم گرم میکردیم و من به او میگفتم تو میروی تو و او میگفت که تو میروی... در پایان بازی اتفاقاتی که علیه آقای دایی افتاد ناراحت کننده بود. به عربستان باختیم، تماشاچیان به سرمربی فحش میدادند و آن شادی عربستانیها اتفاقات خوبی نبود و من را ناراحت کرد.
ارسال نظر