غلامعلی رجایی مشاور هاشمی رفسنجانی در گفتگو با مستقل:
شکست اصلاحطلبان، شکست اصلاحطلبی نیست
شکست اصلاحطلبان با شکست جریان اصلاحات دو مقولهی متفاوت است.
امیرحسین جعفری/روزنامه نگار
به جهت بررسی وضعیت اصلاحطلبان پس از شکست در انتخابات گفتگو کردیم با غلامعلی رجایی فعال سیاسی اصلاحطلب و مشاور مرحوم هاشمی رفسنجانی که مشروح آن را میخوانیم:
تحلیل شما از شکست اصلاحطلبان در ریاست جمهوری چیست؟ آیا دفاع از همتی نتیجهی خاصی داشت؟
در مقدمه باید بگویم شکست اصلاحطلبان با شکست جریان اصلاحات دو مقولهی متفاوت است. شکست اصلاحطلبان معلول چند علت بود. علت اول این بود که اصلاحطلبان در سالهای اخیر یک چسبندگی به دولت روحانی پیدا کرده بودند و دولت روحانی بهخصوص در دورهی دوم فاصلهاش را با این جریان بیشتر کرد در حدی که رئیس دفتر ایشان گفت رای آقای روحانی متعلق به اصلاحطلبان نیست.
اصلاحطلبان هم هر کاری میکردند نمیتوانستند از این چسبندگی جدا شوند. البته دولت اول روحانی و دولت دوم نیز تا قبل از آبان ۹۸ قابل دفاع بود اما مشکلات دولت روحانی دامن اصلاحطلبان را هم گرفت. در برخی مسائلی که دست خود دولت نبود مثل خروج ترامپ از برجام وضع معیشت مردم در تنگنا قرار گرفت و مردم در این قضیه ناراضی شدند.
اصلاحطلبان در انتخابات از گزینههای اصلی خود محروم شدند و اگر از گزینههای اصلی خود محروم نمیشدند حتی شخصیتهایی مثل دکتر ظریف که اصلاحطلب هم نبود یا سید حسن خمینی، که احیانا دور اول رای خوبی میآوردند اما به دلایلی در این رقابت نماندند و اصلاحطلبان تا مدتها سردرگم بودند که گزینهای ندارند و فکر میکردند با همتی که یک روز مانده به ثبت نامها به نتیجه رسیده بود میتوانند با رئیسی که دو سال اخیر را در این زمینه فعالیت کرده بود و در رسانهها دیده شده بود رقابت کنند که موفق نشدند و شناختی هم از سمت و سوی جامعه نداشتند. لیدرهای این جریان بهتر بود بگویند ما نامزد نداریم و از همتی حمایت نمیکردند اما به هر حال در ارزیابی خطا کردند.
آیا این شکست منجر به یک انشعاب در اصلاحطلبان و انحلال نهاد اجماعساز خواهد شد؟
فکر نمیکنم انشعاب ایجاد شود؛ اصلاحطلبی یک جریان همیشه پوینده و پاینده است من فکر میکنم جریان اصلاحات به دلیل روحیه آقای خاتمی و نتیجه اینکه با هم بودن نتیجه داده است در چندین دولت و مجلس فکر میکنم این انشعاب رخ ندهد و اگر هم بیفتد قابل توجه نیست و شاید یک الی دو حزب این کار را کنند.
چرا در شوراهای شهر و روستا که اصلاحطلبان مدعی عملکرد خوب در آن هستند هم هیچ کرسی در کلانشهرها بدست نیاوردند؟
من فکر میکنم شوراها هم تابع ریاست جمهوری بود.
این چسبندگی به ریاست جمهوری در هر دورهای یک جور عمل کرده است مثلا هرکسی رئیس جمهور شده جریان او در شورای شهر رای آورده است مثلا در تهران جریان ائتلاف و وحدت نتوانستند توافق کنند و این جریان به کلی حذف شد و آقای طلایی رای پایینی آورد. در کلانشهرها لیست حرف اول را میزند و جو کلی کشور جوی بود که اقبال زیادی به جریان اصلاحات نشد. اصلاحطلبان دستشان هم خالی بود.
یکی از مسائلی که در عدم رایآوری اصلاحطلبان مطرح میشود رد صلاحیت آنهاست.
اگر مثلا تاجزاده و دیگران تایید میشدند تاثیری در میزان مشارکت داشت؟
خیر من فکر میکنم با تایید تاجزاده هم موفق نمیشدند.
تاجزاده که یک چهره مردمی نبود رای اصلاحطلبان یک طیف است و عناصر نخبه فقط اصلاحطلب نیستند.
بهنظر من تاجزاده شاید از همتی رای بیشتری میآورد اما باز هم قادر به شکست رئیسی نمیشد.
با این وجود جریان اصلاحات که دیگر توان رقابت در صندوق رای ندارد به چه شکل خواهان ادامهی حیات سیاسی خود است؟
یکی از استدلالهایی که اصلاحطلبان پس از شکست میآورند بازگشت به جامعه است اما بهنظر نمیرسد الان جامعه هم پذیرای این جریان شکست خورده باشد؛ به عنوان مثال در تجمعات کارگری اخیر کارگران اصلاحطلبان را اصلا نماینده یا متحد خود نمیدانند.
البته که جامعه که فقط کارگران نیستند به هر حال قشر متوسط سبد رای اصلاحطلبان است تا عناصر پایینتر.
در طبقه متوسط هم ۳۰ میلیون نفر رای ندادند.
به دو طرف رای ندادند، رئیسی هم رای ۴ سال پیش را آورد با اینکه واجدین شرایط بیشتر شده بود. البته اصلاحطلبان دفعه اولشان نیست که شکست میخورند و ذات قدرت دست به دست شدن است اینکه آدم تصور کند گوی قدرت را رها نکند خطا است. شیرینی قدرت جابجایی آن توسط مردم است. در این قضیه ضعفهایی که به جریان اصلاحات تحمیل شد منجر به واگذار کردن بازی شد. اصلاحطلبان باز هم به صحنه باز خواهند گشت البته فکر میکنم دیگر شاهد ریاست جمهوری نباشیم و در دوره بعد شاهد پارلمان باشیم.
بهنظر شما اصلاحطلبان در ۴ سال آینده که هیچ نقشی در قدرت ندارند، به چه فعالیتهایی خواهند پرداخت؟
من سخنگوی اصلاحطلبان نیستم و نمیدانم تصمیمشان چیست.
قاعدتا باید بنشینند و شرایط را بررسی کنند و تغییر ساختار دهند و مناسباتشان را با مردم بیشتر کنند.
یک سوالی که جامعه با آن در مقابل اصلاحطلبان رو به روست، بحث ماهیت اصلاحات است که اصلاحطلبان دقیقا چه چیزی را به چه شکل میخواهند اصلاح کنند؛ نظر شما در این باره چیست؟
اصلاحطلبی که ربطی به ایران ندارد. جریان اصلاحات یک جریان خاص است
ولی معمولا هر نظام سیاسی حین حرکت خودش نیاز به بازنگری دارد و جریانی که رقیب حزب حاکم است بهتر از بیرون آن را بررسی میکند و دیدگاههایش را مطرح میکند و انتقاداتش را جامعه میپذیرند و قدرت دست به دست میشود.
این مسئله یک بحث مفصل است که اصلاحطلبان اساسا برای کسب قدرت به دنبال چه هستند که خیلی بحث سادهای نیست.
در حوزههای مختلف از جمله حقوق زنان، نظریات اقتصادی، حقوق اقلیتها، آزادی رسانه و… اصلاحطلبان صاحب نظرات و پیشنهادهایی هستند.
اگر حاکمیت توانست اقتصاد را بهبود دهد و روابط خارجی را به سرانجام برساند کارکرد اصلاحطلبان در آن شرایط چیست؟
معمولا این اتفاق نخواهد افتاد الان هم بحثهایی از جمله مباحث زنان و اقلیتها را اصولگرایان هم طرح میکنند درحالیکه ۲۰ سال پیش این حرفها تابو بود.
مهم این است که مطالبات محقق شود چه توسط اصلاحطلبان و چه توسط اصولگرایان اما تجربه نشان داده است اصولگراها در این زمینه نمیتوانند موفق باشند چون مسئله باور یک جریان است.
جریان حاکم روحانی را از انتخاب وزیر زن منع کرد به مراتب این مسائل نزد اصولگراها با موانعی مواجه است
ارسال نظر