منازعه سیاسی در غیاب اکثریت خاموش؛
جامعهی مدنیِ بیاعتماد
یک روز پس از سخنان "حسن روحانی" در یزد، برگهای در مجلس شورای اسلامی بین نمایندگان توزیع شده و طوری در آن نشان داده شده که "رهبری" و "رئیس جمهور" در نقطه مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند.
مستقلآنلاین، سرویس سیاسی| هرمز شریفیان- جنگ قدرت در اقتصاد و سیاست جمهوری اسلامی وارد فاز جدید و خطرناکی شده است.
روز دوشنبه و یک روز پس از سخنان "حسن روحانی" رئیس جمهور در یزد، برگهای در مجلس شورای اسلامی بین نمایندگان توزیع شده و طوری در آن نشان داده شده که "رهبری" و "رئیس جمهور" در نقطه مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند.
"مصطفی کواکبیان" نماینده اصلاحطلب مجلس در همین باره، هیات رئیسه مجلس را خطاب قرار داده و گفته: "هیات رئیسه اجازه ندهد تا سخنان تقطیع شده از رهبر و رئیس جمهور در کنار هم گذاشته شود و نشان دهد که این دو، ضدّ یکدیگر عمل میکنند، دستور دهید این موضوع پیگیری شود".
درتاریخ نظام جمهوری اسلامی نخستین بار نیست که برخی، مسئولان ارشد نظام را در مقابل هم قرار میدهند تا از این رهگذر که میتوان آن را "توطئه" نامید، به اهداف خود برسند.
درست است که انتقادهای زیادی به رئیس جمهور وارد است و تیم او و کابینهاش ایرادات بسیاری دارند اما این نکته ربطی به اکنون ندارد و از روزی روحانی به ریاست جمهوری رسید، دستهای زیادی فعال شدند تا "برجام" به بار ننشیند و سود رسیده به منافع ملی حاصل از آن به پای روحانی نوشته نشود.
همکاری بدخواهان داخلی و خارجی باعث شد تا برجام بیاثر شود و تحریمها دوباره بازگردند و این باعث شود تا "کاسبان تحریم" هرروز جیبهای خود را پر کنند.
این تیم هنوز از پا ننشسته و هدف غایی آن همان هدف "دانلد ترامپ" رئیس جمهور آمریکا است تا جمهوری اسلامی - خود از برجام خارج شود و شرایطی فراهم شود تا دوباره پرونده اتمی ایران به شورای امنیت سارمان ملل برگردد و تحریمهای جهانی نیز در کنار تحریمهای آمریکا قرار بگیرد تا جماعتی فرصتطلب بتوانند به حیات خود ادامه دهند.
در همین حال بیانیه و شبنامه علیه رئیس جمهور در مجلس توسط یکی از مهمترین روسای کمیسیونهای مجلس توزیع شده و این نشان میدهد که شکافهایی عمیق در ساختار نظام به وجود آمده که به این آسانی قابل پر شدن نیست و طرفهای درگیر طوری در مقابل هم صفآرایی کردهاند که تنها با حذف کامل یک طرف، ممکن است این منازعه قدرت پایان یابد.
البته شخص روحانی و بعضی افراد حلقه نزدیکش در بهوجود آمدن این شرایط نقش پررنگی دارند زیرا روحانی نتوانست از ظرفیت پشتیبانی مردمی خود به خوبی استفاده کند و یک بار هم نشد بهطور مستقیم با حامیان خود گفتوگو کند و حقایق را بهصورتی بیپرده با جامعه مدنی ایران در میان بگذارد.
در چنین شرایطی، تنها دستاورد ممکن از این منازعه قدرت، بیاعتمادی هرچه بیشتر مردم به کلیت ساختار قدرت است، آنهم در شرایطی که قرار است انتخابات مجلس در اسفندماه امسال برگزار شود اما با این وضعیت و دلسردی هرروزهی مردم - بحران مشروعیتی در راه است که شاید تاکنون در این چهل سال دیده نشده باشد.
فاصله گرفتن نهادهای اجرایی، تقنینی و قضایی کشور از بطن جامعه و عدم حضور تمام اقشار کشور در ساختار قدرت، برای مردم نیز مسجل شده و برای همین است که جامعه دیگر اهمیتی برای آنچه در عرصه سیاسی میگذرد، قائل نیستند و تنها مشکلات معیشتی - اقتصادی را در اولویت میبینند که البته حق هم دارند!
شاید وقت آن رسیده باشد تا مسئولان و نهادهای ارشد نظام فکری اساسی برای این وضعیت خطرناک کنونی بکنند و برای برونرفت از چنین بحرانهای کمرشکنی که در هر دو عرصه داخلی و خارجی گریبانگیر کشور شده، طرحی نو در اندازند و فکری تازه بکنند.
این روزها بسیاری از مردم با دیدن منازعههای قدرت چنین تحلیل میکنند که "با فرارسیدن یک انتخابات دیگر، یک بازی راه افتاده که با این ترفند، یک بار دیگر مردم را بهپای صندوقهای رای بکشانند" و مردم در عین حال مصادیق بسیاری برای کاربرد ضربالمثلِ، همه سر و ته یک کرباسند، پیدا کردهاند".
این شکاف عمیق در حالی رخ داده که مسئولان نظام بیش از هر زمان دیگر در حال متهم کردن یکدیگرند و این درست همان چیزی است که ترامپ و رژیم اسرائیل و همدستانشان میخواهند.
با این منازعههای سیاسی، هرروز به شمار "اکثریت خاموش" در کشور اضافه میشود و این تهدیدی بسیار بزرگ است که در بزنگاههایی که حضور مردم لازم است، غیبتی بزرگ روی خواهد داد که این غیبت، تاوان بسیار سنگینی خواهد داشت.
جناحهای سیاسی نیز در این بین برای مردم "علیالسویه" شدهاند و دیگر اهمیت چندانی ندارند چون جامعه مدنی در هر کشور از طبقه متوسط (دانش خوب و درآمد میانه) آن کشور تشکیل میشود اما در ایران امروز بهدلیل تورم، بیکاری و کاهش درآمد، همین طبقه متوسط به طبقه فقیر تبدیل شده و طبیعی است که سیاست و جناحهای سیاسی برای طبقه فقیر، جذابیتی برای توجه ندارد و مطالبات این طبقه از سیاست و موضوعات اجتماعی به نان و معیشت فروکاسته شده است.
در چنین جامعهای دیگر شکل نظام حاکم برای اکثریت فقیر، اهمیت چندانی ندارد و تنها نظامی مورد توجه قرار میگیرد که بتواند مشکلات اقتصادی، معیشتی این طبقه را که اکثریت فراوانی دارد، حل کند.
در چنین شرایطی است که جامعه مدنی فقیر شده، تمام حاکمیت را به یک چشم میبیند و این زنگ خطری است که مدتهاست بهصدا در آمده اما گویا گوش شنوایی نیست که صدای مهیب این زنگ را شنیده باشد.
روز دوشنبه و یک روز پس از سخنان "حسن روحانی" رئیس جمهور در یزد، برگهای در مجلس شورای اسلامی بین نمایندگان توزیع شده و طوری در آن نشان داده شده که "رهبری" و "رئیس جمهور" در نقطه مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند.
"مصطفی کواکبیان" نماینده اصلاحطلب مجلس در همین باره، هیات رئیسه مجلس را خطاب قرار داده و گفته: "هیات رئیسه اجازه ندهد تا سخنان تقطیع شده از رهبر و رئیس جمهور در کنار هم گذاشته شود و نشان دهد که این دو، ضدّ یکدیگر عمل میکنند، دستور دهید این موضوع پیگیری شود".
درتاریخ نظام جمهوری اسلامی نخستین بار نیست که برخی، مسئولان ارشد نظام را در مقابل هم قرار میدهند تا از این رهگذر که میتوان آن را "توطئه" نامید، به اهداف خود برسند.
درست است که انتقادهای زیادی به رئیس جمهور وارد است و تیم او و کابینهاش ایرادات بسیاری دارند اما این نکته ربطی به اکنون ندارد و از روزی روحانی به ریاست جمهوری رسید، دستهای زیادی فعال شدند تا "برجام" به بار ننشیند و سود رسیده به منافع ملی حاصل از آن به پای روحانی نوشته نشود.
همکاری بدخواهان داخلی و خارجی باعث شد تا برجام بیاثر شود و تحریمها دوباره بازگردند و این باعث شود تا "کاسبان تحریم" هرروز جیبهای خود را پر کنند.
این تیم هنوز از پا ننشسته و هدف غایی آن همان هدف "دانلد ترامپ" رئیس جمهور آمریکا است تا جمهوری اسلامی - خود از برجام خارج شود و شرایطی فراهم شود تا دوباره پرونده اتمی ایران به شورای امنیت سارمان ملل برگردد و تحریمهای جهانی نیز در کنار تحریمهای آمریکا قرار بگیرد تا جماعتی فرصتطلب بتوانند به حیات خود ادامه دهند.
در همین حال بیانیه و شبنامه علیه رئیس جمهور در مجلس توسط یکی از مهمترین روسای کمیسیونهای مجلس توزیع شده و این نشان میدهد که شکافهایی عمیق در ساختار نظام به وجود آمده که به این آسانی قابل پر شدن نیست و طرفهای درگیر طوری در مقابل هم صفآرایی کردهاند که تنها با حذف کامل یک طرف، ممکن است این منازعه قدرت پایان یابد.
البته شخص روحانی و بعضی افراد حلقه نزدیکش در بهوجود آمدن این شرایط نقش پررنگی دارند زیرا روحانی نتوانست از ظرفیت پشتیبانی مردمی خود به خوبی استفاده کند و یک بار هم نشد بهطور مستقیم با حامیان خود گفتوگو کند و حقایق را بهصورتی بیپرده با جامعه مدنی ایران در میان بگذارد.
در چنین شرایطی، تنها دستاورد ممکن از این منازعه قدرت، بیاعتمادی هرچه بیشتر مردم به کلیت ساختار قدرت است، آنهم در شرایطی که قرار است انتخابات مجلس در اسفندماه امسال برگزار شود اما با این وضعیت و دلسردی هرروزهی مردم - بحران مشروعیتی در راه است که شاید تاکنون در این چهل سال دیده نشده باشد.
فاصله گرفتن نهادهای اجرایی، تقنینی و قضایی کشور از بطن جامعه و عدم حضور تمام اقشار کشور در ساختار قدرت، برای مردم نیز مسجل شده و برای همین است که جامعه دیگر اهمیتی برای آنچه در عرصه سیاسی میگذرد، قائل نیستند و تنها مشکلات معیشتی - اقتصادی را در اولویت میبینند که البته حق هم دارند!
شاید وقت آن رسیده باشد تا مسئولان و نهادهای ارشد نظام فکری اساسی برای این وضعیت خطرناک کنونی بکنند و برای برونرفت از چنین بحرانهای کمرشکنی که در هر دو عرصه داخلی و خارجی گریبانگیر کشور شده، طرحی نو در اندازند و فکری تازه بکنند.
این روزها بسیاری از مردم با دیدن منازعههای قدرت چنین تحلیل میکنند که "با فرارسیدن یک انتخابات دیگر، یک بازی راه افتاده که با این ترفند، یک بار دیگر مردم را بهپای صندوقهای رای بکشانند" و مردم در عین حال مصادیق بسیاری برای کاربرد ضربالمثلِ، همه سر و ته یک کرباسند، پیدا کردهاند".
این شکاف عمیق در حالی رخ داده که مسئولان نظام بیش از هر زمان دیگر در حال متهم کردن یکدیگرند و این درست همان چیزی است که ترامپ و رژیم اسرائیل و همدستانشان میخواهند.
با این منازعههای سیاسی، هرروز به شمار "اکثریت خاموش" در کشور اضافه میشود و این تهدیدی بسیار بزرگ است که در بزنگاههایی که حضور مردم لازم است، غیبتی بزرگ روی خواهد داد که این غیبت، تاوان بسیار سنگینی خواهد داشت.
جناحهای سیاسی نیز در این بین برای مردم "علیالسویه" شدهاند و دیگر اهمیت چندانی ندارند چون جامعه مدنی در هر کشور از طبقه متوسط (دانش خوب و درآمد میانه) آن کشور تشکیل میشود اما در ایران امروز بهدلیل تورم، بیکاری و کاهش درآمد، همین طبقه متوسط به طبقه فقیر تبدیل شده و طبیعی است که سیاست و جناحهای سیاسی برای طبقه فقیر، جذابیتی برای توجه ندارد و مطالبات این طبقه از سیاست و موضوعات اجتماعی به نان و معیشت فروکاسته شده است.
در چنین جامعهای دیگر شکل نظام حاکم برای اکثریت فقیر، اهمیت چندانی ندارد و تنها نظامی مورد توجه قرار میگیرد که بتواند مشکلات اقتصادی، معیشتی این طبقه را که اکثریت فراوانی دارد، حل کند.
در چنین شرایطی است که جامعه مدنی فقیر شده، تمام حاکمیت را به یک چشم میبیند و این زنگ خطری است که مدتهاست بهصدا در آمده اما گویا گوش شنوایی نیست که صدای مهیب این زنگ را شنیده باشد.
ارسال نظر