به نبوی کمونیست می‌گفتند

محمد سلامتی، دبیر کل سازمان مجاهدین انقلاب می‌گوید: اجرای کوپنی کردن کالاهای اساسی بدوش یکی از اعضای سازمان بود؛ آقای نبوی. که آن را هم عده‌ای خلاف شرع می‌دانستند و معتقد بودند؛ کپونیسم، یعنی کمونیسم. سر وصدای این مسائل عمدتا متوجه ما بود. اما در واقع، این فقط ما نبودیم که چنین دیدگاهی داشتیم، بلکه طیف وسیعی از روحانیون، مسئولین و دست اندرکاران همین دیدگاه را داشتند و در مقابل نیز طیف دیگری از روحانیون، مسئولین و دست اندرکاران دیدگاه کاملا مخالف. یک تضاد فکری به این شکل وجود داشت. به عنوان نمونه در خصوص مسئله اصلاحات ارضی که من به عنوان وزیر کشاورزی می‌بایست آن را اجرا می‌کردم و عده‌ای آن راخلاف شرع می‌دانستند، برای حل احتمالی آن آقای راستی کاشانی که نماینده امام در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود، واسطه شد و جلسه‌ای را در خانه خود ترتیب داد.

به نبوی کمونیست می‌گفتند

در این جلسه حدود ۸ نفر از مدرسین و فقهای حوزه علمیه قم از جمله آیت‌الله مکارم شیرازی، آیت‌الله آذری قمی، آیت‌الله احمدی میانجی، آیت‌الله جعفر کریمی حضور داشتند. آن ها به من می گفتند که شما در مورد اصلاحات ارضی بر خلاف شرع عمل می‌کنید. من گفتم کجای این مسئله خلاف شرع است، سه فقیه آن را امضاء کرده‌اند و امام نیز آن را تأیید کرده‌اند. ضمنا قانون است و من هم دارم اجرا می‌کنم و خودم هم محکم به آن معتقدم. یکی از آنها گفت: امام که نمی‌تواند عمل خلاف شرع انجام بدهد، امام فقط به عنوان ولی فقیه می‌تواند بگوید احکام اولیه اجرا شوند و او نظارت کند. یکی دیگر گفت که شما به چه حقی زمین‌ها را از مالکش می‌گیرید؟ چون من گفته بودم که فئودال‌ها زمین‌های مردم را به لطایف الحیل تصاحب کرده‌اند و آن‌ها را به فقر کشانده‌اند و حالا ما این زمین ها را داریم از آن‌ها پس می‌گیریم و به کشاورزان واگذار می‌کنیم، تا هم حق به حقدار برسد و هم فقر و غنا تعدیل شود.

یکی از آن ها تاکید داشت که شما حق ندارید که این کار را بکنید. خدا فقر و غنا را به رسمیت شناخته است، یکی می‌تواند میلیاردها دلار داشته باشد، یکی هم می‌تواند یک دلار هم نداشته باشد. این عین جمله یکی از آن‌ها بود که البته حالا در قید حیات نیست. چون من محکم و با تندی از اصلاحات ارضی دفاع می‌کردم، آقای راستی برای جلوگیری از برداشت ناصحیح از دیدگاه های من، از من خیلی تعریف و تمجید کرد و ادامه داد که ایشان خیلی متدین و متعهد است و ما می‌خواهیم ببینیم که این مسئله چگونه قابل حل است. چرا که آنها می‌گفتند اجرا نکن؛ اما من می‌گفتم که من مجری هستم و معتقدم که باید اجرا کنم.

ملاحظه می کنید که از یک طرف موضوع اصلاحات ارضی را آیت‌الله منتظری، آیت‌الله بهشتی و آیت‌الله مشکینی قبول دارند و آن را شرعی دانسته و امضاء می‌کنند و امام نیز آن را تایید می کنند؛ اما از سوی دیگر یک عده آن را خلاف شرع می‌دانستند. این به دلیل قرائتی بود که هر کدام از اسلام داشتند.

 

گرچه تفکر مارکسیستی از قرن نوزدهم شروع شد؛ اما کاری که مضمونش سوسیالیستی است، شاید از ۲، ۳ هزار سال قبل آغاز شده باشد. به طور مثال ۳ هزار سال قبل در چین برای ایجاد عدالت زمین‌های زراعی را از فئودال‌ها می‌گرفتند و بین کشاورزان تقسیم می‌کردند. با استفاده از تعابیر امروزی، این کار یک عمل کاملا سوسیالیستی است. در بعضی از کشورها هر چند وقت یک بار کارهای این چنینی را انجام می‌دادند تا فشاری که بر مردم وارد می شد، تعدیل کنند.

مع الوصف نظرات و افکاری که در دنیا مطرح می‌شود، کم و بیش افکار دیگر را تحت تأثیر قرار می‌دهد. انقلاب اسلامی در زمانی شکل گرفت که پست مدرنیسم در سطح جهان بیداد می‌کرد. یعنی درست در زمان اوج پست مدرنیسم در غرب این اتفاق رخ داد. پست مدرنیسم به هیچ چیز معتقد نیست. به تمام فرا روایت‌ها پشت پا می‌زند، هیچ ایدئولوژی و کلیتی را قبول ندارد. ولنگاری اخلاقی بسیار زیادی داشت. در همان زمان است که می‌بینید افتضاحات سینمایی خود را نشان می‌دهد، چون تفکر پست مدرنیسم اقتضای آن رامی کرد. اما زمانی که انقلاب اسلامی رخ می‌دهد، سبب می‌شود که ذهنیت بعضی از سردمداران پست مدرنیسم هم تغییر کند. همه آنها معتقد بودند که باید دین را کنار گذاشت. هابرماس یکی از آنها بود. فیلسوفی که در اوایل کار خود مارکسیست بود، بعد پست مدرنیسم شد و از رهبران آن شد.

انقلاب اسلامی که شکل گرفت، نظرش درمورد مذهب عوض شد و علیرغم این که قبلا گفته بود باید جلو دینداری گرفته شود، گفت باید به دین توجه کرد؛ اما باید در محدوده اعتقادات شخصی باقی بماند، چون به انسان‌ها امید می‌دهد. اما در نهایت این نظر را هم عوض کرد و گفت دین یک مسئله اجتماعی است و باید به آن درسطح کارکرد اجتماعی توجه کرد. ببینید انقلاب اسلامی بر فیلسوفی که پست مدرنیست است و قبل از آن هم مارکسیست بوده است، چطور تأثیر می‌گذارد. این نشان می‌دهد که در سطح دنیا افکار با هم برخورد می‌کنند و از هم تاثیرمی پذیرند. بعضی‌ها زمینه دارند و چیزهایی را از افکار دیگر می‌گیرند. در میان مسلمانان هم همین گونه است مثلا وقتی می‌بینند انجام کاری به نفع محرومان است، و خلاف شرع هم نیست، این کار را انجام می دهند./خبر آنلاین

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها