حاشیهای بر گفتگوی باهنر:
پیروزی با کمک داور، هنر نیست
جناب باهنر فراموش کردهاند که گفتمان غالب در عرصه سیاسی ایران، هنوز "گفتمان اصلاحطلبی" است. شکستهای سنگین اصولگرایان در انتخابات ۷۶، ۷۸، ۸۸، ۹۲، ۹۴ و ۹۶ تاکیدی بر این نکته است که اصلاحطلبان هرگاه مردم را پای صندوقها آوردهاند، رقبای اصولگرای آنان اساسا محلی از اعراب نداشتهاند.
هرمز شریفیان روزنامهنگار/ تنها ۵ ماه به یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی باقیمانده و "انفعال" شاید تنها نقطه مشترک بین اصلاحطلبان و اصولگرایان پیش از این کارزار با اهمیت باشد. اینکه چرا اصلاحطلبان برای انتخابات پیشرو به این حال و روز افتادهاند، بحثی جدا است که نیاز به آسیبشناسی جدی دارد اما شکی نیست یکی از دلایل نبود اقبال مردمی و همیشگی به آنان نتیجه عملکرد ضعیف برخی اصلاحطلبان است که به پای تمامی این جریان نوشته میشود.
در سوی دیگر، اصولگراها هستند که مارش پیروزی را از حالا نواخته و خوشحالی زایدالوصف خود را نمیتوانند پنهان کنند. "محمدرضا باهنر" یکی از شاخصترین چهرههای اصولگرا در همین خصوص اخیرا گفته: "اگر خدای ناکرده در انتخابات آینده موفق نباشیم به خودمان باختهایم چراکه حریف قدرتمندی که برنامه و کارنامه خوبی داشته باشد، وجود ندارد". شاید باهنر درباره "نداشتن برنامه" درباره رقبایشان درست گفته باشد اما مقایسه کارنامه اصلاحطلبان و اصولگرایان آنقدر کفه مثبت را به سمت اصلاحطلبان سنگین میکند که باهنر مجبور است برای سبک کردن آن، زبان به این گونه سخنان بچرخاند. او در ادامه گفته: "اطمینان بالایی در اصولگرایان ایجاد شده که حتما میبریم، همیشه به خوف و رجا توصیه میکنم. از سوی دیگر عدهای در بوق نارضایتی میدمند تا سوار بر موج ناامیدی چند رای بیشتر کسب کنند". گویا جناب باهنر فراموش کردهاند که گفتمان غالب در عرصه سیاسی ایران، هنوز "گفتمان اصلاحطلبی" است. شکستهای سنگین اصولگرایان در انتخابات ۷۶، ۷۸، ۸۸، ۹۲، ۹۴ و ۹۶ تاکیدی بر این نکته است که اصلاحطلبان باوجود قلع و قمع شدن توسط "نظارت استصوابی" که مجریان آن، حامیان سرسخت اصولگریان هستند -- هرگاه مردم را پای صندوقها آوردهاند، رقبای اصولگرای آنان اساسا محلی از اعراب نداشتهاند. از سوی دیگر در بیشتر انتخاباتی که شاهد آن بودهایم، چهرههای شاخص اصلاحطلبان در فیلتر نظارت استصوابی گیر کردند و حتی در مواردی مانند انتخابات مجلس در اسفند ۹۴، چهرههای درجه ۲ اصلاحطلبان نیز توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدند در حالی که اصولگرایان بی واهمه از رد صلاحیت، با تمام قوا وارد صحنه شدند. با این حال چهرههای درجه ۳ و ۴ لیست اصلاحطلبان بازهم موفق به شکست نیروهای درجهیک اصولگرایان شدند. حالا باهنر و اصولگرایان، خوشحال از رد صلاحیت اصلاحطلبان، جشن پیروزی گرفته و خودشان را حریف خودشان میدانند و البته پس از این همه شکست در وزنکشیهای انتخاباتی، حق دارند که خوشحال باشند. اما آیا این خوشحالی آن هم در رقابتی نابرابر برای آنان شیرین است؟ یعنی باهنر هنوز نمیداند که رویگردانی اکثریت مردم از اصولگرایان، مدتها است که رخ داده؟ پیروزی با کمک داور بازی که مهرههای شاخص و کارآمد حریف را از میدان به در میکند، پیروزی است؟ و جای خوشحالی دارد؟ البته این خوشحالی چندان عجیب هم نیست چرا که اصولگرایان در سال ۸۴ هم از ترس شکست، همگی به صورت تمام قد به حمایت از "معجزه هزاره سوم" به پاخاستند تا مگر شکستهای قبلی را جبران کنند اما پیروز کردنهای "احمدینژاد" در دو انتخابات مفتضحانه در سالهای ۸۴ و ۸۸ نه شکست که داغ ننگی بر پیشانی حامیان آن نشاند. درست است که برخی اصلاحطلبان با کارکردهای نسنجیده و بعضا "تنزهطلبانه" اعتبار مردمی جریان اصلاحات را بسیار کاهش دادند اما همین جریان، توانایی این را دارد تا از همین فردا و با طرحریزی برنامهای دقیق و با وجود نظارت استصوابی، شکست سخت دیگری را به اصولگرایان تحمیل کند. جریان اصولگرایی و جناب باهنر پس از سالها حضور در عرصه سیاسی هنوز به رقابت برابر اعتقادی ندارند و فقط به پیروزی ظاهری میاندیشند، غافل از اینکه ملت ایران به خوبی دریافته که "داور این رقابت"، بیطرف نیست و در کدام سو ایستاده است. هرگاه اصولگرایان از قواعد بازی انتخابات تمکین کردند و وارد عرصهای شدند که چهرههای شاخص اصلاحطلبان نیز توانستند بدون کارت قرمز نادرست داور، وارد میدان شوند، آن میدان برای اصولگریان، میدان وزنکشی است اگر نه حذف چهرههای شاخص رقیب در مسابقه و پیروزی در آن، لطفی ندارد و پیروزی در چنین رقابت نا برابری، هنر نمیخواهد. با این همه، اصولگرایان زیاد هم خوشحال نباشند چرا که اصلاحطلبان با یک برنامه هماهنگ و حتی با وجود نیروهای درجه ۳ و ۴ خود نیز، قابلیت شکست رقبای همراه با داور را دارند.
ارسال نظر