در حال حاضر حجاب تبدیل به یک بحران کلان شده است

حجاب قانونی که اخیرا تبدیل به یک بحران شده است می تواند نفرت و نارضایتی را در جامعه بالا ببرد و منجر به شکاف‌های امنیتی شود؟؟

در حال حاضر حجاب تبدیل به یک بحران کلان شده است

به گزارش مستقل آنلاین اخیرا بحث بر سر حجاب اجباری در جامعه بالا گرفته و همین موضوع باعث اختلاف و حتی در برخی موارد زد و خورد شده است. اما چرا موضوع حجاب قانونی تبدیل به یک بحران شد و آیا این بحران راه حلی دارد؟

شاید گزافه و نسنجیده نباشد که بگویم بحث بر سرِ حجاب قانونی به یک بحران کلان تبدیل شده است؛ آیا رفتارِ جان بر کف و دردمندانه‌ی یک مادر و بستن راهِ خودروی گشت ارشاد، تأییدی بر این بحران نیست؟ اتفاقی که بازتاب منفی و فراگیری در جامعه، حتی در میان دینداران محجبه، داشته و به واکنش تند سیدحسن خمینی و عذرخواهی مقام مسئول پلیس منجر شده است.

آیا تکرار این وقایع که وجدان عمومی را می‌خراشد و عمیقاً رنجیده‌خاطر می‌کند نیازمندِ اندیشیدن تدبیری و سزاوار یافتنِ راه حلی عقلانی نیست؟ آیا انباشت نفرت، افزایش تنش و نارضایتی در جامعه به ایجاد شکاف‌های امنیتی منجر نمی‌شود و به مصلحت جامعه و حاکمیت است؟

چرا مسأله‌ای تا این حد بحران‌زا در رسانه‌ی ملی به بحث گذاشته نمی‌شود و از تمام پژوهشگرانِ موافق و مخالفِ صاحب‌نظر، نه کارشناسانِ گزینشی، دعوت نمی‌شود تا گفتگو کنند و راهکاری پیدا کنند؟ این یادداشت کوتاه قصد ندارد به این مباحث بپردازد و آن را به صاحبنظران وا می‌گذارد بلکه صرفاً می‌کوشد با اشاره به یافته‌های تجربیِ دو پژوهش علمی در روان‌شناسی، رشته‌ی تحصیلی و پژوهشی نگارنده، نشان دهد که اصرار معتقدان بر راهبرد‌های اجبار-مدار و روش‌های آمرانه نه فقط آن‌ها را به هدف مطلوب نمی‌رساند بلکه نتیجه‌ای معکوس دارد. اما پیش از آن، به فهرستی از موضوعاتی که محل بحث و کشمکش است اشاره می‌کنم.

 

موافقان و مخالفان حجاب قانونی در سه مورد با هم اختلاف دارند

بطورکلی می‌توان گفت موافقان و مخالفان حجاب قانونی از سه دیدگاه یا در سه سطح مختلف باهم در جدل‌اند؛ دیدگاه معرفتی، دیدگاه اجتماعی و دیدگاه سیاسی که در بسیاری از اوقات این رویکرد‌ها درهم مخلوط و مغلوط می‌شوند و کانون فهم را مغشوش می‌کنند.

از چشم‌انداز معرفتی، بین دین‌باوران، اختلافی در اعتقاد به حجاب نیست، اما در این‌که توصیه به حجاب به چه معناست همواره اختلاف وجود داشته که مهم‌ترینِ آن‌ها این پرسش است که آیا توصیه به حجاب یک حُکم اخلاقی است یا حُکم حقوقی. بر این مبنا، موافقان حجاب قانونی معتقدند، چون دستور حجاب صریحاً در قرآن آمده جای، چون و چرا ندارد و بر همگان واجب است؛ یعنی حجاب یک حکم حقوقی است و باید الزام و اجبار بیرونی برای رعایت آن وجود داشته باشد و تردیدی نیست که در یک نظام اسلامی، تخطی از آن بایستی جرم تلقی شود.

در مقابل، مخالفان معتقدند همان‌قدر که توصیه به حجاب، مسلم است همان قدر هم الزام و اجبار بیرونی برای رعایت آن، نامسلم است؛ یعنی حجاب یک حکم اخلاقی است. الزامِ درونیِ اخلاقی یعنی فرد با اختیار و خواست خود تصمیم می‌گیرد برای تعالی اخلاقی و معنوی به برخی محدودیت‌ها پایبند باشد. چنان‌که در ادیانِ هم‌خانواده‌ی اسلام نیز این التزام دیده می‌شود. در مسیحیت کسی که سلوک راهبه‌گی را انتخاب می‌کند باید موهای‌اش را بپوشاند. برخی از یهودیان نیز خود را مقید به نوعی حجاب می‌دانند و به آن پایبندند.

 

مخاطبِ آیات حجاب مؤمنان هستند یا مسلمانان؟

بر همین مبناست که برخی مفسران اسلامی، مخاطبِ آیات حجاب را مؤمنان دانسته‌اند نه مسلمانان؛ یعنی کسانی که جویای تعالی و مراتب بالاتر فضیلت‌های معنوی‌اند (مؤمن) نه مردمان عادی با مراتب متعارفِ اعتقادی (مسلمان). مخالفان حجاب قانونی برای اثبات مدعای خود علاوه بر استناد به شواهد تاریخی به فلسفه‌ی حقوق هم متوسل می‌شوند. در فلسفه‌ی حقوق بین دو هنجار اخلاقی و هنجار حقوقی تمایز گذاشته می‌شود و قانونگذار هرگاه از یک هنجار حقوقی سرپیچی شود برای آن مجازات تعیین می‌کند درحالی که برای زیرپاگذاشتن ِ هنجار‌های اخلاقی، مجازات قانونی در نظر گرفته نمی‌شود. با اتکاء به این تمایز، مخالفان حجاب قانونی می‌گویند در قرآن مجید برای عدم رعایت حجاب هیچ مجازاتی تعیین نشده بنابراین مدعی‌اند که حجاب یک هنجار اخلاقی است نه هنجار حقوقی.

از منظری دیگر، تفاوتِ سرپیچی از هنجار اخلاقی و حقوقی بیانگر تفاوت گناه و جرم است. حساب گناه مؤمن با خداست و حساب جرم مؤمن با قانون. در نتیجه، اجبار حجاب از سوی مراجع قانونی، به باور برخی فلاسفه‌ی حقوق، از نظر شرعی قابل دفاع نیست. رابطه‌ی عفاف و حجاب هم یکی از کانون‌های اختلاف است. موافقان، حجاب را معادل عفاف تعریف می‌کنند درحالی که مخالفان، همسان‌پنداریِ عفاف و حجاب را ناشی از یک خطای شناختی می‌دانند و معتقدند باید تأکید را بر عفاف گذاشت نه حجاب؛ این حجاب است که باید تابع عفاف باشد نه برعکس. در واقع، معتقدان به این دیدگاه، رابطه‌ی عفاف و حجاب را مطابق الگوی ارزش و هنجار می‌فهمند؛ یعنی ارزش، که یک امر ذهنی است، می‌تواند در جلوه‌های متفاوتی (هنجار‌های متفاوتی) عینیت پیدا کند.

اما از چشم‌انداز سیاسی، برخی موافقان به حجاب قانونی به چشم یک مولفه‌ی نمادین نگاه می‌کنند که هویت‌ساز است و آن‌ها را از دیگر هویت‌های سیاسی متمایز می‌کند؛ در واقع علت مقاومت و اصرار آن‌ها بر حجاب قانونی، دلایل شرعی نیست بلکه دلبستگی به یک هویت سیاسی است. بنابراین، عقب‌نشینی یا هر گونه انعطافی از پوشش رسمی را پایان یا آغازی بر پایان یک هویت سیاسی می‌دانند.

پرچمِ خاکریزی که اگر بر خاک بیفتد خاکریز‌های بعدی یکی بعد از دیگری تصرف خواهند شد. در مقابل، مخالفانِ این تحلیل می‌گویند نماد‌های سیاسی، مقدس نیستند و اگر از منبعی مقدس الهام گرفته شده باشند اصرار غیراخلاقی بر این نماد‌ها به منبع مقدس آن‌ها لطمات جبران‌ناپذیری می‌زند چرا که دین را دستاویز و تابع قدرت می‌کند. محتوای هر هویت سیاسی می‌تواند بازخوانی شود و نماد‌های سیاسی تازه بسازد.

از چشم‌انداز اجتماعی نیز تقابل موافقان و مخالفان بر سرِ مجادلات شرعی نیست بلکه دغدغه‌ی اخلاق اجتماعی است بحث‌انگیز است. موافقان، نگاهی عمل‌گرایانه و مصلحت‌اندیشانه دارند و معتقدند با توجه به تاریخچه‌ی طولانی حجاب قانونی، دست‌بر داشتن از آن منجر به هرج و مرج و افراط در عریانی می‌شود. مخالفان در پاسخ می‌گویند که این ترس موجه نیست و مبتنی بر یک برداشت نادرست از اکثریت جامعه است. در واقع اگر قانون عفت عمومی بر مبنای دیدگاه اکثریت حقیقی ِ جامعه نوشته و اجرا شود، تنش در ابعاد کلان بوجود نمی‌آید و آن اقلیت افراطی در حاشیه خواهند ماند. مثل هر قانونی که وقتی مقبولیتِ حداکثری دارد، طبیعتاً و منطقاً، تخطی از آن حداقلی می‌شود. هرچند هرگز مدینه‌ی فاضله‌ای ساخته نخواهد شد، اما بتدریج جامعه به تعادل می‌رسد و آسیب آن به مراتب از وضعیت کنونی کمتر است.

 

یافته‌های تجربی در روان‌شناسی چه می گویند؟

نکاتی که به اختصار به آن‌ها اشاره شد - بنظر می‌آید - مناقشه‌بر‌انگیزترین مسائلی هستند که در موضوع حجاب، محل بحث و جدل‌اند. اما به گمان نگارنده در دیدگاه موافقان حجاب قانونی، علاوه بر مفهوم اجبار و باور به سودمندیِ آن، یک مفهوم بنیادیِ دیگر هم وجود دارد. در دهه‌ی ۱۹۷۰ میلادی علاقه‌ی زیادی به شناخت ماهیت و ریشه‌های رفتار‌های جامعه‌دوستانه prosocial behaviors بوجود آمد؛ رفتار‌هایی مانند سخاوتمندی و بخشندگی، یاری و دستگیری و همکاری و نوع‌دوستی. نظریه‌پردازان یادگیریِ اجتماعی در این زمینه پیشرو بودند و پژوهش‌های ارزشمندی درباره‌ی اثرگذاری الگو‌ها بر رفتار افراد انجام دادند.

بنظر می‌رسد مفهوم دومی که موافقان حجاب قانونی به آن باور دارند سرمشق‌گیری از الگوهاست که موضوع پژوهش بسیاری بوده است. در واقع یکی از دلایل صرف هزینه‌های سنگین برای ترویج پوشش رسمی بر این باور استوار بوده است که می‌توان برخی الگو‌ها را جا انداخت درحالی که یافته‌های تجربی در روان‌شناسی خلاف آن را نشان می‌دهد.

راشتن (Rushton, ۱۹۷۵) برای بررسی این‌که آیا کودکان از رفتار‌های جامعه‌دوستانه‌ی یک الگوی موفق و محبوب تقلید می‌کنند و سرمشق می‌گیرند یا نه، گروهی از کودکان ۷ تا ۱۱ سال را در شرایطی قرار داد که شاهد رفتار یک الگوی بزرگسال باشند. الگوی آن‌ها در بازی بولینگ برنده می‌شد و بخشی از جایزه‌اش را به صندوق کودکان نیازمند می‌بخشید. کودکانی که شاهد رفتار نوع‌دوستانه‌ی الگوی بزرگسال بودند، نسبت به گروهی از کودکان چنین الگویی نداشتند، بسیار بیشتر رفتار نوع‌دوستانه نشان دادند حتی وقتی تنها بودند این رفتار در آن‌ها تا دو ماه پایدار مانده بود. پژوهش‌های متعدد این الگوپذیری را در دیگر رفتار‌های جامعه‌دوستانه نیز تایید کرده است. اما وایت (G.M. White, ۱۹۷۲) این آزمایش را به شیوه‌ی دیگری انجام داد و به نتایج جالب و تأمل‌برانگیزی رسید. او کودکان را در معرض رفتار‌های نوع‌دوستانه‌ی الگوی بزرگسال قرار دارد با این تفاوت که آن الگو بعد از کمک به صندوق کودکان نیازمند، کودکان آزمایش را مجبور کرد که رفتار بخشندگی و نوع‌دوستانه‌ی او را تکرار کنند نتیجه‌ی کوتاه‌مدت، اطاعت و تقلید رفتار نوع‌دوستانه بود، اما با گذشت زمان نه تنها این رفتار کاهش شدیدی پیدا کرد بلکه دزدی در میان کودکان آزمایش، افزایش چشمگیری نشان داد! این اثرگذاری وارونه به چه معناست؟ برای روان‌شناسان بروشنی حاکی از آن است که اجبار و نادیده‌گرفتنِ استقلال و اختیار باعث چنان رنجشی می‌شود که حتی رفتار جامعه‌دوستانه نتیجه‌ای واورنه خواهد شد. اتفاقی که می‌تواند در تمام رفتار‌های فضیلت‌مدارِ اعتقادی و اخلاقی تعمیم داده شود. ایمان و اخلاق، چون به قلمرو باور‌ها تعلق دارند با اختیار و انتخاب، معنی دار می‌شوند و نتیجه‌بخش خواهند و با کمربندی ایمنی که به قلمرو رفتار متعلق است فرق بنیادی دارند. معتقدان به حجاب قانونی -که راهبرد الگو و اجبار را حتی به فرزندآوری هم تعمیم داده‌اند- آیا تأمل نمی‌کنند؟!

منابع:

White, G. M. (۱۹۷۲). Immediate and deferred effects of model observation and guided and

unguided rehearsal on donating and stealing. Journal of Personality and Social Psychology,

۲۱, ۱۳۹–۱۴۸.

Rushton, J. P. (۱۹۷۵). Generosity in children: Immediate and long term effects of modeling, preaching,

and moral judgment. Journal of Personality and Social Psychology, ۳۱, ۴۵۹–۴۶۶.

محمدرضا بیاتی

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها