خرس و میش یا خرس و شیر؟!
صلاحالدین خدیو
روزنامهنگار
سفر اعلام نشده علی باقری مذاکره کننده ارشد ایران به مسکو، بار دیگر پرسش از ماهیت روابط ایران و روسیه را پیش کشیده است.
روسیه که در طول دو قرن نوزده و بیست، کابوس ژئوپولتیک ایران و اصلیترین تجسم خصم و خطر خارجی به شمار میرفت، در دو دهه گذشته به طرزی حیرتآور به یکی از دوستان ایران تبدیل شده است.
آیا ماهیت روسیه عوض شده؟ آیا روسیهی پوتین تفاوت ماهوی با امپراتوری سرخ و حکومت تزارها دارد؟
پاسخ روشن است: روسیه همان روسیه است. سوای برخی اختلافات مهم با حکومتهای پیشین، به نظر نمیرسد که در منطق ژئوپولتیک آن و تمایل ذاتی این کشور به توسعه قلمرو و کشورگشایی تغییری حاصل شده باشد.
شاید تنها تفاوت آن با گذشته، خوش اقبالی ژئوپولتیک ایران، هنگام فروپاشی شوروی بود. با استقلال جمهوریهای آسیای مرکزی و جنوب قفقاز، روسیه مرز زمینی خود با ایران را از دست داد و عملا کمربندی امن و حاشیهای برای روز مبادا، در مرزهای شمالی ما شکل گرفت.
امری که پس از جنگ جهانی اول هم اتفاق افتاد، ولی کوتاه مدتی بعد کمونیستها، امپراتوری تزاری را احیا و حتی مرزهای آن را گسترش دادند و دوباره چشم در چشم ایران شدند.
تجربه و ایدهای که آمال پوتین هم هست و حتما در چشم اندازی استراتژیک مایه نگرانی تهران هم میباشد.
با این وصف، تهران و مسکو چگونه به هم نزدیک شدهاند؟
رابطه کشورهای متحد از سه الگو پیروی میکند: وابستگی، همبستگی و همراستایی.
رابطه بحرین و عربستان را میتوان با الگوی وابستگی توضیح داد. رابطه آمریکا و اسرائیل هم از نوع همبستگی عمیق است.
اما ایران و روسیه نه وابسته و هم بستهی هم، بلکه دو کشور هم راستا هستند.
هم راستایی وضعیتی است که دو کشور فرضی علیرغم تضادهای بنیادین در الگوهای حکمرانی، چشماندازهای راهبردی و ژئوپولتیک و رقابتهای پیدا و پنهان در گذشته و حال، به صورت موقت و تاکتیکی در کنار هم قرار میگیرند.
این رابطه گرچه کاملا خالی از وجوه استراتژیک نمیباشد، اما به طرز معناداری به نظامهای حاکم و حتی ویژگیهای شخصیتی رهبران آنها بستگی دارد.
به طور مثال معلوم نیست پس از پوتین، رهبر آتی روسیه چه سیاستی در قبال غرب اتخاذ میکند؟ آیا دوباره به هویت اروپایی روسیه رجوع میکند یا پشت به غرب، با آسیاییها نرد عشق میبازد!
در شرایط کنونی برخی وجوه کلی سیاست خارجی ضد سیستمی ایران با سیاست خارجی تجدید نظرطلب روسیه و تا حدودی چین همپوشانی پیدا کرده است.
دو کشور اخیر در پی بازتعریف نظام بین المللی بر اساس سهم شایسته خویشند. درست مانند آلمان بیسمارک که دیر به باشگاه قدرتهای استعمارگر اروپایی پیوست و در اندیشه به روز کردن آن و کسب سهم خود از مستعمرات و نفوذ و قدرت و ثروت بود.
آمال روسیه و تا حدی چین در این زمینه با ایران به عنوان قدرت و اقتصادی به مراتب کوچکتر همسان نیست، بلکه تا جایی، هم راستاست که ایران بتواند با اخلال در نظم مسلط، گرد و خاکی ایجاد کند، تا در پناه آن، آنها اهداف خود را پیش ببرند.
به عنوان مثال روسیه هیچ گاه مایل نیست شاهد امنیت و آسایش در خلیج فارس باشد. در حالی که این کشور با تک تک قدرتهای منطقهای خاورمیانه، مانند اسرائیل، ترکیه، عربستان و امارات، روابط به مراتب نزدیکتر و راهبردیتری از رابطه خود با ایران دارد، اما در عین حال پیامدهای سیاست خارجی ضد غربی ایران را هم مفید به حال خود میداند.
این امر درباره چین هم صادق است که خاورمیانه ملتهب را موهبتی برای پرت شدن توجه آمریکا از حوزه آسیا- پاسیفیک میبیند.
بر این اساس میتوان گفت که این کشورها در نهایت در استراتژی ضد غربی خود، نقشی فرعی و موقت برای ایران قائلند.
راهبرد محتاطانه چین اساسا بر مقاومت سیاسی در برابر غرب همزمان با تلاش برای ادغام در بازارهای آن مبتنی است و با هر دیدگاهی، نمیتواند اندازه اقتصاد نسبتا کوچک ایران و مقایسه آن با اقتصادها و بازارهای بزرگتر را نادیده بگیرد.
روسیه که بیمحاباتر با غرب درافتاده، با چنگ و دندان مراقب روابط نزدیک خود با رقبای منطقهای ایران است و حاضر نیست هزینه نزدیکی به ایران را نقدا در منطقه و حوزههای نفوذ تهران بپردازد.
همانگونه که بعضا رابطه اقتصادی کشورها نامتوازن میشود و به زیان یکی از طرفها کسری تجاری پیدا میکند، رابطه ایران و روسیه هم از یک کسری سیاسی و راهبردی بزرگ رنج میبرد.
راه حل این عدم توازن، تنوع بخشی به شرکای خارجی به منظور رهایی از اجبارهای آن است.
زمانی بنیانگذار جمهوری اسلامی استعاره گرگ و میش را برای بیان ناهمسنگی و عدم توازن در رابطه ایران و آمریکا بکار برد. برای آن که رابطه ایران و روسیه از رفاقت خرس و میش به خرس و شیر تبدیل شود، بهبود روابط با غرب و گرفتن مجال فرصتطلبی از همسایه بزرگ شمالی، گامی ضروری است.
ارسال نظر