شاید برای عبرت ما!

شاید برای عبرت ما!

عابدین وحید زاده

رزمنده دفاع مقدس

 

چون سوخته‌ی عشقم 

در نار، نخواهم شد 

به یاد پاسدار شجاع و صادق و محبوب، شهید مظلوم سردار بهمن نجفی، از شهدای محله جوادیه 

معاون تیپ یکم عمار

 لشکر ۲۷ در سال ۱۳۶۱

مسئول محور عملیات

لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع)

شهادت: ۱۰ تیر ۱۳۶۵ 

عملیات کربلای یک

این روزها به حدی مسائل روزمره زندگی، پوچ و رنج‌آور است که منجر به فراموشی عزیزترین دوستان، رفقا، بستگان، آشنایان ما شده، آنان که در عزت و شرافت ما و کشور و سربلندی آن نقش داشته‌اند و پرچمداران واقعی دین که با خون خود شرافت و انسانیت را به فعلیت رساندند.

وای برما که چقدر خود را گرفتار این دنیایی که به تعبیر قرآن لهو ولعب است کرده‌ایم و از افرادی که هویت ما در جامعه از نام آنان است غافلیم.

 نام او یادآور غیرت، شرافت، گذشت، شجاعت، صداقت، تواضع، انسانیت می‌باشد. دوستانی که بهمن را می‌شناختند سخنان مرا تائید می‌کنند. او در خانواده‌ای مستضعف در جنوب تهران (جوادیه) در کنار سه برادر دیگر و یک خواهرش تربیت شد. مرحوم پدر او مرد شریف و بزرگواری بود. بهمن درخانه‌ای بسیار محقر اما بزرگ به جهت غیرت و شرافت بزرگ شد. پدر او "مشهدی التفات" با دو چشم نابینا تا روزهای آخر زندگی با یک چرخ دستی با تعدادی گالن بیست لیتری، نفت بعضی از منازل و مغازه‌ها را تامین و با آن زندگی خود را اداره می‌کرد. او با قدم‌شمار همه منازل و مغازه‌ها را می‌شناخت. کمتر کسی هست از ساکنان جوادیه که این مرد را نشناسد. همه به او به دیده احترام نگاه می‌کردند. خداوند به خاطر شرافت و اعتماد به نفس او، برایش عزت و بزرگواری ماندگار همچون بهمن را برای عزت دنیوی و اخروی‌اش به ثبت رساند.

بارها توسط فرزندان، از جمله بهمن به ایشان گفته شده بود تو دیگر پیر شدی، منزل باش حقوقت را ما تامین می‌کنیم، برای تو کار کردن خطرناک است؛ اما این مرد، با عزت و روح بزرگی که داشت، هرگز حاضر به پذیرش این مسئله نشد و حتی در برخی موارد از دسترنج خود به بعضی از فرزندانش کمک مالی نیز می‌کرد! بهمن عزت نفس و روح بزرگ را از این پدر آموخته بود.

اگر او می‌خواست با شجاعت و شهامت و حضور در جنگ که مسئولیت‌های معاون تیپ و مسئول محوری در اوایل جنگ عهده‌دار بود اگر کمی فقط کمی آن فیتله عزت خود را کم می‌کرد به درجات عالی دنیوی دست می‌یافت؛ همانند افرادی که امروزه مدعی و میراث‌خوار خون بهمن‌ها شده‌اند! اگر امروز نظام ما عزتی دارد به واسطه خون بهمن‌هاست.

از بهمن با آن قد بلند فقط به اندازه یک بقچه باقی ماند؛ شاید آن هم برای عبرت امثال ما! بهمن در زندگی شخصی خود بسیار سختی کشید؛ از دوران کودکی، نوجوانی و جوانی. او در سال ۵۸ به سپاه پاسداران پیوست و در گردان‌های رزمی سپاه تهران، پادگان ولیعصر (عج) با شهیدانی همچون احمد غلامی، اکبر حاجی پور، مرتضی سلمان طرقی، اصغر رنجبران، کاظم رستگار، حسین اسکندرلو، حمید آرونی و... هم چنین بزرگوارانی که هم اکنون در قید حیات هستند مانند برادران بزرگوار حاج منصور محسنی، علیرضا ربیعی، محمد جوانبخت، بهرام میثمی، فتح الله نظری، اسماعیل معروفی، مهدی شریفی و دوستان دیگر همرزم بود. 

 

بهمن پس از عملیات خیبر به خاطر برخی عملکردها اختلافاتی با فرماندهان بالاتر خود پیدا کرد اما هرگز جنگ، امام و شهدا را فراموش نکرد. بهمن تا انتها بر همان اعتقادات خود باقی ماند و در عملیات مهران به عنوان نیروی بسیجی و آزاد حضور یافت و در سال ۱۳۶۵ در مهران شهید شد. 

اما مظلومیت او فقط در زمان حیاتش نبود بلکه پس از آن نیز این مظلومیت در خانواده، دوستان و مسئولین به فراموشی سپرده شد.

او گمنامی را دوست داشت و خداوند او را با گمنام‌ترین انسان، حضرت امیر مومنان علی علیه السلام محشور فرماید و عاقبت همه ما را ختم بخیر کند و به ما معرفت عدم فراموشی نام و اهداف مقدس این عزیزان را عنایت فرماید.

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها