جهل و جعل

جهل و جعل

علی شفیعی

پژوهشگر دینی 

 

(حاشیه‌ای بر برخی کلیپ‌ها و سخنان مرتبط با نسبت ظهور و وضعیت معیشت مردم)

احتمالاً پاره‌ای از کلیپ‌های که این روزها در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌گردد و برخی سخنان که مرتبط با نسبت جریان ظهور و اوضاع اجتماعی پیرامونی ما شکل‌گرفته شنیده یا دیده‌اید. برخی از این کلیپ‌ها و سخنرانی‌ها که به نسبت معیشت مردم پیرامونی ما با ظهور امام زمان اشاره می‌شود و تلاش می‌شود گرسنگی و ابتلائات مردم را از نشانه‌های ظهور امام زمان بدانند و به توجیه وضع موجود بپردازند، می‌تواند پیامدهای جبران ناپذیر اعتقادی داشته باشد که این امر سبب شد تا نکاتی چند را با شما بزرگواران به اشتراک بگذارم.

 

 نکته اول: نسبت جهل دینی با جعل دینی

میان جهل دینی و جعل دینی یک دادوستد فعال وجود دارد یعنی هراندازه جهل دینی در جامعه فراوان‌تر باشد جعل دینی هم به همان میزان از فراوانی برخوردار خواهد شد. جاهلان از یک سو به جهت بدفهمی آموزه‌های دینی و از سوی دیگر به جهت تعصب و خودبسندگی که در فهم آموزه‌های دینی دارند تلاش می‌کنند به جعل بپردازند تا آن چه را فهم صحیح می‌دانند قالب بندی کرده و به جامعه تزریق کنند.

جهل دینی که جهلی مقدس است به تعبیر اولیویه روآ نویسنده کتاب «جهل مقدس» محصول قطع ارتباط میان فهم دینی و فرهنگ پیرامونی و تضعیف فرهنگ توسط فهم دینی است که رویکرد به دین‌داری را با شعار «همه یا هیچ» تعریف می‌کند. اینان فرهنگ‌های عصری را پدیده‌ای شرک‌آلود می‌دانند (اولیویه روآ، جهل مقدس، 206) و لذا فهم متعصبانه خویش را جایگزین همه آن چه در جامعه پیرامونی‌شان هست می‌کنند. جاهلان به پیامدهای گفتار و رفتارهای دینی خویش هیچ توجهی ندارند و آسیب شناسی آن‌ها را نه تنها نمی‌پسندند بلکه آن را تعرض به دین و دینداری می‌دانند و هزینه نقد جهل دینی را چنان بالا می‌برند که کسی را جرات ورود به آن ساحت نباشد.

 

نکته دوم: چالش‌ها و پرسش‌های رفتارهای جاهلانه دینی

 

این گفتارها و رفتارها که توسط برخی طلاب جوان و برخی نمایندگان و خطبا در فضای حقیقی و مجازی در حال توسعه و تکثیر است چالش‌ها و پرسش‌های فراوانی به دنبال دارد که به پاره‌ای از آن‌ها اشاره خواهد شد:

 

۱. روایات و اخبار مرتبط با ظهور 

روایات مرتبط با جریان ظهور و موعودگرایی را در مجموع می‌توان دو دسته دانست: روایاتی که ادله حتمی ظهورند؛ روایاتی که این گونه نیستند. ادله حتمی ظهور هم بسیار اندکند و محدود و هم آن چنان روشن و مصداقی‌اند که کمتر ظرفیت سوء برداشت را به دنبال دارند – هر چند برخی اندک از این ادله هم سوء استفاده کرده‌اند- آن چه دست سوءاستفاده‌کنندگان را در مقوله مهم موعودگرایی باز می‌کند که با جهل خویش بدان دست بیندازند اخبار دسته دومند که اخباری نوعاً غیر مستند و قابل تاویل‌اند. 

 

۲. تقلیل موعودگرایی از امری فرادینی به امری مذهبی و حتی بومی

 

چالش دوم بدفهمی این جماعت از موعودگرایی و تقلیل آن به امری مذهبی و بسیار خُرد است. موعودگرایی را می‌توان همانند بعثت و بازتولید آن در عصر انحراف‌ها و کج‌روی‌ها دانست و می‌توان آن را امری مذهبی و در تداوم اندیشه‌ای شکل گرفته در میان نحله‌های فکری و مذهبی اسلام دانست. اخباری که مورد تمسک این جماعت قرار می‌گیرد ریشه در این تقلیل‌سازی دارد یعنی کاستن از سهم موعودگرایی در کل حرکت انسانی و گره زدن آن به حرکتی مذهبی است.

 

تقلیل دیگری که در این امر رخ داده است تطبیق نشان‌های ظهور بر جامعه ایران است. این جماعت بداندیش علاوه بر تقلیل معرفتی، جریان موعودگرایی را تقلیل بومی نیز می‌دهند و یک بوم زیست انسانی را گزینش کرده نشان‌های ظهور را بر آن تطبیق داده و نتیجه‌گیری می‌کنند. به راستی اگر وضعیت نامناسب معیشتی به خاطر سیاست‌های قابل نقد ما را با بحران معیشت مواجه کرده است در حالی که بسیاری از کشورهای مسلمان و شیعی این چنین نیستند به چه توجیهی وضع معیشتی ایرانیان را با نشانه‌های ظهور مصداق‌سازی کرده و آن گزاره‌های قابل نقد را بر وضعیت ایران تطبیق می‌دهید؟

 

جهل دینی که در ابتدا مورد اشاره قرار گرفت از جمله خود را در این جا نشان داده است که این جماعت آن نشانه‌های قابل نقد را توجیهی بر ناکارآمدی سیاست‌های اقتصادی و بین المللی حاکمیت دانسته و تلاش دارند با کاستن از امر موعودگرایی و به خدمت گرفتن آن در توجیه وضع موجود کم کم اصل موعودگرایی را با بحران مشروعیت مواجه کنند.

 

۳. پارادوکسیکال بودن مدعیات و رفتارهای این جماعت

 

هر کس این کلیپ‌ها و پاره‌ای سخنرانی‌های این مدعیان را ببیند متوجه می‌شود که هیچ تناسبی بین آن‌ها نیست. در کلیپی که یکی از طلبه‌های جوان به تازگی در فضای مجازی منتشر کرده و مدعی است که گرسنگی یکی از نشانه‌های زمینه‌ساز ظهور است نه تنها هیچ نشانی از گرسنگی در جسم وی نیست بلکه پوشش و گویشش نشان از آن دارد که وی هیچ دغدغه‌ای در امر معیشت ندارد یا حداقل دغدغه‌اش به اندازه کارگران و کارمندانی نیست که با وضع موجود دچار دغدغه و چالش زیستن شده‌اند. 

به راستی اگر قرار است گرسنگی در جامعه تبدیل به یک امری شود که موجبات ظهور را فراهم کند چرا این مدعیان این چنین نیستند؟ آیا نباید این جماعت نیز نشانه‌هایی از آن چه نشانه‌های ظهور می‌خوانند داشته باشند؟ آیا گرسنگی مردم مقدمه ظهور است یا گرسنگی این جماعت هم این چنین است؟ زندگی متوسط به بالا داشتن– یا حتی برخی مدعیان را زندگی لاکچری داشتن– و این ادعاها را مطرح کردن تنها می‌توان نشان عدم صداقت ایشان دانست که از جمله ریشه در زیست پارادوکسیکال این جماعت دارد. 

 

نکته سوم: انتظار از نهاد حوزه و حوزویان 

 

حوزه‌های علمیه در جهان جدید و در جامعه پیرامونی به جهت قدرت شبکه های اجتماعی مورد توجه و داوری‌اند. شبکه‌های ارتباطی، دنیای جدید جهان را شفاف کرده و حجاب‌ها را در نوردیده است و هر رفتار حوزویان همانند دیگر شهروندان را به نظاره می‌گذارد. از آن جا که تفکیک این رفتارها از کل نهاد حوزه و حوزویان برای بسیاری از مردم امری سخت است لذا انتظار می‌رود نهادهای حوزوی و بزرگان و مراجع محترم نسبت این رفتارها و اندیشه‌ها را با اصل حوزه و نهاد روحانیت روشن کنند. جامعه به درستی تا زمانی که از این جماعت که گاه در برخی نهادهای پرقدرت و ذونفوذ هم هستند اعلام برائت نکنند نمی‌توانند آنان را جاهلانی کژاندیش بدانند و به بایکوت کردن آن‌ها بپردازند. 

 

به راستی آیا تقابل با گفتارها و رفتارهایی که می‌توانند موعودگرایی را با بحران مشروعیت اجتماعی مواجه کنند بر عهده مراجع، نهادهای حوزوی و حوزویان نیست؟

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها