تا متروپل بعدی خدانگهدار! 

تا متروپل بعدی خدانگهدار! 

میثم چگنی 

آتش‌نشان

 

گویا گوش ما کم کم به شنیدن حوادث تلخ عادت کرده است. سایت‌های خبری را می‌خوانیم یا در رسانه‌های اجتماعی می‌شنویم که بر اثر یک حادثه چند تن کشته شدند، توجیه بعضی‌ها این است که در هشتاد میلیون جمعیت حالا این هم چند نفر، اما همین چند نفر اگر کشته نمی‌شدند خانواده‌ای از هم نمی‌پاشید، کودکی یتیم نمی‌شد و مادری داغ فرزند نمی‌دید.

اگر نگاه ما به مرگ هموطنان اینقدر سطحی باشد که تنمان نلرزد که چطور شد رکورددار مرگ و میر کرونا در غرب آسیا شدیم و چطور در حوادث جاده‌ای به نسبت جمعیت سرآمد جهانیان هستیم یا چطور دانش‌آموزان در مدارس بر اثر نقص بخاری نفتی سوختند یا چطور هموطنان در حوادث ریلی طی چند سال گذشته کشته شده‌اند، جای سوال است که نقص در چیست؟

نقص در ایمنی بی‌شک علت اصلی بسیاری از حوادث تلخ این کشور است، ایمنی یک فرهنگ است که باید از کودکی تدریس شود‌. خودمان را خیلی بالاتر از همسایگان جنگ‌زده نبینیم چون آمار حوادث ما خیلی کمتر از آنان نیست، ما از نظر ایمنی کشوری هستیم هم‌سطح پاکستان و عراق و شاید از برخی جهات پایین‌تر.

اینکه آتش نشانی‌های کشور مجهز به نردبان‌های بلند و تجهیزات به روز دنیا بشوند به این معنا نیست که ما در کشوری ایمن زندگی می‌کنیم.

تهران را بدون شک می‌توان ناایمن‌ترین پایتخت غرب آسیا نامید. ساختمان‌هایی که هر از چندگاهی صدای آتش نشانی را در می‌آورند و تا چند ده نفر هموطن را به کام مرگ نکشند کسی توجهی به آن‌ها نمی‌کند. نهایت ماجرا چند مسئول محاکمه می‌شوند و رسانه‌ها به خط شده با عواطف و احساسات مردم چند وقتی بازی می‌کنند بدون اینکه بپرسند چه تعداد از این ساختمان‌های ناایمن داریم. اگر کسی هم بپرسد ممکن است متهم شود به تشویش اذهان و ایجاد نگرانی در مردم. سال بعد مجددا این حوادث تکرار می‌شوند و دوباره احساسات مردم برانگیخته می‌شود بدون آنکه ما از خود بپرسیم چرا آن حوادث برای قطار نیشابور، برج پلاسکو، کشتی سان چی، قطار مشهد- سمنان و همین ساختمان متروپل اتفاق افتاد؟

وقتی برای آواربرداری یک ساختمان از وزیر و معاون اول رئیس جمهور گرفته تا تمام مسئولین و استعدادهای سازمان‌های امدادگر به خط شده‌اند و هنوز نمی‌توان گفت کیفیت عملیات خوب بوده یا بد، در صورت وقوع زلزله تهران و تخریب صدها یا هزاران برج و مجتمع ناایمن که گواه وجود آن‌ها ادعای مسئولان آتش نشانی تهران است، چه خواهد شد؟ 

آیا زمان آن نرسیده به جای نمایش و بازی‌های رسانه‌ای فکری به حال وضعیت ایمنی در این کشور کنند؟ آیا زمان آن نرسیده به جای تسلیت و حضور در صحنه آواربرداری به اتاق‌های کارشان بروند و با نظر کارشناسان خبره سند یا طرحی ملی برای بهبود وضعیت ایمنی تدوین و اجرا کنند؟ آیا زمان آن نیست که از کودک دوچرخه سوار و پیک موتوری گرفته تا هولدینگ‌های بزرگ و چهره‌های سرشناس فرهنگ ایمنی را بشناسند و آیا جای درس ایمنی در نظام آموزشی ما خالی نیست؟ آیا ایمنی کارگران در سطح مناسب است که سالانه این همه کارگر بر اثر سوانح کار کشته می‌شوند؟ رسانه‌هایی که بودجه‌های آنان سر به فلک می‌کشد در زمینه ایمنی چه کرده‌اند؟ آیا آموزش و پرورش برای ایمنی مدارس طرح و برنامه‌ای دارد یا هنوز بخاری‌های نفتی قربانی می‌گیرند؟ آیا هنوز اتوبوس‌هایی که برای اردوهای دانش‌آموزان و دانشجویان استفاده می‌شوند قربانی می‌گیرند؟ چه وقت مردم نخواهند پذیرفت برای خرید ارابه‌های مرگ در صف بمانند و چه وقت مسئولان به جای جنگ زرگری جلوی تولید این خودروهای غیراستاندارد را خواهند گرفت؟ محکوم به تکرار هستیم با برخی مسئولانی که محکم به میزهایشان چسبیده‌اند و گوششان به نظر دلسوزان و متخصصان نیست. محکوم به تکرار هستیم تا زمانی که فکر کنیم همه چیز یک شبه درست خواهد شد، محکوم به تکرار هستیم تا وقتی که نپرسیم چرا اینگونه راحت جان هموطنان ما بازیچه باندهای فاسد از خودرو گرفته تا ساختمان می‌شود و محکوم به تکرار هستیم اگر ایمنی در هر کاری اولویت اول ما نباشد.

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها