ایران و ورود به دنیای بدون برجام
صلاحالدین خدیو
روزنامهنگار
توقیف دو کشتی یونانی توسط سپاه در روز جمعه، آخرین رخداد از زنجیره رویدادهای تنشزایی است که در هفته گذشته دوباره وخامت را به روابط میان ایران و رقبای منطقهای و جهانیاش بازگرداند. قبل از آن یک ترور در قلب تهران، حادثهای احتمالا امنیتی در سایتی نظامی و توقیف نفتکش حامل نفت ایران توسط یونان، پیشدرآمدهایی بودند که تلافیجویی ایران را برانگیختند و دوباره شرایطی مشابه سال ۱۳۹۸ را بر منطقه حکمفرما کردند.
در آن زمان هم پس از آنکه در اردیبهشت ۹۷ ترامپ به صورت یکجانبه از برجام خارج شد، ایران مدتها خویشتنداری پیشه کرد، اما با ناامید شدن از ابتکار عمل ایجابی طرف اروپایی، تلاش کرد بخشی از فشار و تلاطمات سیاست فشار حداکثری ترامپ را به متحدان منطقهای آمریکا که مشوق آن در مواجهه سخت با ایران بودند، منتقل کند.
حمله گسترده و ضربه استراتژیک به صنایع آرامکو نقطه شروع تحولاتی بود که پس از چند اتفاق غیرمترقبه در مسیر حمل و نقل دریایی در خلیج فارس، نهایتا در اواخر سال به رویارویی خطرناک ایران و آمریکا در خاک عراق منجر شد و ترور بلندپایهترین فرمانده نظامی ایران و موشک باران پایگاه آمریکاییها در عینالاسد را به دنبال آورد.
گرچه آن زمان تنش نظامی در این مرحله متوقف ماند، اما این انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و کنار رفتن ترامپ در چند ماه بعد بود که آب سردی روی آتش روشن شده ریخت.
اما اکنون حدود یک سال و نیم پس از آمدن بایدن، چشمانداز احیای برجام دورتر از همیشه به نظر میرسد. اقدام ایران برای اجرای سیاستهای موسوم به جراحی اقتصادی، اصلیترین نشانهای است که بیانگر آماده شدن کشور برای رویارویی با پیامدهای اقتصاد بدون برجام است.
از طرف دیگر حمله روسیه به اوکراین و افزایش تنش در روابط غرب با چین باعث شده پرونده هستهای ایران دیگر مساله اول جهان نباشد.
این امر برای طرفین امر، مانند شمشیری دو لبه است و آنها را برای کسب حداکثر امتیاز از یکدیگر ترغیب و عملا راه را به روی انعطافهای راهبردی میبندد.
ایران امیدوار است با پیروزی روسیه یا دستکم طولانی شدن جنگ، حاشیهای امن برای گشایش در تحریم نفت و پیگیری سیاستهای منطقهای خود بیابد.
طرف غربی هم نگران از بحران کمبود مواد غذایی و افزایش بیشتر بهای نفت، محتاطانهتر با مساله ایران مواجه و امیدوار است با شکست روسیه و مهار چالش برانگیزی چین، فرصت بهتری برای رسیدگی به مساله ایران پیدا کند.
از این رو برخی آگاهان بر این باورند که فرصت جنگ اوکراین، مناسبترین فرصت برای ایران جهت توافق با غرب است. اما ظاهرا این فرصت اسیر اولویتهای استراتژیک تهران و اصل تعارض منافع متحدان منطقهای واشنگتن با احیای توافق اتمی- در درجه اول مخالفت اسرائیل- شده است.
با این وصف باید منتظر دورهای جدید از تنشزایی و افزایش وخامت در روابط طرفین بود. احتمالا ایران امیدوار است شکاف بزرگ کنونی میان روسیه و چین با جهان غرب و هراس غربیها از جنگی اضافی، مانع طرح پرونده آن در شورای امنیت شود و ایران از دام تحریمهای بزرگتر و جدیتر برهد.
همچنین با گسترش برنامه هستهای ضمن ماندن در چارچوب ان. پی. تی، به شکلی کنترل شده شبح تهدید بر سر غرب و متحدان منطقهایاش را پررنگ و توان بازدارندگیاش را افزایش دهد.
طبیعتا پیگیری این راهبرد در یک بازه زمانی کوتاه مدت ممکن است. اندازه این بازه اما، مشروط به میزان تابآوری اقتصاد و متغیرهای سیاسی و اجتماعی ناشی از آن و سیر تحولات جنگ کنونی در اروپا و نیز نوع و صورتبندی همگراییهای جدید میان قدرتهای منطقهای نظیر ترکیه و عربستان و اسرائیل است.
عامل اخیر تعیین کننده توان و نوع مواجهه ایران در مسائل منطقهای و بازی با کارتهای خاورمیانهای آن است.
ممکنترین پیش بینی در شرایط فعلی، آینده توسعه کشور و رشد اقتصادی آن است که در درازمدت فرصتهای بهبود و جبران مافات را از دست داده و عرصه را به نفع رقبای قدیمی و جدید واگذار میکند.
قدر مسلم آن که ایران با ورود به دوره پسابرجام به چرخهای دیگر از بن بست استراتژیک با غرب بازگشته است. بار اول که در ابتدای دهه نود ایران تحت تحریمهای شدید هستهای قرار گرفت، انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ و امضای برجام متعاقب آن، گشایشی موقت در آن ایجاد کرد.
بار دوم همانگونه که گفته شد، پس از سیاست فشار حداکثری ترامپ بود که روی کار آمدن بایدن و از سرگیری گفتگوها، موقتا سطح تنشها را کاهش داد.
شاید در دوره کنونی ایران امیدوار است با شتاب بخشیدن به برنامه هستهای و در برابر "عمل انجام شده" قرار دادن غرب، اساسا دستور کار موجود را متحول و بن بست پیشگفته را بگشاید.
واکنش طرف مقابل و تبعات این مواجهه، تعین بخش روندهای آتی خواهد بود.
ارسال نظر