در فضیلت سکوت
علی شفیعی
پژوهشگر دینی
(درنگی در روایتی از امام صادق «علیه السلام»)
یکی از سخنان شنیدنی و متأملانه در منابع روایی شیعی این سخن امام صادق «علیه السلام» است که گفتهاند: «اَلصَّمْتُ کَنْزٌ وَافِرٌ وَ زَیْنُ الْحَلِیمِ وَ سِتْرُ الْجَاهِلِ» سکوت گنج بسیار و زینت بردباری و پوششی برای جاهل است.
سکوت که از آن در منابع روایی به «صمت» یاد میشود نه نشان ضعف است و نه حکایتگر کم دانشی، هر چند کمدانشان میتوانند در سایه آن عرض خود را نبرند و برای خویش آبرو بخرند. سکوت را پارهای محدثان و فقیهان با بهرهگیری از روایات، از ابواب حکمت دانسته و نوشتهاند که امامان، شیعیانشان را اهل سکوت میخواستند. هر چند توصیه موجود در آموزههای دینی به سکوت بیشتر از منظر اخلاق است چرا که کارکرد سکوت را این دانسته که: مانعی برای جدال، نزاع، دشمنی، غیبت کردن، تهمت زدن، دروغگویی و عیبجویی دیگران است، اما آنچه در ابتدای این یادداشت از امام صادق آوردم ظرفیت نگاهی فراتر دارد و میتواند با نگاهی تحلیلی ساحتهای زیست این جهانی ما را نیز پوشش دهد.
امام سکوت را گنج میداند و زینت که البته کارکردش برای جاهل پوشانندگی جهل وی است. آموزههای دینی پیامدهای فقه – که به معنای درک دین است نه علم رایج- و علامت فقیه – یعنی انسانی که به درک دین رسیده است نه فقیه اصطلاحی- را «بردباری»، «دانش» و «سکوت »دانستهاند که گویا هر چه کسی درکش از دین ژرفتر و دقیقتر سکوتش بیشتر و با دوامتر است. و مولانا چه زیبا گفته است: خاموشی بحرست و گفتن همچو جو/ بحر میجوید تو را، جو را مجو.
سکوت یک انتخاب هوشمندانه است از طرف انسانهایی که احساس می کنند حرفشان تاریخ مصرفش گذشته است یا جامعه پیرامونی دغدغههایش متفاوت شده است و دیگر آن افق مشترک در میانه ایشان با جامعه نیست. این که در پارهای روایات در ذیل جریان اصحاب کهف میخوانیم که وقتی به میان قوم خویش برمیگردند و دیگر زبان مشترکی و به صورت طبیعی دغدغههای مشترکی پیدا نمی کنند، با گریه و تأثر درخواست میدهند که: خدایا ما را به همان جایی برگردان که در آن بودیم و بخوابیم همان گونه که تا به الان بودیم؛ میتواند نشان روشنی باشد بر این که گاه سکوت بهترین راه است.
جامعه ما را صداهای بسیار که اتفاقاً همه بر یک مشی و گفتمانند و عمده آن صداها تاریخشان گذشته است، پر کرده و خفه کرده است و مانع شنیده شدن صداهایی شدهاند که با سکوت میخواهند پیام خویش را به جامعه منتقل کنند چرا که میدانی برای طرح و ارائه نمییابند.
سخن گفتن از سکوت با رویکردی عرفانی البته مجالی دیگر میطلبد اما آن چه در این نوشته مدنظر بود نقش سکوت در وانفسای شلوغی جهان سیاسی و اجتماعی پیرامونی بود که برخی را چنان میلی ایجاد میکند که با سخنی سرنوشت جامعه و قومی را به هم ریخته و هزینههای بسیار بر ایشان آوار کنند.
پایان بخش این یادداشت را توصیهای به پُرگویان عرصه سیاست و خطابه قرار میدهم و آنان را دعوت و هشدار میدهم: در سکوت است که میتوان به خویش پرداخت و خود را باز یافت. سکوت زینتی بدون زیور، ابهتی بدون قدرت و دژی بدون دیوار است. و هم چنین دعوتشان میکنم کمی بزرگ شوند که مولانا شهوت سخن گفتن را طفلوارگی میداند: طفلی است سخن گفتن مردی است خمش کردن / تو رستم چالاکی نی کودک چالیکی
ارسال نظر