رضا رویگری؛ بنگر همه طوفان، بنگر همه عصیان
احمد قویدل
فعال مدنی
شنیدن حرفخای رضا رویگری از خانه سالمندان کهریزک بیتردید قلب هر شنونده ای را به درد میآورد. بعضی از شخصیتها در هر موقعیت اجتماعی تداعی تحولی هستند که به عنوان انقلاب شکوهمند اسلامی ایران میشناسیم. فریاد ایران، ایران، رگبار مسلسلها در آن روزها الهامبخش نسلی بوده است که در پیروزی انقلاب موثر بودند. یک انتطار بدیهی از دولتهای برآمده از این انقلاب آن است که حداقل فارغ از تبعیض، یادگارهای دورانی که قطعا به آن افتخار میکنند را محترم بشمارند.
دولتمردان فعلی کمی فکر کنند، صدایی که از حنجره رضا رویگری، با آن احساس و همدلی و خداجویی خارج شد چه نقشی در نشستن آنها در جایگاه حکومت و قدرت داشته است. هوش زیادی نمیخواهد که اثر یک سرود را که بیش از صدها سخنرانی و تحلیل در حرکت مردم در پیروزی انقلاب نقش ایفا کرد، درک کرد.
آیا منصفانه است یکی از یادمانهای انقلاب که اثری اجتماعی، فرهنگی و احساسی و پرشور در دل و قلب میلیونها ایرانی را پدید آورده است، گوشه خانه سالمندان بخوابد و از جامعه ایزوله شود، تا آنجا که فریاد بزند از مردم کمک بخواهد؟ واقعا مراقبت شخصی از او چقدر هزینه دارد؟ تفاوت هزینه نگهداری او در یک مرکز خیریه یا به صورت شخصی در یک خانه ۵۰ الی ۶۰ متری چقدر است؟ بشنوید رضا رویگری را:
ایران ایران
همه عصیان
نگارنده با تکیه بر تجربه زیسته خود سرنوشت این بیانصافی، در حق یک هنرمند و جدا کردن او از مردم را که منشاء تغدیه روحی و روانی اوست را چیزی جز عصیان پیشبینی نمیکنم. مدیران عرصه هنری کشور وظیفه دارند، تاکید میکنم وظیفه دارند نه از سر دلسوزی، از یادگارهای فرهنگی دوران انقلاب تا موقع سفری که برای همه گریزناپذیر است مواظبت کنند.
فرآیندی که در کشور جاری است، در نتیجه با پدیدهای که "مرگ مولف" تفسیر جامعه شناسی شده، خیلی شباهت دارد. آثاری که مولف آن مرده است یا آن اثری که در اثر استحاله یا تغییر اندیشه مولف، دیگر صاحب ندارد و صاحب آن تاریخ است.
اما رضا رویگری هنوز زنده است.
چرا میخواهیم سرود ایران، ایران، الله، الله تداعی چهره پر درد از خواننده این اثر تاثیرگذار بشود که از خانه سالمندان دست یاری به سوی مردمی دراز کرد که از آوای او برای تحقق عدالت اجتماعی الهام گرفتهاند؟
بشنوید ندای رضا رویگری را:
"نه ظلم و نه زنجیری
در اوج خدا هستیم"
موضوع بحث نگارنده صرفا رضا رویگری نیست، موضوع قدرشناسی و قدردانی و پاسداشت هنرمندانی است که با همه سختیها و محدودیتها در عرصه فرهنگی و هنری کشور تلاش میکنند. چه کردهایم درکشور که دیگر حتی سریالهای طنز چندان دور را که در تقبیح چاپلوسی و فریبکاری و ظاهر فریبی بررهای تهیه شده بود دیگر نمیتواند مجوز پخش بگیرد.
فراموش نکنیم این هنرمندان در فضایی کار میکنند که تهاجم فرهنگی چنان بیداد میکند که صدای آخرین موسیقیهای مبتذلی که فرهنگ، دین، تاریخ و عزت ایرانی را هدف قرار میدهند از حنجره دانش آموزانی در مدارس میشنویم که متولدین دهه هشتاد و نود هستند! اگر آن جوان یزدی پرشور را از روی صحنه به دلیل وجود نوازنده زن در گروهش به زیر میکشید، آماده باشید آوای "نه سمیه نرو" را از حنجره دانش آموزانی بشنوید که در دامن نظام تربیت یافتهاند و شما برای آنها جشن تکلیف گرفتهاید.
مسئولین فرهنگی و هنری کشور باید باور کنند که آثار هنری فاخر با دستور متولد نمیشوند. خلق این آثار ارادهگرایانه نیست. وظیفه این مدیران فراهم آوردن بستر مناسب برای تولید این آثار است.
در طول سالهای پس از انقلاب آثاری در عرصه فرهنگ و هنر متولد شده است که به علت سیاستگذاریهای غلط و تنگ نظرانه دیگر متعلق به انقلاب نیست. پدیدآورندگان آنها دیگر بزعم مسئولین افراد زاویهداری شدهاند که مستوجب مجازات "حصر فرهنگی و هنری" مسئولین میشوند. هیچ فرقی نمیکند خسرو آواز ایران باشی و یا مجری کتابدار و یا بتوانی میلیونها جوان ایرانی را در اوقات فراغت پای برنامه ۹۰ بنشانید.
شما مدیران فرهنگی کشور حصر فرهنگی را آنقدر ادامه میدهید که هنرمند مهاجرت کند و بعد هم با زرنگی میگویید: دیدید مهاجرت کرد!
مردم به خوبی این فرآیندها را میشناسند. سیاست حصر فرهنگی و هنری را میشناسند. بارها صداهای رسمی و غیررسمی را شنیدهاند که: همین که هست، مخالفید از این مملکت بروید. این سیاستگذاری اول سیل مهاجرت نخبگانی را در کشور به وجود آورد و ما امروز شاهد مهاجرتهای تودگانی هستیم که کشور را از منابع انسانی موثر خالی میکند.
از مدیران فرهنگی که نمیتوانند خواننده سرود (الله. الله. الله) را مورد تکریم قرار دهند و در هر سالگرد انقلاب از صدای او برای یادآوری شور انقلاب اسلامی استفاده میکنند نمیتوان انتظار داشت خسرو آواز ایران را حتی اگر"ربنا" بخواند، عزیز بشمارد.
بشنوید ندای رضا رویگری را:
آنان که گفتند الله
و بر این ایمان پایدار ماندند
حاضر نشدند بندهی غیر خدا شوند و حکومت غیر خدا پذیرند
فرشتگان رحمت بر آنها نازل شوند و مژده دهند که دیگر هیچ ترسی و حزن و اندوهی از گذشته خویش نداریم.
بشنوید. تفنگت را زمین بگذار ...
فردا که بهارآید، آزاد و رها هستیم.
ارسال نظر