امپریالیسم آبی ترکیه و آسمان غبارآلود تهران
صلاحالدین خدیو
روزنامهنگار
طی هفتههای جاری امواج گرد و غبار بخش های وسیعی از غرب و شمال غرب کشور را فرا گرفت و حتی به تهران و استانهای شمالی هم رسید.
ریزگردها از غرب کشور میآیند: یعنی از عراق و سوریه و بیابانهای شمالی عربستان. تغییر اقلیم، فرسایش خاک، گرمایش زمین و خشکسالیهای طولانی از عوامل اصلی غبارآلود شدن هوای منطقه میباشند.
با این وصف، این نه بحرانی ملی، بلکه معضلی منطقهای است و چاره آن در گرو سیاستهای میان مدت و بلندمدت در چارچوب همکاریهای فرامرزی است. اما سوگمندانه نه تنها این گونه نیست، بلکه هر کشوری به سهم خود، با اجرای سیاستهای توسعهای نامتوازن و متناقض با الزامات زیست محیطی در تشدید آن میکوشد.
نمونهاش ایران است که نهضت سدسازی دهه هفتاد و هشتاد آن و طرحهای آبی متعاقبش، بیش از پیش در تنور تنش آبی و تغییر اقلیم دمید.
اما در این میان سهم اصلی به ترکیه و امپریالیسم آبی آن میرسد. این کشور در چهار دهه گذشته از فرصت غفلت ایران و عراق در جنگ هشت ساله استفاده کرد و با اجرای پروژههای عظیم آبی به مهار و مدیریت منابع رودخانههای مشترک پرداخت.
متعاقب آن تبدیل دولتهای عراق و سوریه به دولتهای ضعیف و شکست خورده، فرصتی طلایی در اختیار آنکارا گذاشت تا با فراغ بال بیشتر حقابه این دو کشور را تصرف و محیط زیست آنها را به شیوهای جبران ناپذیر دگرگون نماید.
دیپلماسی آب ترکیه با استفاده از فرصت "بیدولتی" در عراق و سوریه، به عنوان بازوی اصلی سیاست خارجی تهاجمی و توسعهطلبانه آن عمل کرده است. جنگلزدایی و بیابانسازی در جغرافیای کردستان به بهانه مقابله با چریکهای کرد و غارت نفت و گاز و ثروتهای زیرزمینی اقلیم کردستان- طی قراردادهایی نامکشوف که غیر از بخشی از رهبری حزب دمکرات کردستان کسی کوچکترین آگاهی از مفاد آنها ندارد- بخش دیگری از دستور کار امپریالیستی ترکیه در این زمینه است.
واقعیت امر این است که ترکیه به عنوان قدرت نظامی و اقتصادی برتر منطقه، نه تنها پایبند حفاظت همسنگ از اقلیم و آب و هوای منطقه نیست، بلکه با کاربرد سیاست قدرت و یکجانبهگرایی مطلق، عملا با نادیده گرفتن منافع سایرین، امنیت و معیشت صدها میلیون نفر و نسلهای آتی را به خطر انداخته است.
مضاف بر اینها، غلبه دیدگاهها و سیاستهای امنیتمحور در خاورمیانه و وجود جنگهای نیابتی و مستقیم متعدد و رقابتهای حاصل جمع صفر، باعث شده موضوع حفظ زمین و مهار تنش آبی و رفع آلودگی هوا، به اولویت دولتها تبدیل نشود و تابآوری اقلیمی و کالبدی منطقه با مخاطره بیشتری مواجه گردد.
این سخن به این معناست که سپهر سیاسی خاورمیانه مانند آسمان آن تاریک و غبارآلود است و توسعه ملی و همکاریهای منطقهای، حلقههای مفقودهای هستند که قربانی تنشهای سیاسی ویرانگر و فعال شدن مخرب گسلهای قومی و مذهبی شدهاند.
توسعه امروزه امری ملی و داخلی نیست و دستیابی به رشدی پایدار و متوازن و فراگیر در گرو تن دادن به تقسیم کار جهانی و بازتعریف مناسب اولویتهای سیاسی و امنیتی و مشارکت منطقهای و بینالمللی است.
طوفان گرد و غباری که در هفتههای جاری دو بار نیمی از کشور را درنوردید، به بهترین شکل گویای این منظور است. در دهه شصت ایران و عراق درگیر جنگ و صدور انقلاب بودند، ترکیه در حال مهار سرچشمههای دجله و فرات بود. در دهه هفتاد هم که دو کشور مشمول سیاست مهار دوگانه آمریکا شدند، ترکیه مشغول جذب سرمایه خارجی و پی ریزی جهش اقتصادی دهههای بعد شد.
در دهههای هشتاد و نود هم که دولتهای عراق و سوریه، عملا دیگر وجود نداشتند، ایران به تقویت نفوذ امنیتی و سیاسی خود در آنها پرداخت در حالی کە ترکیه دستور کاری امپریالیستی اتخاذ کرد: از سویی با اشغال سرزمین و با ثمن بخس آب و منابع طبیعی و ثروتهای زیرزمینی آنها را میبرد و از طرف دیگر محصولات تولید شده را به بازارهای آنها میفرستد. نفوذ سیاسی و فرهنگی هم از پس اینها که امری سهل است.
روشن است که بدون اقتصادمحور شدن رویههای سیاسی و امنیتی موجود در منطقه و اتخاذ یک روند همکاری معطوف به نفع همگانی، امکان حل معضل مورد بحث وجود ندارد.
در اسفند ۶۶ هنگامی که اسکادهای عراقی به آسمان تهران رسیدند، منطق استراتژیک ایران متاثر و ضرورت خاتمه جنگ بی حاصل جدیتر در دستور کار قرار گرفت.
رسیدن گرد و غبار بیابانهای عراق و عربستان به آسمان تهران میتواند به شیوهای مشابه الهامبخش باشد: اقتصاد از سیاست مهمتر است، آب ارزش بیشتری از نفت دارد، امنیت بدون ثبات اقتصادی و حفظ اقلیم فاقد معناست و همه اینها بدون یک استراتژی توسعه ملی ملازم با همکاری منطقهای ممکن نیست. سرانجام این که هر دستاورد سیاسی در رقابت منطقهای بدون عقب راندن امپریالیسم اقتصادی ترکیه، چندان معتبر نخواهد بود.
ارسال نظر