عاشقانه‌های قرآن- مجلس سوم

بخش سوم از عاشقانه‌های قرآن را می‌خوانیم؛ در این مجموعه مقالات به برخی آیات مهربانانه و دلبرانه قرآن کریم مراجعه کرده و به آن نگاهی از سر تدبر داریم.

عاشقانه‌های قرآن- مجلس سوم

جواد انصاری 

پژوهشگر

 

در دو مجلس پیشین نگاهی داشتیم به برخی آیات مهربانانه و دلبرانه که پروردگار محبوب با انسان سخن گفته و با مطالعه و تدّبُر در برخی آن‌ها بیش از پیش رموز عاشقی و شفقت میان خالق و مخلوق را دریافتیم.

 

در این هنگامه ماه خدا و موسم راز و نیاز، و به ویژه در شب‌های قدر و ایام شهادت مولی الموحدین علی بن ابیطالب (ع) خداوند مهربان درهای رحمت و بخشش گشوده، همه بندگان خود را به ضیافت کریمانه خویش دعوت می‌کند. او همانند میزبانی عاشق تمام اسباب پذیرایی را فراهم نموده و مشتاقانه چشم انتظار ورود بندگان است.

 

مولانا می‌گوید : وقتی محبوب تو را مخاطب خاص خود قرار می‌دهد، بی‌اندازه هیجان دارد و زیباست:

 

 «لذت تخصیص تو وقت خطاب 

آن کند که ناید از صد خُم شراب»

و شمس تبریزی می‌گوید: 

 

صدهزار خُم خَمر _ آن نکند که کلام رب‌العالَمین کند».

 

 ابوالحسن خرقانی نیز می‌گوید: 

 

 «هر که خوشیِ سخن خدای را ناچشیده از این جهان بیرون شود، او را چیزی نرسیده باشد». 

 

 

در قرآن شاهد چنین خطاب‌های خاص و نوازشگرانه‌ای هستیم. خواننده‌ی مشتاق با گوش سپردن به این خطاب‌های لطیف، دل از دست می‌دهد. دلشده می‌شود. از جمله‌ی این خطاب‌ها سخنی است که خدا به رسول مصطفی (ص) می‌گوید و به تبع او به هر کسی که خود را مخاطب قرآن می‌داند:

 

 

- واصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْینِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ (طور،۴۸)

 

«و در برابر دستور پروردگارت شکیبایى پیشه کن که تو پیش چشم مایی و همیشه در نگاه منی..»

 و هرگاه که بر می‌خیزى به نیایش پروردگارت تسبیح گوى....

 

از مخاطب صبوری و استقامت می‌طلبد و برای آنکه او را در این راه قویدل دارد می‌گوید: « تو پیش چشم مایی و چشم از تو بر نمی‌گیریم». پیش چشم خدا بودن، فوق‌العاده شیرین است. نظیر این تعبیر برای نوح پیامبر هم استفاده شده است:

 

- واصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْینِنَا وَوَحْینَا (هود،۳۷)

 و زیر نظر ما و [به] وَحى ما کشتى را بساز.

 

 این تعبیر شیرین در خطاب با موسی نیز به کار رفته است. وقتی موسی مأموریت می‌یابد که برای نجات بنی‌اسرائیل نزد فرعون برود خداوند مواهب خود را به او یادآور می‌شود و می‌گوید تو پیش چشمان من پرورش یافتی: 

 

 

- وأَلْقَیتُ عَلَیکَ مَحَبَّةً مِنِّی وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَینِی (طه،۳۹)

و مهرى از خودم بر تو افکندم تا زیر نظر من پرورش یابى.

 

و در ادامه می‌گوید تو را برای خودم پروردم. تو برای منی. این تعبیر از عاشقانه‌ترین تعابیر قرآن است:

 

واصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی (طه،۴۱)

و تو را براى خودِ خودم پروردم.

 

رشته‌ای بر گردنم افکنده دوست

می‌کِشد هر جا که خاطرخواه اوست 

رشته بر گردن، نه از بی مهری است 

رشته عشق است و بر گردن نکوست

 

 

 

- مخاطب بیدار و مشتاق، موسی را رمز جان خود می‌بیند و آیه را چنین معنا می‌کند که گویی خدا با جان او در سخن است و می‌گوید: تو را، قلب رازناک تو را، دل جادویی تو را، برای خویش و صِرفاً برای خویش آفریدم. تو برای منی.

 

موضع دلبرانه‌ی دیگر آنجاست که خدا به قصد نواختن قلب پیامبر می‌گوید به کسی دل بسپار که بینای توست:

 

- وتَوَکَّلْ عَلَى الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ. الَّذِی یرَاکَ حِینَ تَقُومُ. وَتَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ. إِنَّهُ هُو السَّمِیعُ الْعَلِیمُ(شعراء، ۲۱۷ تا ۲۲۰)

 

و بر [خداى] عزیز مهربان توکل کن. آن کس که چون [به نماز] برمی‌خیزى تو را می‌‏بیند. و حرکت تو را در میان سجده‏ کنندگان [می‌نگرد]. او همان شنواى داناست.

 

موضع دلبرانه‌ی دیگر آیات آغازین سوره‌ی "ضُحیٰ" است. وقفه‌ای در نزول وَحی رخ می‌دهد و پیامبر گمان می‌بَرد که وانهاده شده است. می‌پندارد خدا از او روگردان شده و دیگر او را دوست ندارد. در این هنگامه‌ی غمناک است که آیات بشارت‌بخش سوره‌ی ضُحیٰ نازل می‌شود. قرآن ما را مَحرم معاشقه‌های خدا و پیامبر می‌کند: 

 

این تعابیر عاشقانه و بی‌تاب ‌کننده‌اند:  

«ای محمّد، غمگین مباش! تو را رها نکرده‌ام! از تو روگردان نشده‌ام! فردای تو بهتر از امروز توست. چندان از فضل خویش به تو خواهم بخشید که خرسند شوی. چندان با رحمت و بخشش خویش تو را خواهم نواخت، که راضی شوی».

چقدر زیبا و دلپذیر است این رضایت.

 

- ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى. وَلَلْآخِرَةُ خَیرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَى. وَلَسَوْفَ یعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى (ضحی،۳تا۵)

 

پروردگارت تو را وانگذاشته و دشمن نداشته است. و قطعا آخرت براى تو از دنیا نیکوتر خواهد بود. و بزودى پروردگارت تو را عطایی خواهد داد تا خرسند گردى.

 

 

دلبرانه‌ی دیگر در خطاب به مادر موسی است. وقتی فرزند دلبند را بر سبدی نهاده با بیم و نگرانی به آب (رود نیل) می‌سپارد ‌دلشوره مادرانه او را سخت پریشان ساخته، صدایی نیرومند در ضمیر او می‌پیچد که :

«هیچ مترس و غمناک مباش. 

فرزندت را بما سپردی و ما او را به تو باز خواهیم گرداند»:

 

- وأَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ (قصص،۷)

« و به مادر موسى وحى کردیم که او را شیر ده، و چون بر او بیمناک شدى او را در رود (نیل) بینداز و مترس و اندوه مدار که ما او را به تو بازمی‌گردانیم و از زُمره پیمبرانش قرار می‌دهیم.»

 

 

بانو پروین اعتصامی متأثر از حُسن و لطافت این آیه، مثنوی «لطف حق» را سروده است. در بخشی از آن می‌خوانیم:

 

مادر موسی، چو موسی را به نیل

در فکند، از گفتهٔ رب جلیل

 

خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه

گفت کای فرزند خُرد بی‌گناه

 

گر فراموشت کند لطف خدای

چون رَهی زین کشتی بی ناخدای

 

گر نیارد ایزد پاکت بیاد

آب خاکت را دهد ناگه بباد

 

وحی آمد کاین چه فکر باطل است

رهرو ما اینک اندر منزل است

 

ما گرفتیم آنچه را انداختی

دست حق را دیدی و نشناختی

 

نیست بازی کار حق، خود را مباز

آنچه بردیم از تو باز آریم باز

 

به که برگردی به ما بسپاریَش

کی تو از ما دوست‌تر میداریَش

 

ما بسی گم گشته، باز آورده‌ایم

ما، بسی بی توشه را پرورده‌ایم

 

میهمان ماست، هر کس بینواست

آشنا با ماست، چون بی آشناست

 

این گفتار را نیز تا مجلس انسی دیگر به فرجام می بریم، بدان امید که چراغی از تأمل و تَدبُّر در وجود خویش برافروزیم.

 

 

 

ملتمس دعای خیرتان

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها