عاشقانههای قرآن - مجلس دوم
جواد انصاری
پژوهشگر
بسم الله الرّحمٰن الرّحیم
در مجلس اوّلِ عاشقانههای قرآن به تعدادی از آیات که معبود حقیقی بندگان را مهربانانه و دلبرانه به وصال خویش فرا میخواند، پرداختیم. همانگونه که دریافتیم دستهای از آیات قرآن نیروی عاطفی عجیبی دارند. خبر از چیزی نمیدهند، بلکه با لحنی دلکش و لطافتی خاص، کانون قلب ما را هدف میگیرند. شیوهی بیان از لحنی دوستانه و شفقتآمیز برخوردار است. شمایل یک دوست را برایت تداعی میکند که چشمانتظار توجه و بازگشت توست. دوستی که اگرچه شاکی و گلایهمند است اما همچنان مشتاق است تا عهد و پیمان دوستی را با تو به آخر بَرَد. مشتاق ترمیم ارتباط و تجدید مَوَدّت است. انگار در گوش ما زمزمه میکند: "تا دیر نشده بازگرد و مرا به یادآر"
خالق بخشنده و مهربان عاشق مخلوق خویش است و این رابطه ناگسستنی را نه در حیات، بلکه حتّیٰ پس از زندگی دنیوی نیز با همان جاذبه حفظ میکند. وقتی پرنده روح از قفس جان میگریزد و جسم خاکی را ترک میکند، آفریدگار محبوب آغوش میگشاید و میگویدت:
«بیا تا جبران محبتهای ناکرده کنیم؛ بیا دوباره آغاز کنیم.
آیه «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ» از دلبرانههای درخشان قرآن است در بیان این معنا که حقیقت وجود ما به خدا تعلق دارد و سرانجام به سوی اصل خود بازخواهد گشت.
ظاهرا ما این آیه را در زمان شنیدن درگذشت افراد به کار میبریم، اما غافل از اینکه، این آیه یکی از عاشقانهترین سخنها از طرف خداوند به انسانهاست.
درست شبیه لحظه خداحافظی از یکی عزیزترینهایمان، ما ناگهان بطور ناخودآگاه به او میگوییم: "نگران نباش بزودی هم را خواهیم دید. به امید دیدار"
این جمله در اوج نگرانی مسافر، یک آرامش خاص ایجاد میکند.
خداوند به ما عاشقانه میگوید: "نگران نباش بزودی همدیگر را میبینیم...."
این معنا که خدا "رجعتگاه و میعاد" آدمی است متضمن اشارهای لطیف و شیرین است که زندگی را همچون جادهای که در نهایت به خدا ختم میشود تصویر میکند. به تعبیر مولانا ما از خدا رُستهایم و به سوی او میرویم:
هیچ میدانی چه میگوید رباب
ز اشک چشم و از جگرهای کباب
ما غریبان فراقبم ای شهان
بشنوید از ما «الی الله المآب»
هم ز حق رُستیم اول در جهان
هم بدو وا میرویم از انقلاب
و در جای دیگری از صمیم جان میخواند:
ما ز بالاییم و بالا میرویم
ما ز دریاییم و دریا میرویم
ما از آن جا و از این جا نیستیم
ما ز بیجاییم و بیجا میرویم
خواندهای «انا الیه راجعون»
تا بدانی که کجاها میرویم؟
آیات بسیاری در قرآن به این معنا دلالت میکنند و ملاقات با خدا و بازگشت به نزد او را مژده میدهند. این بشارت شیرین میتواند، انگیزه حرکت و منشاء استقامت و اسباب قوّت قلب کشتینشستگانی باشد که ماییم و در دریاهای متلاطم زندگی گرفتار:
یا أَیهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ (انشقاق،۶)
(ترجمه-اى انسان! حقا که تو به سوى پروردگار خود بسختى در تلاشى و او را ملاقات خواهى کرد).
منْ کَانَ یرْجُو لِقَاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (عنکبوت،۵)
کسى که به دیدار خدا امید دارد [بداند که] اجل [او از سوى] خدا آمدنى است و اوست شنواى دانا.
مژده می دهد که پایان فراق، وصال است
إنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى (علق،۸)
در حقیقت بازگشت به سوى پروردگار توست.
و باز خطاب به بنده عاشق عارف ندا می دهد که:
یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیةً مَرْضِیةً. فَادْخُلِی فِی عِبَادِی. وَادْخُلِی جَنَّتِی (فجر،۲۷تا۳۰)
اى نفس مطمئنه! خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد. و در میان بندگان من درآى. و در بهشت من داخل شو.
إلَیهِ أَدْعُو وَإِلَیهِ مَآبِ (رعد،۳۶)
به سوى او میخوانم و بازگشتم به سوى اوست.
ذلِکَ الْیوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآبًا (نبأ،۳۹)
آن [روز] روز حق است پس هر که خواهد راه بازگشتى به سوى پروردگار خود بجوید.
بنده عابد خاضعانه خدای را می ستاید و می گوید:
غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیکَ الْمَصِیرُ (بقره،۲۸۵)
پروردگارا، آمرزش تو را (خواستاریم) و فرجام به سوى تو است.
و معبود مطلق پاسخ میهد:
إنَّا نَحْنُ نُحْیی وَنُمِیتُ وَإِلَینَا الْمَصِیرُ (ق،۴۳).
ماییم که خود زندگى میبخشیم و به مرگ میرسانیم و برگشت به سوى ماست.
انسان خداجو در همه حال چشم به لطف و یاری خدا دارد و زبان دلش این است که:
ربَّنَا عَلَیکَ تَوَکَّلْنَا وَإِلَیکَ أَنَبْنَا وَإِلَیکَ الْمَصِیرُ (ممتحنه،۴)
اى پروردگار ما ، بر تو اعتماد کردیم و به سوى تو بازگشتیم و فرجام به سوى توست.
وأَنَّ إِلَى رَبِّکَ الْمُنْتَهَى (نجم،۴۲)
و اینکه پایان [کار] به سوى پروردگار توست.
آیات دیگری نیز مخاطب را به توجه و عطف دل و دیده ، به سوی خدا فرا میخوانند. دلها را جلا میدهند و جذب حق میکنند. از ما میخواهند تا روی به جانب او کنیم و خدا را قبله و سمت و سوی حیات خود برگزینیم به سوی او هجرت کنیم و به او بگریزیم:
وقَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ(عنکبوت،۲۶)
و [ابراهیم] گفت من به سوى پروردگار خود روى میآورم که اوست ارجمند حکیم.
وقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّی سَیهْدِینِ (صافات،۹۹)
و [ابراهیم] گفت من به سوى پروردگارم رهسپارم که بزودی مرا هدایت نماید.
إنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ(انعام،۷۹).
من از روى اخلاص پاکدلانه روى خود را به سوى کسى گردانیدم که آسمانها و زمین را پدید آورده است و من از مشرکان نیستم.
وأَنِیبُوا إِلَى رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ (زمر،۵۴)
به سوى پروردگارتان بازگردید و تسلیم او شوید.
و بر این سیاق مجلس دوم را با نجوای عاشقانه فخرالدین عراقی به آخر میرسانیم که میخواند:
«خوشا راهی که پایانش تو باشی
خوشا دردی که درمانش تو باشی
خوشا چشمی که رخسار تو بیند
خوشا مُلکی که سلطانش تو باشی
خوشا آن دل که دلدارش تو گردی
خوشا جانی که جانانش تو باشی
چه خوش باشد دل امیدواری
که امید دل و جانش تو باشی
گل و گلزار خوش آید کسی را
که گلزار و گلستانش تو باشی
مپرس از کفر و ایمان بیدلی را
که هم کفر و هم ایمانش تو باشی ».
آیا ایمان و دل بستن به این نوید و بشارت، که در پایان جادهی زندگی به ملاقات او نایل میشویم قادر نیست به جانهای خسته و پاهای کوفته مان رمق تازهای ببخشد؟
واقعاً چقدر زیباست جادهای که پایانش ملاقات با معبود ابدیست ...
تا مجلس اُنسی دیگر به درود
نیازمند دعای خیرتان
ارسال نظر