عاشقانه های قرآن - مجلس اوّل

عاشقانه های قرآن - مجلس اوّل

جواد انصاری 

پژوهشگر

 

بِسم الله الرّحمٰن الرّحیم 

 

رمضان را از آن رو بهار قرآن می نامند که شکوفایی این درخت تنومند و اَصلهِ شکوهمند، در این موسم صورت گرفته. و چه امری زیبنده تر از این که در این بهار با شکوه از سرچشمه پر فیض قرآن جرعه ای بنوشیم و عقل و دل را به نور معرفت جلا بخشیم و با ساقی کُلّ نجوایی عاشقانه کنیم.

   بلطف حضرتش در این یادداشت‌ها در نظر دارم به مجموعه‌ای از آیات اشاره کنم که " تلاوت و تدبُّر" در آنها ، دل را به جانب بلندی‌های اُنس و اشتیاق می‌کشاند. آیاتی که دلبرانه‌اند، طعم اطمینان و امید دارند و رایحه‌‌ای از محبت در فضای جان انتشار می‌دهند.

 

این دسته از آیات ، عمدتا صورت و ساختار سؤالی دارند. نمی‌خواهند خبری بدهند و دامن‌کشان بگذرند. صدایت می‌زنند و منتظر پاسخت می‌مانند. ظاهرا پرسشی طرح می‌کنند اما در حقیقت دانه‌ می‌افشانند از پی شکار جان. ندایی میزنند ، تا دلی را برُبایند. آوازی است که سر می‌دهند تا نگاهی را شکار کنند. گلایه‌ای دوستانه است و تذکّری مشفقانه. قصد آموختن ندارند، تنها تلنگری می‌زنند و بر دری بسته می‌کوبند. شاید دری مُتنبِه شده، و بر این الطاف و رحمت بی کران ، باز شود..

 

معبود از عابد می پرسد: مگر با تو پیمان نبسته بودم؟ آیا برای تو کافی نیستم؟ چه چیز تو را از من فریفته است؟ وقت آن نشده که قلبت خاشع و نرم شود؟ آیا پناهت ندادم؟ دلت را نگستردم؟ 

 

 یا أَیهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ (انفطار،۶)

 

اى انسان چه چیز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؟

 

  ألَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ(حدید،۱۶)

آیا براى کسانى که ایمان آورده‏‌اند هنگام آن نرسیده که دلهایشان به یاد خدا و آن حقیقتى که نازل شده نرم [و فروتن] گردد؟

 

 ألَمْ أَعْهَدْ إِلَیکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ. وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ (یس،۶۰و۶۱)

 

اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید زیرا وى دشمن آشکار شماست؟ و اینکه مرا بپرستید، این است راه راست.

 

- ألَیسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ (زمر،۳۶)

آیا خدا کفایت‏‌کننده‌ی بنده‏‌اش نیست؟

 

 - ما لَکُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا (نوح،۱۳)

 

شما را چه شده است که از شُکوه خدا بیم ندارید؟

 

- ألَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ. وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ. الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ (انشراح،۱تا۳)

 

آیا براى تو سینه‌ات را نگشاده‌ایم؟ و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتیم. [بارى] که [گویى] پشت تو را شکست.

 

- ألَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى. وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى. وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَى (ضحی،۶تا۸)

 

مگرنه اینکه (او) تو را یتیم یافت ؟ پس پناهت داد... و تو را سرگشته یافت پس هدایت کرد. و تو را تنگدست‏ یافت و بی‌‏نیاز گردانید.

 

لحن دلبرانه‌ی این آیات یادآور غزلی از مولانا ست که می سراید:

 

نگفتمت: مرو آن جا که آشنات منم؟

در این سرابِ فنا چشمه‌ی حیات منم!

 

وگر به خشم روی ، صد هزار سال ز من

به عاقبت به من آیی ، که مُنتهات منم

 

نگفتمت که: به نقش جهان مشو راضی

که نقشبند سراپرده‌ی رضات منم؟

 

نگفتمت که: منم بحر و تو یکی ماهی

مرو به خُشک ، که دریای با صفات منم

 

نگفتمت که: چو مرغان به سوی دام مرو

بیا که قوّتِ پرواز و پرّ و پات منم؟

 

نگفتمت که: تو را ره زنند و سرد کنند

که آتش و تپش و گرمی هوات ، منم

 

نگفتمت که: صفت‌های زشت در تو نهند

که گم کنی ، که سرِ چشمه صفات منم.؟ 

 

ادامه گفتار در مجلس اُنسی دیگر

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها