طوفانِ [اوکراین] کودکان ناهمگون می‌زاید

طوفانِ [اوکراین] کودکان ناهمگون می‌زاید

سیدقائم موسوی

تحلیلگر سیاسی

 

قرارداد خفت بار «ورسای» به عنوان ترجیع‌بند صلح پساجنگ بین‌المللی اول، آلمانی‌ها را برای دو دهه در زنجیره‌ای از حقارت، عصبانیت و فرصتِ انتقام فرو برد.

 

دو دهه برای ترمیم زخم‌ها و سودای تلافی کافی بود. بغض فروخوردهٔ ملت آلمان در فرمتِ کاریزماتیک و سخنرانی‌های ساحرانه- ماهرانهٔ هیتلر، بازیافت شد. برای جبران تحقیر، مدعای نژاد برتر بودند. فاصلهٔ تحقیر و برتری؛ جنگی جهان سوز بود. اروپا در شعله‌های جنگ ویرانگر، خاکستر و قدرت درجه دوم شد. آمریکا سرمست از آوارِ پسر کوچک و مرد چاق در ژاپن، عَلمِ آقایی جهان را برافراشت.

 

ایران در آن هنگامه، مطابق معمولِ جنگ اول، اعلان بی‌طرفی کرد. دیکتاتور البته هراسان از بریتانیا و منزجر از روس‌ها، با هیتلر همذات‌پنداری می‌کرد. شاید بعد از موسولینی و هیتلر، هیچکس اندازهٔ رضاشاه آرزوی بهروزی دول محور را نداشت. روزگار اما وفقِ آرزوها نمی‌گذرد. رخدادها مبتنی بر مؤلفهٔ قدرت و بر مبنای ساز و کار اتحاد و ائتلاف راه خود را می‌روند.

 

سحرگاه سوم شهریور، خروس سحری آواز پایان پادشاهی رضاشاه را سر داد. روسیه و انگلیس ایران را اشغال کردند. رضاشاه ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ استعفا و راهی تبعید شد.

 

فروغی (همان زنِ ریشدار مغضوب شاهنشاه) منجی تاج و تخت شد. اگرچه می‌توانست خودش اولین رئیس جمهور و نظام نیز جمهوری شود. کشور را جمهوری نکرد اما توانست با قراردادهایش خطر تجزیه و فروپاشی کشور را منتفی کند.

 

ژاپن را اتم تسلیم کرد و فتیله جنگ خاموش شد. اشغالگران از ایران خارج شدند مگر ارتش سرخ! چشم حریص روس‌ها هیچگاه با شبنم منافع همسایگان پُر نشد. امتیاز نفت شمال را می‌خواست. موازنهٔ مصدق اما مانع شده بود. استالین در چپاول جدی بود، مکانیزم عملی‌اش، حمایت از حامیانش در ایالت‌های آذربایجان و کردستان بود. یا نفت شمال یا بریدن پاره‌ای دیگر از ایران! آنچه در دنباس خلفش تکرار می‌کند!

 

سیاستمداری رند و کارکشته بنام قوام با سفر به مسکو و انعقاد قرارداد قوام- سادچیکف، ایالت‌ها و نفت را توأمان از دهان اختاپوس درآورد. البته و ظاهرا تهدید اتمی ترومن، بی‌تاثیر نبود.

نفوذ روسوفیل‌ها البته استمرار یافت تا جایی که عده‌ای از خطهٔ شمال به«حریم» روس‌ها یاد می‌کردند.

 

اکنون و بعد از نارویِ تاریخی پوتین در برجام، وزیر امور خارجه ایران، عازم مسکو می‌شود تا شاید بتواند برجام را از اسارت آن‌ها درآورد. امیرعبدالهیان اگر چه جسارت و شمِ قوام را ندارد، اما مانند رئیسش نیز نخواهد بود که از گزارهٔ «در خدمت شمایم» آماتورگونه سخن براند.

 

غلیان جهان علیه روسیه بواسطهٔ تجاوز به اوکراین، زمین‌گیر شدن در اوکراین و تردید جدی در موفقیت احتمالی، دورنمای ویرانگری تحریم‌ها و انتقال تجربیات تلخ جمهوری اسلامی به پوتین و اولتیماتوم آمریکا به روسیه برای بازپس گیری تضمین‌های برجامی از جمله مکانیزم‌هایی هستند که با اتکاء به آن‌ها می‌توان روسیه را وادار به برداشتن چکمه‌های پوتین از حنجرهٔ منافع و استقلال ایران کرد.

 

آقای وزیر بایستی بتواند روس‌ها را روشن کند که طوفان اوکراین، نظم‌ها و روندها را متحول کرد. همانقدر که امارات و عربستان پاسخگوی بایدن نشدند، اصرار بیهوده بر اجیر کردن منافع ایران نیز ممکن‌ است آخرین تبر بر روابط خودخواندهٔ راهبردیِ یکسویه باشد. 

 

جمهوری اسلامی ناچار است بین اعادهٔ گوارای منافع ملی و غمزهٔ منافع ناصواب روسیه، دست به گزینش بزند. طبیعتاً داشتن روابط نرمال و متعارف با روسیه مطلوب جمهوری اسلامی است اما زمانی بایستی دل از ارادت یکسویه کَند. شاید الان همان وقت مقتضی باشد.

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها