جدال روسیه و اروپا
فرهاد قنبری
فعال حوزه رسانه
سوالی که به دور از هیاهوی رسانهای باید دنبال پاسخ آن گشت این است که چرا اروپا این میزان انتقاد بین المللی در قبال رفتار دوگانهاش را به جان خریده و همهجانبه پشت اوکراین درآمده و از اقتصاد تا هنر و ورزش و هر زمینهای حتی کوچک، که امکانش بود دست به تحریم روسیه زدهاند؟
آیا اروپاییها صرفا به خاطر رنگ چشم و پوست اوکراینیهاست که نسبت به اوکراین این واکنش شدید را نشان میدهند؟
واقعیت این است که اروپای امروز اروپایی به شدت ضعیفتر از اروپای پنج سال پیش و قبل از به قدرت رسیدن ترامپ در آمریکاست. اتحادیه اروپا پس از خروج بریتانیا [چیزی که هم ترامپ و هم پوتین از آن رضایت داشتند] آن اتحادیه یکدست سابق نیست. در سوی دیگر وابستگی اروپاییها به انرژی روسیه باعث شده است که بسیاری از کشورها به جز لفاظی و اعمال تحریم در حوزههایی مانند ورزش عملا کار چندانی از پیش نبرند.
واکنش هیستریک اروپا در قبال حمله روسیه بیشتر از آنکه واکنشی نژادی و بشردوستانه باشد واکنشی از سر ترس و استیصال است.
سابقه نشان میدهد هر گاه رسانههای غربی تمام تمرکز خود را بر روی یک مسئله گذاشته و تماماً در یک جبهه قرار می.گیرند یعنی یک رویداد حیثیتی برای اروپا در جریان است. [تمرکز همه جانبه رسانههای اروپایی برای شکست ترامپ در انتخابات سال گذشته]
حال اینگونه که بی بی سی و تمام رسانههای غربی تمام توان خود را برای کوبیدن روسیه و پوتین به کار بستهاند، صرفا بحث بشردوستانه نیست و نشان از هراس و ترس اروپا از آینده این قاره و منافع ملی کشورهای خویش است. اروپا به خوبی آگاه است که با سقوط کیف، خود سقوط کرده است و ناتو و اتحادیه اروپا دیگر آن قدرت و پرستیژ سابق را نخواهند داشت. انگلیس، فرانسه و آلمان در جایگاه قدرتهای اروپایی به این مسئله اشراف دارند که جنگ در اوکراین در واقع جنگ نیابتی آنها با روسیه است. آنها میدانند که پس از سقوط اوکراین دیگر اروپای شرقی آن اروپای شرقی سه دهه گذشته نخواهد بود و شبح روسیه را همچون شمشیر دموکلس بر بالای سر خویش احساس خواهند کرد. آنها میدانند که روسیه پس از سقوط زلنسکی و کیف دیگر روسیه امروز نخواهد بود و بسیاری از کشورها به ویژه هند و چین و [و حتی قدرتهای منطقهای مانند آفریقای جنوبی و برزیل و ...] حاضر به تمکین و همراهی غرب در تحریم همه جانبه علیه روسیه نخواهند شد.
جنگ روسیه و اوکراین برخلاف آنچه رسانههای غربی در پی القای آن هستند نه یک جنگ نژادی و نه جنگ تمدن در برابر بدویت و نه اولین حمله تجاوزکارانه قرن بیست و یکم است. این جنگ تنها تفاوتی که با سایر جنگهای دهههای اخیر دارد و این میزان واکنش رسانهای و بین المللی در پی داشته به خاطر این است که پای منافع کشورهای اروپایی در میان است.
ارسال نظر