پیروزی بدون جنگ!
پیروزی بدون جنگ!
صلاحالدین خدیو
روزنامهنگار
تقریبا از هم اکنون آشکار است که روسیه نبرد سیاسی و اخلاقی را باخته است. قدرت نرم آن به عنوان ابرقدرتی در حال ظهور بخاطر تجاوز به یک کشور مستقل لکه دار شده و افکار عمومی جهان به شیوه ای بی سابقه مدافع اوکراین است.
با این وجود محاسبات در میدان جنگ و برون دادهای ژئوپولتیک بحران جاری، متفاوت از پیکار پیشگفته است.
سرانجام این جنگ چه خواهد شد؟
عدم تقارن شدید میان توانمندی نظامی دو طرف، تردیدی باقی نمی گذارد که اوکراین بدون کمک موثر خارجی شانسی برای پیروزی ندارد. با این وجود آنچه "مقاومت اوکراین" نامیده میشود، بر خلاف پیش بینیها ظاهر شده است. حتی اگر مقاومت اوکراین برساختی رسانه ای هم نباشد، اتمام قابلیت و ظرفیتهای نظامی و انسانی آن امری محتوم و مسالهای وابسته به زمان است.
با این وصف می توان از این مقدمه چنین نتیجه گرفت که هدف روسیه اشغال کامل و درازمدت اوکراین است؟
به باور من خیر! تمهیدات اولیه و آرایش نظامی فعلی چنین چیزی را نشان نمی دهد. با 190000 نفر نیرو که نصف آن وارد عملیات شده اند، نمیتوان کشوری بزرگ را نگه داشت.
دوما تجربه عملیات های پانزده سال گذشته ارتش روسیه نشان داده که این کشور درس افغانستان را خوب فرا گرفته و از درگیری های زمینی طولانی می پرهیزد.
جنگ پنج روزه با گرجستان، جنگ سال 2014 شرق اوکراین و عملیات نظامی در سوریه در سال 2015 نشان می دهد که ترکیبی از بمباران هوایی، جنگ سایبری، استفاده از شبه نظامیان و مزدوران محلی و دروغ پردازی هدفمند، راهبرد اصلی جنگی مسکو است.
با این اوصاف در اوکراین هم در اشلی بزرگتر همین تاکتیک را بکار می گیرد. از بیم تلفات شدید غیرنظامیان، برای کاربرد ادوات سنگین نظامی در شهرهای بزرگ محتاط است و در صورت عدم استفاده از قدرت آتش کامل هم با چالش افزایش تلفات در میان نیروهای خود روبروست.
جنگ ترکیبی پیشگفته، در واقع پاسخی به دشواره مزبور است. وقتی پوتین در دومین روز جنگ از نظامیان اوکراینی خواست، زمام امور را بدست گیرند، بوضوح هدف خود برای سرنگونی دولت کییف را برملا نمود.
بدین معنا که روسیه در وهله اول به ساقط کردن زلنسکی و تکه پاره کردن اوکراین میاندیشد تا اشغال آن.
احتمالا استراتژیست های کرملین بدنبال آنند که اوکراین را به دو بخش غربی و شرقی تقسیم کنند. نوع اطلاع رسانی رسانه های دولتی روسیه درباره بحران اخیر که فقط به درگیری ها در دونباس اشاره می کنند و نبردهای جاری در مناطق جنوبی و شمالی را نادیده می گیرند، ناظر به این معناست.
به این معنا که روسیه منطقه دونباس را به همراه سواحل اوکراین در دریای سیاه و بنادر آن تصرف می کند و در بخش غربی به مرکزیت کییف هم دولتی دست نشانده روی کار می آورد.
در ادامه پوتین درخواست جمهوری های خودخوانده دونتسک و لوهانسک را که اینک بر جغرافیای بیشتری حاکم هستند، برای الحاق به روسیه می پذیرد و الگوی کریمه تکرار می شود.
در صورت تحقق این امر اوکراین غربی به شیری بی یال و اشکم تبدیل و کابوس پوتین درباره تبدیل تبدیل اوکراین به کشوری قدرتمند از بین می رود.
لازم به یادآوری است که اوکراین که در گذشته مهم ترین بخش صنعتی شوروی بود با داشتن صنایع مهمی نظیر هواپیماسازی و خاک غنی، در صورت داشتن دولتی "بالغ"، دستکم در طراز لهستان، ظرفیت تبدیل به کشوری مهم و توانمند و بدل شدن به خار چشم مسکو را داراست.
در حقیقت پوتین در اینجا سرنوشتی مانند آلمان پس از جنگ جهانی دوم را در سر دارد که شوروی در شرق آن دولتی اقماری تاسیس کرد. وظیفه آلمان شرقی در وهله اول سنگربانی از مرزهای غربی شوروی سابق بود و در وهله دوم تامین منابع و منافع برای کشور متروپل.
روشن است که دولت دست نشانده کییف که محصول اشغال است و چشمش را روی الحاق بخشی از کشور به روسیه بسته، حتی مشروعیت کمتری از فرانسه ویشی خواهد داشت و به دلیل مشمول تحریم شدن از سوی غرب، وبال گردن روسیه خواهد شد که اینک ذیل تحریم قرار گرفته و وضع اقتصادی خوبی ندارد.
کشورهای غربی چه خواهند کرد؟ تشدید تحریمهای اقتصادی به شیوه ای فلج کننده و پشتیبانی از نهضت مقاومت اوکراین که یحتمل بر اثر اشغال بوجود می آید و از حمایت وسیع مردمی در بخش های غربی و اوکراینی زبان برخوردار خواهد بود.
بر این اساس می توان پیش بینی کرد که این جنگ در درازمدت دو تا بازنده خواهد داشت: روسیه که در کمند تحریم گرفتار شده و به سمت تنزل جایگاه اقتصادی و سیاسی حرکت خواهد کرد و اوکراین هم که به کشوری ویران و محروم از توسعه تبدیل می شود.
برنده هم آمریکا، اتحادیه اروپا و ناتو خواهند بود که به یمن دشمن مشترک، اختلافاتشان کم شده و در موضع سیاسی و اخلاقی برتری قرار می گیرند.
بعید است طرفی که زمان و مکان و نقشه های جنگی عملیات روسیه را به دقت یک رایانه پیش بینی کرد، برای گرفتار کردن و مقابله با آن، برنامه ای نداشته باشد.
ارسال نظر