جامعه‌ی دریده

جامعه‌ی دریده

فرهاد قنبری

فعال رسانه‌ای

 

جامعه امروز ما تحت تاثیر عواملی از قبیل تغییر ساختار خانواده، نظام آموزشی، رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی جامعه‌ای به شدت در آستانه دگرگونی و گذار از رسومات و سنت‌های دیرپای خویش است. گذاری که به نظر شباهت‌ چندانی به گذار جوامع دیگر ندارد و ببش از آنکه گذر از سنت به مدرن باشد گذر از "سنت" به بی‌هویتی یا سنت‌زدودگی است. 

 

در جامعه امروز ما آن پرده حجب و حیای تاریخیِ زیست جهان ایرانی فروریخته است و بخش بزرگی از جامعه به نام مدرن و امروزی بودن نه احترامی برای بزرگتر و ریش سفید قائل است و نه از نگاهی که برای "نیازردن مورچه" شعر می‌سرود، خبری هست و نه کسی دیگر بنی آدم را اعضای یک پیکر می‌داند.

در دهه‌های اخیر به واسطه دخالت برخی نهادهای رسمی در حوزه‌های خصوصی (تحمیل سبک جدیدی از اخلاقیات در قالب اخلاقیات دستوری) جامعه واکنش به شدت منفی نشان داده و باعث شده بخشی از مردم [عموما نوجوانان و جوانان] هر رفتار خارج از عرف و هنجاری را به اسم فمنیسم و آوانگارد و مدرن بودن یا مبارزه با سیستم، بی هیچ شرم و خجالتی در فضای عمومی و مجازی انجام و تکرار نمایند. 

حالا کافیست نگاهی به فضای مجازی و شبکه‌های پرکاربرد اجتماعی داشته باشیم و کامنت‌هایی که در صفحات پربازدید نوشته می‌شود را بنگریم.. در بسیاری از این کامنت‌ها عده‌ای به صورت کاملا آشکار و بی هیچ شرمی با نام و اسم و تصویر خود به فحاشی و رکیک گویی و تبلیغ تن فروشی و توهین و شوخی جنسی و امثالهم می‌پردازند.

بسیاری از نوجوانان و جوانان فعال در شبکه‌های مجازی اگر به هر دلیلی با کسی مخالفت داشته باشند، قیافه و پوشش کسی را نپسندند یا از یک تیم ورزشی، ورزشکار، بازیگر، خواننده یا عقیده و گرایش سیاسی فرد مشهوری خوششان نیاید با چنان حجمی از وقاحت و دریدگی رکیک ترین فحش‌ها و توهین را روانه او می‌کنند که روح آدمی را خدشه‌دار می‌کند.

 

وجه دیگر کنار رفتن پرده حجب و حیا و عفت کلام تاریخی زیست جهان ایرانی را روزانه در کوچه‌ها و خیابان‌ها و سرکلاس دانشگاه و مترو و مدرسه و.. می‌توان مشاهده کرد. نوجوانانی که در کوچه و مترو و اتوبوس و.. با قهقهه و خنده و به نام شوخی و بدون هیچ شرمی از رهگذران و مسافران، رکیک‌ترین واژه‌ها را نثار خانواده و پدر و مادر یکدیگر می‌نمایند یا دانش آموزانی که سر کلاس مدرسه با صدای بلند چنان زشت و رکیک با یکدیگر سخن می‌گویند که معلم و استاد را مجبور به تظاهر مداوم به نشنیدن می‌نمایند. 

 

نمونه دیگر این بی عفتی در کلام رایج در جامعه در نزاع و جر و بحث‌های رایج در کوچه و خیابان قابل مشاهده است. همان افرادی که شاید در داروخانه و فروشگاه برای خرید لوازم بهداشتی و مراقبتی جنسی از خجالت آب می‌شوند، به خاطر تحمل چند ثانیه بیشتر چراغ قرمز، دعوای فرزند با کودک همسایه، پارک خودرو همسایه در مقابل پارکینگ، برخورد آرام و شکستن چراغ و سپری و یا مشاهده راننده زنی که اجازه تخلف و سبقت بیجا به آن‌ها نمی‌دهد، چشم‌ها را بسته و دهان را تا بناگوش باز می‌کنند و تمامی الفاظ زشت و رکیک و پلشتی درونشان را به بیرون پرتاب کرده و هیچ توجه و یا فهمی از اینکه اینجا مکانی عمومی است و ممکن است شنیدن این کلمات باعث آزار عده‌ای شود،[مطلقا] ندارند.

 

چهره دیگر جامعه بی شرم و حیا در مترو و بی آر تی و وسایل نقلیه عمومی قابل مشاهده است. بر در و دیوار تمام وسایل نقلیه عمومی ذکر شده است که اولویت نشستن با افراد مسن و بیمار است. اما همینکه قطار وارد ایستگاه می‌شود همان نوجوان و جوان و میانسالی که در حال تمسخر و نقد مسئولان در فضای مجازی بود به هنگام سوار شدن چنان افراد مسن یا سالمند را به گوشه‌ای هل داده و خود را به صندلی می‌رساند و نگاه فاتحانه‌ای به خود می‌گیرد که انگار قلعه اسماعیلیان را فتح کرده است. 

 

صورت دیگر بی شرمی عنان گسسته در رفتار با والدین و ریش سفید خانواده است. حالا دیگر به ندرت پدر و مادری جرأت می‌کند به فرزند نوجوان خود بگوید که چرا لباسش بوی سیگار و علف و.. می‌دهد. یا فلان حرف‌ها را بر زبان آورده و فلان رفتار ناشایست را مرتکب می‌شود و یا تا ساعت سه صبح در فضای مجازی و تلگرام چه می‌کند و چرا درس و مشقش روز به روز ضعیف‌تر می‌شود..

 

امروزه تحت تاثیر عواملی مانند رسانه‌ها، فضای مجازی، تغییر سبک زندگی، دخالت نهادهای دولتی و مسئول در حوزه خصوصی افراد و.. باعث شده است با زیست جهان جدیدی مواجه باشیم که وجه غالب آن رکیک گویی، وقاحت و دریدگی است..

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها