مبارزه با فساد مدیریتی
بابک ابراهیمی
استاد دانشگاه
آه او که بی یار رَوَد تشنه به در دشت
کو آهو گو کشته شَوَد آخر در دشت
بسیار در خصوص رسیدگی به فسادهای مالی شنیدهایم ولی دادگاهی برای رسیدگی به فسادهای مدیریتی وجود ندارد. دلیل این امر برمیگردد به اینکه فساد حاصل از سوء مدیریت قابلاندازهگیری نیست و علت و سرچشمه اصلی لاینحل ماندن مسائل چندان آشکار و محسوب نیست. راه کشف فساد مدیریتی تشکیل کمیسیونهای علمی است که بتواند رابطه علّی یک مدیریت غلط را که به نتایجی اسفناک چون بحران در هر حوزه همانند آب، محیطزیست و منابع طبیعی و ... میرسد، کشف و محاسبه نماید.
ازآنجاییکه پست و مدرک گرفتن در مملکت متأسفانه از معیارهای نهچندان مقبولی برخوردار شده است و راه آن نیز کمابیش روشن؛ و البته طی دهههای گذشته دانشگاهها با صدور مدارک بدون سختگیری، فرق بین خوب و بد را متأسفانه کمرنگ کردهاند، هرکسی با مدرکِ مأخوذ از دانشگاهها خود را به نهادهای قدرت نزدیک نماید و خود را مدیر تراز جا بزند. هیچ نظارت دقیق و علمی بر خرابکاریها و تبهکاریهای اینگونه مدیران وجود ندارد و درنتیجه این بیبضاعتان مدیریتی ـ علمی در حلقه مدیران ابقا میشوند و از این پست به آن پست میخزند. نمونههای اسفناکی از مدیران خائن وجود دارد. در حقیقت و درواقع امر در شماری از دستگاههای اجرایی و سازمانهای تخصصی بیشتر شاهد ژست مدیریت بودهایم تا یک مدیریت علمی. اصرار بر داشتن عنوان مهندس و دکتر هم برای القای مدیریت علمی بوده است و میدانیم که فریبی رندانه و مکارانه است. حتی در برخی دستگاهها با کمرنگ شدن کرامت انسانی و اصل خدمت، گاه شاهد احیای نمای شکننده و تاریک تاریخ ایران هستیم بدینسان که برخی چنان رفتار میکنند که گویی مدیر دستگاه بیشتر ارباب بزرگ تلقی میشود، مدیر میانی، ارباب کوچک؛ و کارکنان، رعایا. ارکان حکومت اعم از قوا و نهادها نباید اجازه چنین چاپلوسیهایی را دهد.
«گر بدین سان زیست باید پست»
باید از بندِ زندگانی رست
ننگ بنهاد و بارِ هجرت بست
رفت و رفت و رفت تا بگسست
اگر قوه قضائیه «کمیسیونهای نظارت علمی و بررسی عملکرد مدیران» در طول مدیریت را در سازمان بازرسی کل کشور تشکیل دهد، قوه مجریه هم ناگزیر مجبور به اصلاح رویکرد خود در انتخاب مدیران خواهد شد و درمجموع با اقدام صرف قوه قضائیه هم گام بزرگی در جهت جلوگیری از تضییع بیتالمال، امانات الهی و داراییهای عمومی برداشته خواهد شد. خطر زمانی نزدیکتر است که برخی مدیران برای ابقا در قدرت ناگزیر از صرفنظر کردن از برخی وظایف ذاتی دستگاه حاکمیتی متبوع و انحراف از اهداف و مأموریتهای محوله ملی و ضعف اجرا ذیل اسناد بالادستی؛ و نیز واگذاری اختیار عزل و نصب مدیران به مدیران فرادست یا اعضای قوا و نهادهای دیگر تنها جهت ابقاء خویش در پست مهم میشوند که این روند خلاف روح قانون اساسی (اصل تفکیک قوا) و قوانین دیگر ، عرف، شرع، اخلاق و هر شرافتیست.
در یادداشت مشابهی (با عنوان «بازده دانشگاهها») نوشتیم که عملکرد غلط مدیران و عدم استفاده از متخصصان در جهت تشویق نخبگان به مهاجرت با توجه به سخن رهبری نیز خیانت است؛ و مدیر خاطی، خائن؛ که قصد فریب نهادهای قدرت و حکومت را دارد. جلوی خیانت را باید از مدیران خائن دو رخ با ظاهر و ادعای خدمتگزاری گرفت. در این میان، قوه مقننه نیز اصلاحات بیشتر در خود انجام خواهد داد و کمیتههای تحقیق و تفحص قویتر و سریعتری را تشکیل خواهد داد. دانشگاهها نیز ناگزیر به خود خواهند آمد و شأن خود را بیشتر رعایت خواهند کرد و ارتقا خواهند داد. صمیمیت در روابط انسانها و نهادها بهمنزله عدول از وظایف حیاتی و فراموشی شأن و جایگاه نباید باشد.
در گفتگو با همفکران، دوستان و دانشجویان که یک پای در دانشگاه دارند و یک پای در نهادهای قدرت؛ و به حل کردن مسائل بهجای جمعکردن مسائل (به معنای پاک کردن صورت مسأله) متمایل گشتهاند، همواره تأکید کردهام که نظارت عالی باید لحظهبهلحظه اعمال گردد و حتی باید عملکرد دهههای گذشته بهشدت مورد بررسی قرار گیرد و ثابت شود بیبضاعتی علمی و مدیریتی و عدم استفاده از ظرفیتهای عظیم موجب بحرانهای امروزی چون بحران آب، فرونشست دشتها، تهدید حیات بیولوژیک ملی در دشت و روستا و شهر و ... و در یک کلام تهدید پایههای تمدن است. مدیریت فاسد یعنی همین و اینکه منابع بهجای مدیریت شدن مصرف شوند. باز آب بهعنوان حیاتیترین ماده مثال خوبی است که عملکرد بیخاصیت سازمانهای مسؤول مدیریت آب پیشتر و بیشتر مسؤول بحران هستند تا کمبود آب؛ زیرا برای قرنها فلات ایران بهطور طبیعی دچار کمبود آب است ولی آب به شکل سنتی ازجمله حفر قناتها بهتر از امروز مدیریت میشده است. اگر مسؤولان آب مدعی شوند که نظام اهمیت کافی را به آب نداده است، بهانه و عذر بدتر از گناه است، زیرا آنان بهعنوان مسؤول، مسؤولیت داشتند وضعیت آب کشور را به آگاهی مقامات عالی کشور برسانند، وظیفهای که بر دوش روشنفکران محول شد و در همین حال، مدیران فقط در حال استفاده از مزایای مدیریتی و مأموریتهای نهچندان ضروری یا واجد خاصیتی حیاتی برای کشور با هزینههای گزاف به خارج از کشور بودند. آنچه امروز میبینیم بحران است که حاصل اتلاف فرصتها و منابع کشور توسط مدیرانی در گذشته بوده است و باید دید این دست مدیران چه توضیح یا توجیهی دارند. بهطور واضح آیا مدیران در طول مدیریت خود از آخرین یافتههای علمی برای مدیریت امر محوله استفاده کردهاند یا نه؟
جرعه جرعه نوش کن با یادِ دوست
یادگارِ دوست در خانه سبوست
در زدند و گفتی آخر کیست او
عشق آمد با تو گفتا اوست اوست
ارسال نظر