همگرایی/واگرایی قدرتها در وین
سیدقائم موسوی
تحلیلگر سیاسی
بسیاری از کارشناسان روابط بینالملل معتقدند که در انتهای جنگ جهانی دوم ضرورتی به استفاده از بمب اتم در ژاپن وجود نداشت. جنگ در اروپا تمام شده بود و تسلیم ژاپن کار دشواری نبود. اما قرار بود نظم نوینی در بستر جهانی متولد شود که هزینههای این زایش سخت را قرعه به اسم ژاپن انداخته بود.
بر همین اساس نظم نوین بر خاکستر اروپای سوخته و شورویِ صدمه دیده بنا شد. برتری هژمونیک اتمی آمریکا به درازا نکشید و ۴ سال بعد موازنۀ اتمی نظم تک واحدی را به سمت تقابل ابرقدرتها سوق داد که تا فروپاشی شوروی در آغاز دهۀ ۱۹۹۰ م استمرار داشت.
در کوران رقابت ۵ دههای که از آن بنام «جنگ سرد» یاد میکنند و در برهههایی میرفت که به یک جنگ تمام عیار گرم نیز تبدیل شود، رقابتها صرفاً به ابعاد نظامی محدود نمیشد و در جمیع جهات هر کدام در تلاش بودند تا از دیگری عقب نمانند. جذابیتهای ایدئولوژیک، بلوک بندیهای منطقهای، پیمانهای نظامی- سیاسی، تلاش برای تسخیر فضا و ...سوخت این رقابت نفسگیر را تامین میکردند. به غیر از ابعاد نظامی- فضایی در مابقی عرصهها کُمیتِ شوروی میلنگید و دست آخر متلاشی شد.
غرب سرمست از این پیروزی دم از «پایان تاریخ» زد. آنها تصور کردند که آموزههای لیبرالیسم ابدی هستند و ناگزیر کل جهان بایستی زیر بیرق نظام سرمایهداری رژه برود. خیالی خام در بستری از توهمِ خودبرتربینی! نشانههای زوالِ تئوری فوکویاما در خیزش اسلام سیاسی از یکسو و قایم موشک چین اقتصادی از سوی دیگر هویدا شدند. این بار سخن از «برخورد تمدنها» شد.
بارِ عملیاتی شدن این آموزه، یک تنه بر شانههای کشورهای اسلامی گذاشته شد و جنگهای ویرانگری در کانون منازعه یعنی خاورمیانه درگرفت. چین با زیرکی در بستر اولویت اقتصاد بر سیاست بارش را بست و چراغ خاموش تمامی گردنهها را پشت سر گذاشت.
غرب تا به خود آمد، اژدها را مهارناشدنی یافته بود. دستپاچه در تلاش برای کنترل چین برآمد اما چین آنقدر در جهان و حتی تا مغز و استخوان صورت بندی اقتصادی آمریکا و غرب نفوذ کرده بود که هر اقدام ناسنجیدهای علیه آن نوعی خودزنی تعبیر میشد. اینگونه چین متاثر از موهبت مرگِ مائو، در بلوک آقایان جهان سر برافراخت.
جهان اکنون اگر چه تجربۀ جنگ سرد را در انبان دارد اما به نظر میرسد گرفتار رقابتِ جدیدی شده است که کم از آن ندارد. آرایش رقابتها و تقابل نظم جهانی در میز مذاکرات وین به خوبی مشاهده میشود. جایی که در کناکنشِ آمریکا و ایران، ظاهراً چین در کنار روسیه در اردوگاه ایران قرار دارند. امری که زمان و چشمانداز مذاکرات را چندبعدی و زمانبر خواهد کرد.
رقیبانی که در محورهای اقتصادی، حوزههای هوش مصنوعی، پیشرفتهای نظامی و نزاعهای منطقهای درگیر اصطکاکهای شدیدی هستند در بزنگاه برجام به یکدیگر رسیدهاند. تنش میان آمریکا و چین در جنبههای مختلف و از جمله تایوان بالا گرفته است. اختلافات روسیه با اروپا و آمریکا پیرامون مسئلۀ اوکراین نیز به جایی رسیده است که هشدارهای تندی به روسیه دادهاند.
در این بین ایران در روندی متناقض و زیان بار از مذاکرۀ مستقیم با خصمِ اصلی استنکاف میکند [به زعمشان آمریکا را اینگونه تحقیر میکنند] و در مذاکرات مقدماتی نیز با چین و روسیه رایزنی کرده است. ایران به آمریکا اعتماد ندارد و طرفین مشورتش نیز چین و روسیه هستند که مورد اعتماد آمریکا نیستند. شلم شوربایی خواهد شد این مذاکرات.
تحریمهای کمرشکن، روندِ صعودی فعالیتهای هستهای ایران و نزدیک شدن به نقطۀ گریز، وابسته بودن نظم منطقهای به خروجی این مذاکرات، تقابل بلوکهای جهانی چین و روسیه با غرب و اروپا و یاغیگری اسرائیل در قالب پلیس بد، سمت و سوی مذاکرات را به شدت درگیر خودش کرده است.
دو آیتم میتوانند به عنوان اهرمهایی بر ناکامی در مذاکرات عمل کنند؛ یکی اصرار بر مطالبات حداکثری از سوی طرفین و دیگری نزدیک شدن نظرات بلوکهای مذاکرات طرفِ ایران به یکدیگر. اولی به شکست مذاکرات منتهی میشود و دومی به ذبح شدن ایران. به عبارتی واگرایی آنها همچنان موجب استمرار مناقشه و همگرایی شان میتواند به ابزار تعامل و مصالحه آنها با یکدیگر و در نتیجه وجه المصالحه شدن منافع ایران منجر شود.
بدون تردید آمریکا تلاش خواهد کرد از نفوذ سیاسی روسیه و روزنۀ تنفس اقتصادی چین برای فشار بر ایران استفاده ببرد. امری که با تأسی به تجربۀ تاریخی عهدنامههای ترکمنچای و گلستان و میانجیگری بریتانیا میان ایران و روسیه تزاری قادر است به سان لبههای قیچی برای منافع ملی ایران عمل کند.
ارسال نظر