دیالکتیکِ نظم، صلح و مجازات
سیدقائم موسوی
تحلیلگر سیاسی
در قرن حاضر خاورمیانه بصورت ماهوی و تحمیلی کانون منازعات و مناقشات جهانی بوده است. بخشی از این مناقشه ناشی از کیفیت حکمرانی و پلورالیسم فرهنگی- ایدئولوژیک ِ ظاهرا متناقض بوده که بازیگران منطقهای به دور از قواعد مدارامحور و بر مبنای نگاه حذفی، بانی آن بودهاند. کسر دیگر ابعاد منازعه به خاطر بازیگران فرامنطقهای و تضاد منافع آنها در منطقه است.
قدرتهای بیرونی در تحرکات معناداری میان تحمیل نظم مورد علاقهشان، چارچوب صلح مطلوبشان و همچنین در پیش گرفتن اهرم مجازات کشورهای غیرهمسو با خود، در تلاش بودند تا حضور خود را بر منطقه تحمیل نمایند.
اکنون نیز خاورمیانه در چشماندازی از بینظمی، رفت و آمدهای دولتهای فرامنطقهای و تلاشِ قدرتهای منطقهای برای هژمونیِ خودشان، در بستری از حوادث غیرمترقبه آبستنِ حوادثی است که قادرند خویشتن را بر ارادۀ کشورها تحمیل کنند. نظم آنارشیستیِ حاکم بر خاورمیانه بشدت به فعل و انفعالات مجاورش نیز حساس است و از آنها تأسی میپذیرد.
گذشته از منطق هم آوردیِ قدرتهای منطقهای در چارچوب موازنۀ قدرت که در قالب روانشناسیِ قدرت [تلقی از قدرت خود و برآورد قدرت حریف به صورت خیره کنندهای با راهبرد مؤلفۀ معمایِ امنیت و تعبیر بشدت سنتی از آن] فضایِ روانیِ پیچیدهای بر اذهان رهبران کشورهای منطقه مستولی کرده است، رقابت قدرتهای فرامنطقهای و درصد اصطکاک آن نیز به صورت محسوسی نظم منطقهای را نوسانی میکند.
تغییر و برآورد کشورهای هژمون فرامنطقهای یعنی آمریکا، روسیه، چین و اتحادیه اروپا از اولویت بندی و پس و پیش کردن اهمیت نظم و صلح موجی از مجازاتهای غیرضرور را بر کشورهایی که در نظم و صلح مدنظر آنها نمیگنجد تحمیل کرده است.
در این بین روسیه و چین کمتر از اهرم تحریم استفاده میکنند و گاهاً خود نیز مورد تحریم قرار میگیرند. روسیه از نقطه نظر اقتصادی در شرایطی است که بیشتر از ظرفیت تحریم شدگی برخوردار است اما چین از منظر اقتصادی اینقدر توسعه یافته و زنجیرهای از منافع پیچیده و متقابل را ایجاد کرده است که به سادگی تحریم نمیشود و اگر تحریم شود، صدمات ناشی از تحریم اگر نه بیشتر، حداقل در نسبتی متساوی متوجه تحریم کننده نیز خواهد شد. از اینرو در برابر چین تحریم، مکانیزم تاثیرگذاری نخواهد بود.
بر همین مبنا جهان ناگزیر از پوستاندازی برای مواجهه با جنگ سرد دیگری است که الزاماً اهرمهای اقتصادی از تعیین کنندگیِ بالایی در آن برخوردار نیستند. تهدیدهای متقابل چین و آمریکا در مورد حق حاکمیت چین بر تایوان یا استقلال آن و همچنین رجزخوانیِ بریتانیا و روسیه پیرامون اوکراین نشان از هویدا شدن دالهایی از تئوریهای رئالیسم تدافعی- تهاجمی بویژه میان چین و آمریکا است.
هر کدام بشدت از غیرقابل کنترل بودن دیگری هراس دارند و سعی میکنند با تمام توان از هژمون شدنِ انفرادیِ دیگری جلوگیری نماید. همین منطق در نظم منطقهای میان کشورهای ترکیه، ایران، عربستان و تا اندازهای عراق نیز حکمفرماست.
تعبیر بازیگران منطقهای از نظم مورد نظرشان و تنافر منافع مانع از تثبیت صلح میشود و اکنون دولتها بشدت در تکاپوی تحمیل نظم مورد علاقهشان هستند تا در گام بعدی بتوان مولفههایی از صلح را ارائه نمایند. کیفیت نظم منطقهای و بین المللی ابعاد صلح را تعیین میکند و هر کشوری که با عناصر آن زاویه داشته باشد، مجازات میشود.
البته کیفیت و ابعاد نظم و صلح هستند که مشخص میکند سایر کشورها چه مواضعی نسبت به ترتیبات جدید داشته باشند. استقبال قدرتهای تعریف کننده یا ناظم از حضور کشورها در سطوح منظومه بسیار مهم است. به عبارتی این کشورها هستند که مشخص میکنند سایر دولتها در چارچوب جدید نقش آفرینی کنند یا مجازات شوند. رویهای که آمریکا در برابر جمهوری اسلامی در پیش گرفته است با ملاحظۀ رقابتهای منطقهای و چالشهای بین المللی استفاده از راهبرد مجازات بوده است.
همین راهبرد مجازات به جای استقبال و به بازی گرفته شدن موجب نامیدی و انعطاف ناپذیری ایران نیز شده است. اکنون با خروج آمریکا از افغانستان و در اولویت قرار گرفتن مناطق شرق آسیا و هند و پاسیفیک، به نظر میرسد فاقد استراتژی برای نظم منطقهای ِپسا افغانستانی باشد. چیزی که در غیاب آن و خلاء قدرت متعادل کننده میتواند، خاورمیانه را آبستن راهبردهای خسارت باری کند. میزان فاجعه و خسارات نسبت نزدیکی به راهبرد کشورها برای نیل به فرمول هژمونی- توازن میان آنها دارد.
ارسال نظر