در معنای علوم انسانی

در معنای علوم انسانی

بابک ابراهیمی

 استاد دانشگاه 

 

علوم انسانی کانون تحول حقیقت‌گرا و توسعه پایدار کشورهاست و اساسأ مدرنیته‌ای که امروز شاهدیم محصول توسعه علوم انسانی بوده است و می‌دانیم موتور محرکۀ آن عقل یونانی بوده است که رنسانس (نوزایی) یا تولد دوبارۀ فلسفۀ یونان محصول توجه بدان بود.

 

استقبال از علوم انسانی در فرهنگ‌های مختلف متفاوت است، و برخی آن را چون دنیامحور یا عرفی درمی‌یابند، بنابراین، آن را دچار کاستی می‌دانند و منتقد آن می‌شوند. پیشنهاد بومی شدن علوم انسانی نیز مطرح می‌گردد ولی باید دید آیا علوم انسانی به‌گونه‌ای هست که بتوان ابعادش را در قالب بومیّت درآورد و جا داد؟ و یا شاید رابطه صحیح بومیت با علوم انسانی آن باشد که مسائل و مشکلات بومیّت و مرزوبوم را به علوم انسانی سپرد تا ضمن حل آن‌ها ارزش‌های درست بومی و ملی و قومی و محلی حفظ گردد. ازآنجایی‌که سروکار علوم انسانی جز با حقیقت نیست، آیا می‌توان نگران حل مسائل به یاری علوم انسانی شد یا علوم انسانی با خاستگاه غربی ممکن است تیشه به ریشۀ فرهنگ و ارزش‌های بومی هزاران ساله یا چند صدساله بزند؟

 

در پاسخ به این پرسش دو نکته مهم باید مدنظر باشد: یکی حقیقت که پیش‌تر بسیار درباره مطلق و عینی بودن (نسبی و ذهنی نبودن) آن سخن گفته‌ایم و دیگری بازهم حقیقت که ذات علوم انسانی است بدین معنا که علوم انسانی الزاماً غربی نیست اگرچه در مهد غرب تبلور یافته است.

 

در حقیقت ذات علوم انسانی به گونه‌ای‌ست که به‌طور مستقل باید پیش رود و ذاتأ کمترین فرمانبرداری از هیچ ساحتی ندارد. یعنی اگر دخالتی در ذات آزاد علوم انسانی صورت گیرد، دیگر ذات غیر می‌شود، معنای خود را از دست دهد و دیگر نتواند حقیقت را باز یابد.

 

ریشۀ ابهامات باز برمی‌گردد به کم‌کاری دانشگاه‌ها به عللی چون عدم توجه کافی به حیاتی بودن و سرنوشت‌سازی علوم انسانی، عدم استقلال کافی دانشگاه‌ها، و نیز کم‌کاری برخی استادان در حوزۀ علوم انسانی که بنا به ملاحظاتی نخواسته یا نتوانسته‌اند حقیقت علوم انسانی را بنمایانند. انسان چیست؟ خلقت و طبیعت چه سرشتی دارد؟ مسائل بنیادین مطروحه برای نسل‌های بشری را چگونه باید فرموله کرد و مورد بحث قرار داد؟

 

چون طبع خود این جهان بیاراست

از طینت آدمی بجو راست

عذری بنه اختیارِ این جبر

کاین جبر به از کژی که ما راست

 

وقتی مطرح می‌کنیم که انسان در همه جای عالم دارای خصوصیات یکسانی‌ست و حتی انسان‌های غربی نیز معمولاً و حتی بیشتر از شرقی‌ها بر دین ابراهیمی هستند، نباید این گزاره‌ها، شگفت یا یک بحث پیشرفتۀ علوم انسانی تلقی گردد. برای حقیقت‌جویان علوم انسانی حتی ابزاری برای درک عالی‌تر دین و حقایق مربوطه می‌باشد.

 

آشنایی ایرانیان با علوم انسانی دیرینه است و دانشمندان بزرگ که شامل همه‌چیزدان‌ (Polymath)‌ها نیز می‌شده‌اند، تلاش داشته‌اند با بهره‌گیری از فلسفۀ یونانی به تبیین و شرح بسیاری مقولات در مقالات بپردازند. در تاریخ معاصر، منورالفکران پیشگام ترویج مبانی رنسانس در ایران شدند. کعبۀ آمال دنیوی‌شان فرنگ شد و کعبۀ آمال اخروی همچنان کعبه باقی ماند. نخستین رسالۀ حقوقی را میرزا یوسف خان مستشارالدوله تبریزی در تطبیق معنایی آیات قرآن با کدهای قانون اساسی فرانسه نگاشت و نامش را که می‌خواست به تقلید از روح‌القوانین منتسکیو، روح‌الاسلام نهد، سرانجام《یک کلمه》نهاد که معنای حسرت‌بار تفاوت ممالک فرنگ با ممالک محروسه ایران را گوشزد می‌کرد.

 

اما بعد، جریان دیالکتیک در غرب راه خود را باز کرده بود و رمانتیسیسم از ادبیات به فلسفه وارد شده بود طوری که برخی سودای شاعرانه کردن فلسفه داشتند. می‌دانیم که مکتب شبه‌علمی مارکسیسم که خود را به‌غلط سوسیالیسم علمی می‌نامید، محصول دیالکتیک هگلی است که به جنگ دائمی طبقات اجتماعی، معتقد و ناظر ایدئولوژیک است.

 

نه به جنگ و مرگ نظر دارم

نه امیدی به سَحَر دارم

تو مپرس ز مست نشانیِ راه

به خرابه‌هات گذر دارم

 

 این جریان منحرف از حقیقت روشنفکران یک قرن بعد از مشروطۀ ایران را تحت تأثیر قرار داد و هنوز نیز بسیاری از روشنفکران با وجود نقدها به شریعتی و آل احمد همان عناصر دیالکتیک و رمانتیسیسم شبه‌روشنفکرانه را به کار می‌برند منتها نه در وجه مارکسی بلکه در وجه هگلی. نظریه راست‌گرای ایرانشهری به‌عنوان محصول فکری چنین، انحراف معناداری از معیار حقیقت دارد.

 

پرسی که نقشِ مِی اندر پیاله چیست

بشنو ز آهِ مِی می‌دان که ناله چیست

دانی ز نفرینِ که این نوع ناله خاست

کارم به‌جز به میخانه حواله نیست

 

آنچه می‌ماند، درد عاشقان حقیقت است که عمر را وقف حقیقت و سازۀ علوم انسانی آن می‌کنند و خود در زمان حیات آثارش را نمی‌بینند تا روزی روید و از دل خاک برآید.

 

پرسی که آبِ کوزه چرا تلخ کام کند

از آب نیست، کوزه تو را تلخ کام کند

چون کوزه بوده خاکِ تنم کوره‌ای ز درد

زان روست کوره کوزه را تلخ کام کند

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها