شعار، عمل و نمود بیرونی
فرهاد قنبری
نویسنده
مفهوم بسیاری از واژههایی که توسط افراد مختلف یک جامعه یا حاکمان و سیاستمداران یک کشور بیان میشود را نه تنها در حرف و بیان، بلکه بایست در تحقق عینیتیافتگی آن گزاره در سطح جامعه جستجو و دنبال کرد. (ثابت کردن این مسئله در علوم تجربی مسئلهٔ بسیار سادهای است. مثلاً تا کسی میگوید آب در فلان درجه به جوش میآید، میتوانیم بگوییم ادعای خود را ثابت کن و او میتواند آبی را جوشانده و درجهٔ جوش را با دماسنج نشان دهد و محقق شدن ادعای خود را به اثبات برساند. اما در مسائل مربوط به حوزهٔ اندیشه و فلسفه و دین و سیاست و در کل حوزهٔ مطالعات انسانی کمی دشوار و متفاوت است). در هر جامعهای که ادعاهایی از قبیل دموکراسی، آزادی، عدالت اجتماعی، پارلمان، زیبایی، معنویت، خداجویی، دگرخواهی، لیبرالیسم، سوسیالیسم، فمنیسم، حقوق حیوانات و امثالهم از سوی حاکمان و شهروندان مطرح میشود را نه در حد حرف و بیان بلکه در تحققیافتگی آن سخنان باید جستجو کرد. مثلا اگر رئیسجمهوری گفت در کشور ما آزادی سیاسی هست، باید تعداد زندانیان سیاسی، احزاب مستقل، انتخابات آزاد، اعتصابات و تجمعات و امثالهم را بررسی کرده و پی برد که سخن او ادعایی بیپایه و اساس است یا اینکه نمود عینی خود را هم نشان دادهاست.
اینکه مردم یک جامعه یا مسئولان آن کشور مدام از کرامت زنان و رعایت حقوق والای انسانی یا برابری زن و مرد سخن بگویند، اما در عمل و واقعیت بیشترین خشونتورزی علیه زنان، بیشترین تبعیض در درآمد، عدم استفادهٔ برابر از امکانات عمومی، توزیع نابرابر فرصتهای اجتماعی و امثالهم در همه آمارها علیه زنان باشد، نشانگر آن است که آن جامعه هنوز درک درستی از واژههایی مانند "حقوق و برابری" را ندارد. اینکه روشنفکر مرد در مورد «فمنیسم» کتاب ترجمه کند اما از اینکه همسرش نیم ساعت غذایش را دیر آماده کرده سر او داد زده و دعوا راه بیندازد نشانگر آن است که چنین فردی به فهمی از حقوق و برابری دست نیافتهاست.
اینکه در جامعهای مدام از مهربانی با حیوانات و برخورد انسانی با آنها سخن گفته شود، اما نتایج تحقیقات نشان دهد که کشتار و آزار حیوانات گسترش فراوانی داشته و شهرداریش به عدهای پول داده که حیوانات خیابانی را قتلوعام کنند نشانگر آن است که آن جامعه هنوز به فهمی از "حقوق و حق حیات" حیوانات دست نیافتهاست.
اینکه در جامعهای مدام از تریبونهای مختلف در تکریم مقام منتقد و مدح ناقدان سخن گفته شود اما در عمل با کوچکترین انتقادی دهان منتقدان دوخته و دگراندیشان همیشه در ترس از مجازات و تنبیه و حبس به سر ببرند، نشانگر آن است که در آن جامعه و گفتمانهای مسلطش جایی برای "غیر" و "صدای دیگری" وجود ندارد و تمامی این واژهها چیزی جز سخن پوچ نیست.
اینکه در جامعهای مدام از عدالت اجتماعی و توزیع برابر امکانات فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و توزیع عادلانه ٔثروث داد سخن سر داده شود، اما در عمل فاصلهٔ طبقاتی افسارگسیخته به صورت قبیح و زنندهای قابل مشاهده باشد، نشانگر آن است آن جامعه درکی از مفهوم "عدالت و عدالت اجتماعی" ندارد.
اینکه در جامعهای مدام از حق رأی مردم و پارلمان و انتخابات سخن گفته (و حتی سالی چند انتخابات برگزار شود) اما در عمل حق انتخابی وجود نداشته و همهٔ کاندیداها شبیه تخممرغهای یک شانه چیده شده و هیچ تفاوت فکری و سیاسی با یکدیگر نداشته باشند، نشانگر آن است که آن جامعه شناختی از مفهوم "دموکراسی" ندارد و پارلمان و نهادهای دیگر چیزی جز یک ساختمان اداری نیستند.
اینکه در جامعهای مدام در مذمت مادیگرایی و ارزشمندی معنویات سخن گفته شود اما در واقعیت عینی جامعه تنها مشخصهٔ بارز و ارزشگذار انسانها میزان دارایی و ثروت باشد، نشانگر آن است که آن جامعه فهم چندانی از "معنا و معنویت" ندارد و استفاده از آنها صرفاً تکرار طوطیوار این کلمات است.
در کل کارمند و وکیل و مهندس و پزشک و کاسب و.. که مدام از حاکمان و مسئولان و بیفرهنگی و بیاخلاقی شکایت کرده و از تمام جامعه طلبکار است اما از کار خود میدزدد و فرار مالیاتی دارد و دستمزدی بیش از حق قانونی خود طلب میکند نه تنها شهروند خوب نیست، بلکه دزد و اختلاسگر یاوهگویی در ابعاد کوچک و محدود است.
واعظی که مدام از قناعت و انصاف و سادهزیستی سخن میگوید اما برای همان سخنرانی میلیونها تومان پول طلب کرده و سطح زندگی بالاتر از سطح متوسط جامعه دارد، کاسبی فرومایه و یاوهگوست. روشنفکر و منتقدی که مدام از رواداری و تساهل و انتقادپذیری سخن میگوید اما در مقابل کوچکترین انتقادی از کوره در رفته و انواع توهینها و تهمتها را نثار منتقدان میکند، شناخت و فهم خاصی از تساهل و مدارا ندارد.
هر اندیشهای ابتدا باید نمود بیرونی یافته و در رفتار و گفتارحاملان آن اندیشه نمودار شود وگرنه ارزش و اعتبار چندانی ندارد.
ارسال نظر