آیا طالبان برای ایران تهدید است؟
قدیر گلکاریان
استاد دانشگاه
آغازین روز هفته جاری حاکی از تحولات غیرقابلقبول و در عین حال غیرمحتمل در افغانستان بود. هفتهای که نه تنها ملت درمانده و اسیر در چنگال اهداف استعماری شرق و غرب افغانستان را دچار آشفتگی و نگرانی کرد که تشویش خاطر هموطنانمان را نیز برانگیخته است. به موازات رسانههای خبری، فضای مجازی هم آکنده از دلنوشتهها و هشدارهای هممیهنانی است که در رابطه با حضور طالبان در نزدیکی مرزهای شرقی کشورمان به شدت دلواپس هستند و از روی وطنپرستی و خیرخواهی اعلام نظر میکنند.
به همین خاطر باید پرسید که آیا طالبان به راستی تهدیدی جدی برای ایران هست یا نه؟ اگر تهدید محسوب میشود چرا در تهران از سرکردگان آنها استقبال شد؟ اگر تهدید نیست چرا مسئولان ذیربط با دلایل مستند و متقن مردم را از این دلواپسی رهایی نمیدهند؟
آنچه اهمیت دارد این است که در طول چهل و اندی سال از شکلگیری نظام جمهوری اسلامی در ایران و شکلگیری دهها و یا حتی صدها توطئه و دسیسه در کشور در تهدید زیر ساختهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و … مردم ایران به این تجربه تاریخی رسیدهاند که رخدادهای به وقوع پیوسته در اطراف و اکناف کشور بدون ارتباط با اهداف کشورهای خارجی نیست. هنوز خصومت دو جانبه ایران و آمریکا خود عاملی در شکلگیری تنشهای جدی و بهکارگیری سیاستهای منتج به تحت فشار نهادن کشور میباشد. مردم ایران به خوبی به یاد دارند که همیشه تاوان برخی خوش خیالیها و یا تحلیلهای نادرست تحولات سیاسی- امنیتی و بیش از همه تصمیمگیریهای لازم در سیاست خارجی را به بدترین شکل پس دادهاند. تاوانی که شرایط سخت معیشتی، اجتماعی، رفاهی، فرهنگی، اعتباری، سیاسی را در شرایط حاضر هدف قرار داده است.
اما طالبان!.. طالبان در زبان پشتو به معنی طلبهها است که در حدود سالهای ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۴ میلادی در جریان جنگهای داخلی افغانستان خودشان را نشان دادند و متشکل از طلبههای دینی بودند که در مدارس تحت حمایت و مدیریت عربستان و پاکستان پرورش یافته و در ابتدا نام جنبش اسلامی طلبا را بر خود نهاده و خواستار اجرای شریعت اسلامی بر طبق قوانین سلفی و وهابی و بنیادگرایی اسلامی مبتنی بر دیوبندی بودند و اعتقاد بر آن داشتند که باید افغانستان از شر فساد دولتی رهایی یابد. آنان از همان ابتدا با حمایت نیروهای اطلاعاتی- امنیتی و ارتش پاکستان و سرمایه عربستان و سلاحهای آمریکایی رشد یافته و مبارزات مسلحانه را از مرز جنوبی افغانستان آغاز کرده و به سرعت شهرها و ولایات دیگر افغانستان را تصرف کردند. در سال ۱۹۹۵ بود که طالبان بزرگترین پیروزی خود را اعلام کرد. در سال ۱۹۹۶ کابل را تسخیر کرده و برهان الدین ربانی به ناچار مقر دولتش را به مزار شریف انتقال داد و بعد از اندکی آن هم به دست طالبان سقوط کرد.
دکتر محمد نجیب الله که بین سالهای ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۲ به عنوان رئیس جمهور دولت دمکراتیک شناخته میشد در همان سال به وسیله طالبان تحت شکنجههای شدید قرار گرفته و در نهایت حلق آویز شد. گرچه او بارها اعلام کرده بود که طالبان اگر برای جهاد با استعمار و ایجاد امارات اسلامی هستند، بروند در کنار دیگر مسلمانان فلسطین را آزاد سازند. آمدن آنها از صدها کیلومتر دورتر از افغانستان و با حمایت عربستان چیزی نیست جز دخالت آمریکا در افغانستان.
به راستی هم اینگونه بود که بعدها هیلاری کلینتون در شکلگیری طالبان و القاعده دست به اعترافات تکان دهندهای زد. در هر حال اکنون که طالبان تمام کشور را تحت تسخیر خود قرار داده و به راحتی اشرف غنی افغانستان را ترک کرده و هزاران آواره افغانی در فرودگاه حتی از روی استیصال از بال و چرخهای هواپیماها آویزان شدهاند تا از کشور خارج شوند، بار دیگر مرزهای شرقی ما با تهدید جدی مهاجران افغانستانی (چاره ای جز گشودن آغوش باز برای امدادطلبان نداریم) و و بیش از همه تهدید نزدیک شدن حکومت امارت اسلامی که بیشباهت به دولت عراق و شام (داعش) نیست، سعی دارد در کنار مرزهای شرقی ما حضور یابد.
صد تأسف که برخی از سیاستپیشگان کشور با اعتقاد به اینکه خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان خود امری میمون است، در تهران برای سرکردگان طالبان آغوش گشوده و ادعای آنان را برای شروع مراحلی نوین در همزیستی و گفتمان سیاسی در افغانستان باور کردند. اما هنوز چند روزی از تسلط آنان بر ولایات افغانستان نگذشته که مثل داعشیها از هر کاشانهای دخترکی را برای تجدید نسل همسان ستانده و به اجبار به نکاح خود در میآورند. آنان مثل داعشیها بر این باورند که سرانجام مادران از روی مهر مادری در کنار شوهرانشان برای پرورش فرزندانشان خواهند ماند و فرزندان تازه به دنیا آمده سربازان آتی حکومت امارت اسلامی خواهد شد.
هنوز چند صباحی نمیگذرد که رسانهها را به تعطیلی کشاندهاند. مرزهای مشرف به ایران را محل آماج باجخواهی قرار دادهاند. در و دیوار شهرها را بار دیگر سیاه اندود کردهاند. هنرمندان را کشته و یا فراری داده اند… بدتر از همه اینکه در ایام محرم بیرقهای امام حسین (ع) را یکی پس از دیگری بر زمین انداخته و مراسم تاسوعا و عاشورا را ممنوع اعلام کردهاند. حال با این وضعیت چرا نباید نگران حضور طالبان شد؟ آیا با این بینش میتوان برای مسلمان شیعه افغانی و هزارهایها نگران نشد؟ آیا چنین بینشی روزی نخواهد رسید که به راحتی بتواند با توسعه و شستشوی مغزی جوانان افغانستانی دست به تحرکات شومی نزده باشد؟
در شرایطی که مردم سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی سالها در کمال بیمهری و عدم توجه مسئولین کشور و به ویژه در ایام کرونایی به اوج ناامیدی رسیدهاند؛ در حالی که هر روز در فضای مجازی تبلیغات برای شکلگیری خراسان بزرگ ادامه دارد. در وضعیتی که متأسفانه امام جمعه اهل سنت سیستان و بلوچستان به راحتی طالبان را برحق میشمارد؛ چگونه است که آدمی به یاد واعظین شهرهای دمشق، حلب، درعا و لاذقیه نیفتد که در نماز جمعه مردم را به برگزاری مراسم “جمعه صالح العلی”، “جمعه ارحل” نیندازد؟
بیشبهه ایالات متحده با گذشت بیست سال و هزینه کردن صدها میلیارد دلار برای افغانستان، قابل قبول نیست که به راحتی آنجا را ترک گفته باشد. علاوه بر این بیتردید اظهارات آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا که گفته، اگر طالبان حقوق ابتدایی بشری را رعایت کنند آنها را به رسمیت خواهد شناخت، بیدلیل نیست. دور جدیدی از آغاز تحولات در افغانستان و کنار مرزهای ایران شروع شده است. حال نویسنده را متهم بکنید یا نکنید. هشدار وظیفه ملیِ حقیر است.
فراموش نکنیم که هر گاه در ایران اعتراضاتی رخ داده سیگنالهایی را به دولتمردان آمریکایی ارسال کرده است و پارامترهای جدیدی را برای نظام تعریف کردهاند. فراموش نشود که آغاز هر نوع درگیری در کنار مرزهای کشورمان خطر جدی است و باز نباید غافل بود که طالبان همواره یک تهدید جدی برای ایران بوده و هست. افکار افراطی طالبان ضربهای برای ثبات امنیت کشورهای منطقه به ویژه ایران است. باز نباید غافل باشیم که طالبان محال است از اندیشه تشکیل امارات اسلامی کوتاه بیاید و در ورای این ایده آل، منافع سایر رقبای منطقهای وجود دارد.
نتیجه اینکه، سکوت در برابر تحولات و رخدادهای موجود باعث خواهد شد که رصد درستی از وضعیت کنونی نداشته باشیم و دولت جدید ضمن پیگیری دقیق اوضاع میبایستی فرصت به دست آمده حاصل از خروج نیروهای آمریکایی را با ناشیگری و خوشبینی از دست ندهد که یقیناً طالبان وابسته به عربستان و قطر و سایر نیروهای تندرو اسباب زحمت ما خواهند شد. امید که چنین روزی نرسد. اما احتیاط شرط عقل است!
ارسال نظر