به یاد سالار شهیدان و به بهانه محشر بهشت زهرا

کربلای خونین ایران

دلنوشته‌ی جواد انصاری دیپلمات پیشین وزارت خارجه

 

نوشتار آقای علی نظری در سوگ جوان از دست رفته مهندس سعید مختاری دلم را به ‌درد آورد و با اینکه در بستر بیماری کرونایی هستم و به زحمت می توانم بیندیشیم و بنویسم، به عشق حسین چند کلامی برای دلم می‌نگارم.

 

گزارش‌ها و تصاویری که از گوشه و کنار میهن عزیزمان ساعت به‌ساعت منتشر می‌شود، بازتاب عمق فجایع و عزا و ماتمی است که بر سر مردمان همانند زلزله فرو می‌ریزد.

 با اندک تأملی مفهوم مُحرّم و عزای قتیلان‌ نینوا و در مقابل معنای ظلم و ظالم و مظلوم دیگر نیازی به نشستن و چشم دوختن به نمایش‌های صدا و سیما نیست. در و دیوار خیابان‌های شهرها و روستاهای ایران ماه‌هاست سیاهپوش بنرهای تسلیت و مُزیّن به تصاویر از دست شدگانی است که نباید به این زودی‌ها داغ جانکاهشان بر دل همسر و فرزندان ‌دیگر کسانشان می‌نشست… 

  اگر در گذشته برای گریاندن و گریستن باید مناسبت فرا می‌رسید و حتی اگر مناسبت جدید خلق می‌شد و یا به روایتی جدید از منابع کذا، دو تاریخ شهادت و ماتم برگزار می‌شد؛ امروز دیگر « کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ اَرضٍ کربلا» را در هر نقطه حس می‌کنی..

    

عمری است برای مظلومیت اباعبدالله خواندیم و شنیدیم و گریستیم، اما در مقام عمل از یزید و سپاهش بدتر عمل کردیم!

   عجب دنیایمان پر شد از ابوالفضل و علی اکبر و علی اصغر و رقیه و زینب و رباب، … اما یزید را نشناختیم.

 

یزید برای ما کیست؟! 

شخصیتی غایب و تکرار نشدنی که بدون وجود خودش، ظلم منسوب به او مقابل آینه‌ی عبرت‌نمای تاریخ تکرار و تکرار و تکرار می‌شود.

فرزند معاویه که امام حسن ده سال با او زیست و در سال یازدهم با او‌ پیمان صلح بست و خلافت را با همه ویژگی‌هایش به او تحویل داد و ده سال به امامت و هدایت پرداخت و در تمام این بیست سال حسین در کنار برادر ماند و حتی مانع صلح با معاویه نشد!!

 

حسین (ع) برای ما کیست؟

 

مردی که نشانی‌اش را از کودکی از شیر مادر گرفتیم و داستان‌های آزادگی و جوانمردی ما را شیفته و شیدایی ساخت.. اصلا به نام او انقلاب کردیم و از اساس دنیایمان را دگرگون ساختیم. 

اما دیدیم که می‌توان بر خطبه‌ها و مشی صلح‌طلبانه او نیز دست برد و یا تفاسیری به دلخواه بر آن افزود و هرطور که میل «زمان» کشید نامش را تغییر داد..!!

حتی استفاده و انتشار برخی زوایای تاریخی زندگی و یا سخنانش را بنابر مصلحت نادیده انگاشت و ناگفته گذاشت.

 

ما کجای تاریخیم؟ آنچه آیندگان بر آن ختم می‌گیرند و یا تاریخی که غیرت رخداد هزار باره‌اش را نداریم؟!

ای وای ! دسته دسته داریم می‌میریم

چون گل‌هایی که باغبان ندارند و لشکری که بی امیر مانده است.

و همچون اسیری که در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد،….

 

از این صبح تا صبح دیگر آمار مبتلایان و قربانیان نیزه‌ها و شمشیرهای شمارافزون بر پیکر حسین (مظلوم گونه) مردم فرو می‌نشینند و پدران و مادران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان جگرسوخته غریبانه جگرگوشه‌های خویش را با دلی خونبار و چشمانی اشکبار به گودال گورستان‌ها می‌سپارند.

علی اکبرها!

علی‌اصغرها!

 

مادران زیادی از طفل شیرخوارشان دل بریدند و هنوز رقیه‌های زیادی میان راهروهای بیمارستان پی مادر می‌گردند

طفلان زیادی از بی‌قراری مرگ والدین هوش از کف دادند و سربازان رشیدی با دهانی خشک پشت شیشه‌های محبوس جان کندند!!

حسین همین جاست!

عاشورا همینجاست!

حتی نای گریه نمانده!

نای عزا نمانده!

ما پرده‌خوان‌هایی خوش ذوقیم،

 تکرار نمیبینیم،...

دشمن نمیخواهیم!!

و به اشک بر گذشتگان و افسوس بر ظالمان دلخوشیم..

 

سیمای میلی تصاویری از عزاداران مخلص و دردمند حسینی در دورافتادهترین نقاط کشور نشان می‌دهد ، هنوز با همه بلاها و مصائبی که بنام حسین بر این مردم محجوب تحمیل کردند، اما حلاوت نامش و گرمای عشقش در دل عاشقان و شیفتگان او بخاطر مردانگی و شهامتش شعله ورست.

به کی شکایت بریم آقای ما؟ مولای ما؟

 

بشر هرچقدر خالص‌تر و کمتر آلوده به جاه و مقام و قدرت و غرور، با احساس و درک و فهم محکم‌تری به شما ارادت خواهد ورزید، حتی اگر مسلمان نباشد، ما بارها در جامعه ارامنه و زرتشتیان میهنمان دیده‌ایم.

آقاجان!

انرژی جسمی و روحی ضعیفی داریم

به همین له شدن در مسیر زنده ماندن مردم رضایت بدهید..

حتی توان گریه نداریم

امسال ما را اینگونه بپذیر

مرا اینگونه بپذیر امسال!

به جای گریه بر مظلومیت جوانان شما که یک تاریخ بر آن صحه گذاشته‌اند،  

اجازه فرمائید امسال غصه‌ی مظلومیت جوانانی را بخوریم که هیچ تاریخی از آن‌ها نخواهد گفت و هیچ روضهای برایشان نخواهند نوشت!

  آیا غصه این همه رقیهها و زینب‌ها و سعیدها، سجادها و شیرخواره‌ها غصه نیست؟

آقاجان!

دیگر توان رنج کشیدن نداریم.. 

من به اطرافم اکنون مینگرم.. بیمارانی را می‌بینم که درصف خوابیده و عقربه مرگ در بالای سرشان لحظه به لحظه وقت فراق را نزدیک می‌سازد. 

  دوست دارم به جای همه‌ی مردم گریه کنم اما خود به کرونا مبتلایم و توان حتی گریستن ندارم… 

باران سرفه امانم نمی‌دهد و کلامم را منقطع می‌کند....

با منتِ خون شهدا دهان ما را بسته‌اند 

اما دستِ درازِ خودشان باز است....

نخبه‌ها جاسوس‌اند!

متخصصان بی‌دین!

دغدغه مندها معاند! 

منتقدان ضدانقلاب!

آن‌ها مانده‌اند با هم‌ نظرانشان پشت درهای بسته

بدون منتقد و مخالف و صاحب نظر!

مردم مظلومی که به خط و مرام تو همچنان دلبسته و ارادتمندند،

«خوب نیستند»،

«اصلاح ناپذیرند»،

«دشمن نمی‌گذارد»

مادامی که این روحیه بر جامعه حاکم است، هر تصمیم اشتباهی تبدیل به ظلم شده و هر سلیقه‌ی کجی تبدیل به سیاست اجرایی‌مان می‌شود....

و نتیجه همان است که در صفحه آمار روزانه مشاهده می‌کنیم 

آقا جان، رفیق تمام عمر، حسین!

ایمان و یقین داریم کشته نشدی تا برایت بگرییم، شهید شدی تا صدایت در گوش زمان بماند و مرامت برای انسانیت و شرافت سرلوحه باشد.

 ایستادگی و از جان گذشتگی‌ات عبرتی بود برای همه ظالمان تاریخ و ماندگاریت پیام حقیقتی که هرچند دشمنانت در هر لباس و مقام کشته اندت، 

ولی نور تو‌خاموش نشد!

 

از برادرت عباس چه بگویم که در وفاداری و شجاعت و صداقت کم نگذاشت و از خود گذشتگی‌اش را هیچ کس در تاریخ یارای تکرار نداشت!

مولا جان!

ما امسال نمی‌گوئیم:

«سلام برحسین»

می‌گوئیم:

«بر آموزگار بزرگ آزادی و آزاداندیشی و پرچمدار آزادگان جهان ،. از طرف تمام مظلومان و اسیران، سلام....»

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها