دولت‌ها آیینه ملت‌ها و علت‌ها

دولت‌ها آیینه ملت‌ها و علت‌ها

بابک ابراهیمی/ استاد دانشگاه

 

این نظریه را چگونه می‌توان ابطال کرد که دولت‌ها شبیه ملت‌های خود هستند و ملت‌ها شبیه دولت‌ها.

کدام خصلت را در دولت می‌توان یافت که در ملت (و نه همه مردم) غایب است؟ وقتی دولت‌ها متفاوت بوده‌اند، ملت‌ها تحمل نمی‌کنند.

آنگاه بپرسند که چرا این همه تفاوت میان این دولت و آن دولت برای یک ملت و یا این همه تفاوت در انتخاب یک ملت؟

این وضع در حقیقت، نمایی از سلیقه‌های گوناگون و حالت‌ها و ژست‌های مختلف در مقابل آیینه است.

اگر بخواهیم این وضع را به ادبیات علمی بیان کنیم، در واقع دولت‌ها به هر مفهومی که در نظر بگیرید اعم از Government یا State و هر شکلی که باشد اعم از ایلی یا دارای عناصر تجدد و مذهب و قومیت در درون، بازتاب معرفت و شناختی از ملت هستند.

کمابیش، سطح معرفتی دولت، برآیند و تابعی از معرفت ملی است. مثلاً اگر ملت قانون را محترم بشمارند، دولت باید حاکمیت قانون را محترم شمارد، وگرنه تحمل نمی‌شود. اگر جهان‌بینی برآیند ملت یک نگرش سطحی باشد که در لایه‌های سخت به نیروی علم نفوذ نکند، دولت هم همان‌گونه خواهد بود.

 

تمام این گزاره‌ها ناظر بر برآیند و معدل معرفت و ارزش‌های اجتماعی یک ملت است و نه معرفت شخصی اعضای ملت که تفاوت‌های نه تنها معنادار بل باور نکردنی‌ای دارد.

نخستین گام برای هر ملتی، آگاهی از حقایق تاریخ خود و شناخت نقاط ضعف و قوت خود است تا در صدد رفع ضعف‌های خود برآید وگرنه آن ملت محکوم به فناست. بنابراین اصل خدشه‌ناپذیر، آن عضوی از ملت - از هر ایل و تبار و قومی - که تاریخ ملت خود را سطحی می‌انگارد و به خود اجازه می‌دهد که بدون هیچ مطالعه در خور علمی و هیچ تلاش و زحمتی عالمانه، استنتاجات جاهلانه‌ را به عنوان حقایق تاریخی ترویج کند، تیشه بر ریشه ملت و وحدت ملی می‌زند.

شاید اگر فردی از این زمره جاهلان مخاطب این سخنان قرار گیرد و حتی جهل خویش را بپذیرد، گمان نخواهد برد که ترویج جاهلانه جهلش چنین شیرافکن بوده باشد. 

شخصی که خود را پیش‌پا افتاده می‌داند، شگفت‌زده می‌غرد نظر من چه تأثیری دارد؟ تضاد آنجاست که همین پیش‌پاافتاده که خود را در بازی نمی‌بیند، و فی‌الواقع بازیگر قهاری‌ست، می‌تواند بدون سند قابل قبولی حسب حب و بغض شخصی پیش رفته، شاهانی را خائن بنامد و مایه ننگ بداند که وجود و بقای کشور مدیون آنان است و بزرگترین مراجع دینی عصر بر جنازه‌اش نماز گزارده‌اند و در نزدیک‌ترین محل به مرقد قدیسین دفن شده‌اند. این اعمال حاصل معنی و معرفت گذشته عالمانه است. 

واقعیت تلخ را یک آن یاران در نظر مبارک آورند که جمع و انبوه معناگریزان، این مروجان غیرحقیقت چه سیلی خانمان برانداز به راه خواهد انداخت.

تنها به مقوله تاریخ، اشاره شد که مستندات و مستدرکات و الگوهای مهم تحقیق در آن باره از کف بسیاری می‌رود ولی در کمال بی‌بصیرتی صاحب‌نظر [غلط] هستند و این گونه هستی خویش و مخاطبان سست‌پی می‌گردانند، در این آشفته بازار مکاره تنها دیوانه می‌گردد در پی قوام و استحکام دیگر ارکان و شؤون‌ مهم اجتماع.

ملت‌ها در آیینه دولت‌ها، چهره و اعمال خود را می‌نگرند و البته از دیدن رخ بی‌نقاب خود ابا دارند و روی برمی‌گردانند؛ و چه سرّ و معرفتی نهفته است در مخزن الاسرار نظامی گنجوی:

آینه روزی که بگیری به دست

خود شکن آنروز مشو خودپرست

 

تلخ است حقیقتِ پذیرفتنِ آنکه علت‌ها در ملت‌ها است و دولت‌ها معلولِ علت و ملت. و دردناک است پذیرفتنِ بی‌برکتی آن ماهی‌های گرفته شده از آب گل‌آلود این سیل خود راه انداخته.

 

اما اگر این نظریه پذیرفته شود در کاربرد امروز، نمی‌توان انتظار ایستادن در صف اول واکسیناسیون را داشت، وقتی در جیک جیک مستانه فصول بی‌کرونا، کسانی نه کم‌شمار، تربیت و آموزش در خانواده و دانشگاه را جدی نمی‌گرفتند و به کم‌ترین درجات ممکن تقلیل می‌دادند. مطالعه و تأمل، تفریح و فانتزی در چنین نظرها می‌رفت و دروس علمی، تحمیلی و سنگین می‌آمد و دریغا چنین عشق به کشف حقیقت و دانستن رازهای جهان نوعی دیوانگی و انتزاع از حقیقت و انزوا در واقعیت.

 

تفکر بلند راهبرد دوراندیشانه در معرفت‌ها اگر غایب بود چه انتظاری است که خوشبختی حاضر شود. حال آنکه ناموس هستی می‌گوید باید در اقیانوس معرفت غرق شد تا درک درستی حاصل شود و باید خطر کرد و در اعماق دریاها رفت تا مروارید و مرجان و لؤلؤ به کف آورد.

 

نگاه افرادی با معرفت پایین به دولت جز نهادی برای کسب اعتبار و ثروت و سایر نداشته‌ها مگر خواهد بود؟ پاسخ این سؤال در عمل تلخ داده می‌شود. پس گماردن کارها نیازمند اصول و شاخصه‌ها و پرنسیبی روشن است. آنکه گنج می‌برد، بدتر از کسی نیست که به دلیل بی‌برنامگی عمر بیهوده می‌برد؛ و آنکه می‌خواهد ولی نمی‌تواند گنج برد، الزاماً بهتر از کسی نمی‌تواند باشد که می‌تواند گنج برد و می‌برد.

 

و سرانجام چاره‌ای جز دیدن چهره خود در آیینه نداریم تا خود شکنیم و عیب‌های خویش برطرف نماییم:

 

عیب کسان منگر و احسان خویش

دیده فرو بر به گریبان خویش

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها