نقدی بر متون مجازی
مستقل آنلاین، بابک ابراهیمی، استاد دانشگاه/
بیتردید اطلاق نام فضای مجازی برای شبکههای اجتماعی، در واقعی بودن آن تردید وارد نمیکند. بسیاری از اطلاعات و ایدههای به کار رفته در زندگی و جهان واقعی از همین فضا به دست میآید و اگر این حقیقت را در نظر بگیریم که «ایدهها، کوهها را جابجا میکنند» آن وقت «اهمیت حیاتی» این متون در تعیین سرنوشت جامعه روشن میگردد. متن علمی ویژگی «کشف حقیقت» را دارد، وگرنه دیگر متن علمی نیست. و طبعأ بسیار کار غیراخلاقی است متن غیرعلمی را به نام متن علمی منتشر کردن. برای متنشناس تخصصی به ویژه در حوزهٔ علوم انسانی، ترویج متون سستبنیاد و ضعیفالبنیه از نظر علمی، درد جانکاه و نگرانکنندهایست به ویژه آن که این متون از سوی استادان و متخصصانی که اعتبار از «تخصص علمی» دارند، نیز تبلیغ و ترویج گردد. اما باید از ذهن خلاق و بیراههنورد چنین نویسندگانی ترسید که با استادی تمام از تمام ترفندهای موجود - که هر یک را نام و تعریف جداگانهای باید - بهره برده است تا یک ایدهٔ غلط را به کرسی بنشاند، آن چنان که خود را بر کرسیهایی چنین نشانده است. این ترفندها برای آنان که عاشقانه عمر و جوانی در راه علم گذاشته، متون درست را خوانده و سره را از ناسره باز میشناسند مقدور است و لاغیر. به یکی از این ترفندها اشاره میشود: به کار بردن «یکی دو حقیقت همراه بسیاری غیرحقیقت» برای حقیقی نشان دادن تحقیق و متن مزبور و گرفتن نتیجهای که ایدهٔ غلط و خطرناکی «چون ایرادی در ما نیست و در دیگران است» را در باورهای عمومی مجسم و معرفی مینماید و از چنین تندیس دروغینی در میدان عمومی «آرمانشهر» پردهبرداری مینماید. این فرض دوم که نویسنده با صداقت تنها خواسته است ایدهای را مطرح نماید و خود از غلط و غیرعلمی بودن متن بیاطلاع بوده است، فرض ضعیفی است به دلایل ذیل: دقت چندانی نمیخواهد که «تکمنبعی بودن» متون، یا «منابع متعدد غیرمعتبر» آن، ضعف و «به درد نخور بودن» این متون را آشکار کند، هر چند از سوی نامهای آشنای فضای مجازی تولید شده باشند. در پارهای از این متون، مقدمه با مؤخره نمیخواند یا متن سر و ته روشنی ندارد و اگر هم دارد، هم مقدمه غلط است و هم طبعأ نتیجهٔ حاصل شده از آن. و تلاش نویسنده با لطایفالحیل، القای یک ایدهٔ غلط بوده است، خصوصاً که آن ایدهٔ «کوه جا به جا کن» مربوط به تاریخ یک هویت، از باستان، قدیم یا میانه باشد و به دامنهٔ معاصر کشیده شود. منابع متعدد معتبر میتواند نکات قوت و ضعف را در هر موردی به درستی بنمایاند ولی اگر برای مثال «تنها بر نکات قوت خودمان و ضعف دیگران» متمرکز شویم، از حقیقت دور افتادهایم. عکس قضیه هم طبعأ صادق است. در این حال، خیل خوانندگان و مخاطبان مجازی با شور و شوق و احساس از شنیدن وصف نکات مثبت یک پدیده یا شخصیت شرقی از سوی مورخ غربی به هیجان میآیند و از یاد میبرند که مورخ دیگری از همان تبار با بیشترین اعتبار، نظر دیگری دارد و نکات غیرمطبوع دیگری از همان «امر مربوط به گذشتهٔ ما» را مطرح کرده است که طبعاً طبع غیر علمی بسیاری از ما نمیپسندد؛ ولی نویسندهٔ بازاریاب را چه به آن؟ او در صدد کشف حقیقت و معرفی آن به مخاطبان نیست. چنین نویسندهٔ غیرمتعهد به اخلاق و حقیقت، بیشتر روانشناس تجربی است تا محقق علمی؛ زیرا به تجربه، علایق و ذائقهٔ عمومی را دریافته است و به روح و روان و احساسات جامعه پی برده است و در صدد «کسب محبوبیت» و «تبلیغ خود» در جهت کسب و حفظ و افزونی اعتبار و نه «ترویج علم» است. اما تبعات این آموزشهای غیرعلمی و بدبنیاد که در محک آزمون و داوری علمی قرار نگرفته یا باطل شده، بسیار خطرناک است و تمام شرارتهای شناختهشده و نشدهٔ عالم از آن بر میخیزد. این زنگ هشدار اگر امروز به صدا درنیاید، فردا با صدایی مهیب زنگهای خطر دیگری به صدا درمیآیند که ممکن است بسیار دیر شده باشد. خطر زمانی است که حتی برخی استادان نیز همگام با عامه، به عنوان مروج این ایدهها در برابر پذیرش خطاهای علمی آن مقاومت مینمایند. آن مقاومت شبهروشنفکرانهٔ استادان پیرو هم تعجبی ندارد در جامعهای که بنیاد فلسفی دانشگاهها و آکادمیهای آن نه سنت «فلسفهٔ روشنگری» که سنت فاجعهبار «فلسفهٔ رمانتیکها»ست که سرآمدان رمانتیک غرب، خود برای اعتبار خود را پیروان روشنگری میخواندند در حالی که اصولی چون محدودیت و «نقد عقل محض» را نپذیرفتهاند و مطالعه در آثارشان - که مبهم و پیشگویانه تحریر شده است- چنین خطاهایی را مینمایاند. اکنون در مییابیم در جامعهای که از منظر فلسفی استادانش پیرو رمانتیکها و رؤیاپردازان هستند، دانشجویان آنها طبعأ مرزی چنین مهم را نادیده انگارند و به جای کشف حقیقت، درصدد ارضای نیازهای روحی و رفع عقدههای عقبماندگی نمایند. تاختنی چنین بیمحابا، خوشآیند هر کسی است، جز آن که درد حقیقت دارد و نیک میداند: خانه بر بنیاد سست نتوان بنا کرد.
ارسال نظر