فریب ما و [شبه‌] روشنفکران

 مستقل آنلاین، بابک ابراهیمی، استاد دانشگاه/

اکنون که خار کرونا در موزهٔ ما افتاده و آسیا بر خون بگشته، عامهٔ جامعه هر علتی را که مقصر در بروز و شیوع ناخوشی می‌‌پندارد، قضا را شبه‌روشنفکران نیز همان علل را عوام‌فریبانه به ما آدرس می‌دهند تا خودفریبی ما و عوام‌فریبی آنان آینهٔ حقیقت را همچنان مکدّر نگه دارد. با این حال آشفته، این یادداشت بر آنست که زمینهٔ ساختاری بروز چنین حوادثی را فراهم داند که در جیک جیک مستانه چه جامعه و چه دارالحکومه آمادهٔ مصیبت زمستانه نبود؛ و همچنین سبب نزول این بلا نیز جدا از علل و اسباب دیگر در طول تاریخ این فلات نیست که بدون تمهیدات و پیش‌نگری، با تحمل مصائب به خود امیدواری می‌دادند که «این نیز بگذرد»؛ در حالی که کمتر کسی در پارادیم علّی و علمی می‌اندیشید که «چرا این بدبختی باید پیش می‌آمد؟» و «چگونه می‌شد مانع پیشامد بلا شد؟». این باور را در چند سده پیش چندان خرده‌ای نبود؛ اما اکنون به راستی گناه بزرگی‌ست و گناه بزرگتر آنست که شبه‌روشنفکران با فروگذاشتنِ واقعیت‌ ضعف‌های ملی موجود در تاریخ ما در میانهٔ میدان نظرها، آن‌چنان بازی و رامشی دلبرانه و عوام‌پسندانه می‌کنند تا جایگاه اجتماعی خویش را در دل عوام تحصیل کرده و نکرده‌ای استوار سازند که در تحلیل مسائل، نه حقیقت را می‌پایند و نه پروا می‌دارند که تنها ژاژ می‌خایند.

گفته می‌شود که دولتمردان اختیارات کافی در اجرای سیاست‌های خود در زمینه‌های مختلف را نداشته اما اگر به راستی طبق نشانی شبه‌روشنفکران چنین است، پس چرا این دولتمردانِ بی‌اختیار استعفا نمی‌دهند جز در آخرین لحظات که نمایشی بیش نیست، مگر آنکه یا همان عادت تاریخی حفظ موقعیت به هر تخفیفِ شخصیتی را عامل بدانیم، یا اینکه اصولاً چنین سیاست‌هایی باتدبیر اتخاذ نشده که مانعی هم بر سر راه آن باشد و یا اینکه دولتمردان به وظایف خود آشنا نیستند. پاسخ اگر هر کدام از گزینه‌های فوق یا گزینهٔ دیگری باشد، مایهٔ تعجب نخواهد بود و ادامهٔ روند تاریخی آشنا را می‌نمایاند که نه تنها دولتمرد با قدمت تاریخی، بلکه روشنفکر نوظهور نیز گرفتار الگوهای عقب‌ماندهٔ تاریخی ما شده که داوطلبانه در سلک خانه‌زادگان دولتمرد درآمده، ضعف‌های دولت و اجتماع را توجیه و لاپوشانی می‌نماید و از اصل ساختاری محصول اجتماع بودن دولت، آگاهانه یا ناآگاهانه می‌گریزد. همین «حقیقت‌گریزی» است که «علم» را «شبه‌علم»، «روشنفکر» را «شبه‌روشنفکر» و «دولتمرد» را «شبه‌دولتمرد» می‌کند و بر این فهرست به همین ترتیب می‌توان افزود. چون به گرم و سرد چشیده‌های قدیم‌مان بنگریم، خواهیم دید در درازنای تاریخ، سنت درست مانع از توسعه نبود. صفویه که امروزه معمولاً قربانی تحلیل‌های غلط ناشی از بی‌علمی است، با مقدماتی دو قرنه در حدود سال‌های آغازین رنسانس در اروپا، واحد سیاسی- هویتی ایران را احیاء می‌نماید و در ثباتش، با تدبیر شاه عباس و دستیاری شیخ بهایی، در رقابت با عثمانی و نگاهی به «اسلامبول» و «ونیز» می‌خواهد گامی به میدان توسعه گذارد اما دریغ که گسترهٔ وسیعی را در بر نمی‌گیرد. چرا؟ پاسخ این معما چندین کتاب حجیم و وزین را می‌طلبد اما مقایسهٔ تطبیقی با «بستر رنسانس‌زای اروپایی» و فقدان آن‌ها در بستر اجتماع ما می‌تواند راه‌گشای این تحقیق پایان‌ناپذیر باشد. در چه خاکی، بلا رنسانس می‌زاید؟ بارِ همین بی‌خیالی‌ها و ضعف‌های دائمی ایران در علم و آموزش و پژوهش، که طبعاً صفویه نیز بر دوش می‌کشید، مقدمات زوال ایران را مجدداً فراهم می‌کند. در واقع، همان علت و متغیر حقیقی که صفویه را از پای درآورد، نادرشاه و دودمانش و دیگر سلسله‌های ما را از پای درمی‌آورد در حالی که [شبه]زندگی همچنان به دلیل کمبودهای ناشی از توسعه‌نیافتگی، کم‌رمق بود و ادامهٔ همین بازی جهل در اوان قرن نوزدهم خط بر ایالات مهم ما کشید. بستر خشکِ تغییرناپذیر، رنسانس را نه می‌زاید و نه می‌پذیرد. ورود ناقص ایران عهد قاجار به پارادایم توسعه که با واژگان ترقی و پروغره مطرح می‌شد، غایب بزرگی داشت: «پشتوانهٔ رنسانس» و «سنت منورالفکری مقبول‌العام» که نقدهای بنیادین و یا به اصطلاح عوامانهٔ ما - برگرفته از خرمگس سقراط- نیش‌های زهرآلود را به اسب کرخت آتن به قول افلاطون تحمل نماید. کم‌ظرفیتی جامعه و انحراف روشنفکران از حقیقت، موجب «خیانت [شبه]روشنفکرانِ» لوس و تضعیف متولیان قابل احترام سنت‌ها - پشتیبانان ترقی- شد و در فرایندی آشنا، حقیقت سنت نیز به تیغ ایدئولوژی شبه‌روشنفکران از پای درآمد. آنجا که واژگان و سخن شبه‌روشنفکران «به کردار بازی بُوَد» به قصد تحریف حقیقت و دلبری، پس «کار بر ما دراز گردد»؛ هرچند آن محبوبیت‌طلبان فریاد برآورند که نه ما اینقدر ناامید نیستیم. پاسخ آنست که با آن موقعیت‌های عظیمی که حکومت و جامعه در اختیارتان نهادند، زمان و استعدادها را در همان زمان کشتید تا دیگ و قفیزمان پُر شد.

 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها