انتخابات و تجربه مشارکت محدود و مشروط
مستقل آنلاین، محمد داوری، فعال مدنی/
اگر اصلاحطلبی و اصلاحطلبان را با یک برش تاریخی از عقبه متصل به مشروطه جدا کنیم و تجربه اصلاحطلبی از دوم خرداد ۷۶ تا دوم اسفند ۹۸ را برگزینیم شاید بتوان تحلیل به نسبت دقیقتر و تمرکز به نسبت مرتبط با موضوع را با محوریت کنشگری انتخاباتی داشته باشیم. اصلاحطلبی دوم خردادی با یک رویداد چندان برنامهریزی نشده و با یک اتفاق چندان پیش بینی نشده در حالی آغاز شد که یک "انتخابات" نقطه شروع مشخص و فراگیر آن بود، انتخاباتی که رای سلبی به رقیب بیش از رای ایجابی به گزینه مورد نظر معنادار و تعیین کننده بود. انتخاباتی که پس از سالها ناامیدی، به یک انفجار شبیهتر بود تا به یک انتخاب. اما هر چه بود در ادامه کنشگری انتخابات محور و در آستانه بیست سالگی انقلاب ۵۷ تلنگر جدی بر بدنه حاکمیت و شور بینظیری بر بدنه جامعه ایجاد کرد. در طول بیست سال قبل از آن علیرغم چالشهای انتخاباتی و فراز و فرودها در رقابتها و رفاقتها این مرزبندی و خطکشی در میان دوستان و همراهان انقلاب ۵۷ برای نخستین بار رقم میخورد به گونهای که رسما و آشکارا صفبندی اصولگرایی و اصلاحطلبی یا بهعبارتی محافظهکاری و تحولخواهی و تغییر و اصلاح شکل گرفت و عرصه انتخابات مهمترین بزنگاه قدرتنمائی این دو جریان شد. "اصلاح طلبان دوم خردادی" اصطلاحی شد که با محوریت خاتمی گفتمانسازی نوعی از اصلاحطلبی را رقم زدند، نوعی از اصلاحطلبی که با جریان تاریخی ریشه در مشروطه تفاوتها و تمایزهایی داشت و دال مرکزی آن شد: "مردم سالاری دینی" و مفاهیمی همچون قانونگرایی، آزادیخواهی، تعامل، گفتوگو، تحزب، آزادی بیان، آزادی رسانه و دموکراسی و مفاهیم و کلیدواژهایی از این دست حول محور دال مرکزی به فربه شدن فضای گفتمانی پس از دوم خرداد یاری رساندند و به مدد رسانههای متعددی که شکل گرفته بود، گسترش یافت و بطور کلی جهشی را در کمیت و کیفیت جامعه مدنی ایجاد نمود. اما اصلاحطلبان دوم خردادی استراتژی انتخاباتی خود را هم چنان شرکت بدون قید و شرط دانسته و علیرغم ضربه سنگین شورای نگهبان در انتخابات مجلس هفتم و رد صلاحیت گسترده نمایندگان اصلاحطلب مجلس ششم در انتخابات شرکت نمودند. هر چند بخشی از بدنه همراهی لازم را نداشت اما سیاست اعلامی جریان اصلاحطلب تغییری نکرد. تجربه انتخابات ۸۴ هم باعث تغییر در کنشگری انتخاباتی اصلاحطلبان نشد و تجربه بسیار متفاوت و پرهزینه انتخابات ۸۸ نیز تغییری در استراتژی انتخاباتی اصلاحطلبان ایجاد نکرد. اما جالب است که علیرغم حمایت جریان اصلاحطلب از روحانی و پیروزی او در دو انتخابات ۹۲ و ۹۶ و پیروزی نسبی اصلاحطلبان در انتخابات مجلس دهم و شورای شهر اخیر، در دوم اسفند ۹۸ استراتژی مشارکت مشروط و محدود در دستور کار قرار گرفت. هر چند این استراتژی بطور مشخص از زبان لیدر جریان اصلاحطلب یعنی سیدمحمد خاتمی اعلام نشد اما شورای عالی اصلاحطلبان رسما اعلام نمود و برای نخستین بار در طول ۴۰ سال گذشته از سوی یک جریان وابسته به انقلاب ۵۷ کنشگری محدود و مشروط در انتخابات برگزیده شد نوعی از کنشگری و تجربهای که جای تامل و تحلیل و تفسیر فراوانی دارد. به نظر میرسد پیام این استراتژی انتخاباتی و این نوع از کنشگری بیش از هر کسی و هرجایی خطاب به حاکمان و نهادهایی است که فراتر از انتخابات و باثباتتر از جریانها هستند. این نهادها و افراد باید واکنشی متناسب با آن داشته باشند، و اگر آینده کشور و ملت را در رقابت و مشارکت میدانند و اگر کاهش مشارکت را مرتبط با این رویکرد انتخاباتی اصلاحطلبان میدانند بهتر است بجای فرافکنیها در مورد دلایل کاهش مشارکت پاسخی منطقی و آیندهنگرانه و مسئولانه به طیف اصلاحطلب کشور بدهند و با شهامت به این طیف و هواداران آنها بگویند که صدای شما را شنیدیم و برای آینده این ملت گفت و گوی عمومی و راهکارها و ساختارهای خروج از بن بستهای سیاسی را فراهم خواهیم کرد. اگر پیام مشارکت محدود و مشروط بخوبی شنیده نشود و واکنش مناسبی دریافت نکند بیتردید ناامیدی همه جریانها را تهدید میکند و بیشک اگر روزنه امیدی باقی مانده باشد در پس همین پیام است. حال که مسئولان ارشد شهامت به خرج دادهاند و واقعیت مشارکت پایین و کاهش معنادار آن را پذیرفتند بهتر است الزامات رفع آن را هم بپذیرند و تا دیر نشده است چارهای بیندیشند.
ارسال نظر