کاش امروز ۲۲ بهمن ۵۷ بود
مستقل آنلاین، هرمز شریفیان/
انقلاب اسلامی وارد چهل و دومین سالگرد حیات خود شد. برای نسلی که انقلاب، جنگ، دوران سازندگی و اصلاحات، زخمهای سال ۸۸ و دوران تدبیر و امید را با تمام رخدادهای تلخ و شیریناش از نزدیک درک و لمس کردهاند، به قضاوت نشستن درباره این ۴ دهه و قیاس آن با روند رخدادهای جهانی و دیگر کشورهای جهان را، آنچنان دشوار نمیکند. انقلاب اسلامی و سپس نظام جمهوری اسلامی از روزهای نخست با یک شعار اصلی و محوری وارد عرصه شد و خود را به جهانیان شناساند و آن "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" بود. طلایهداران انقلاب برای تحقق هریک از بخشهای این شعار راهبردی، برنامههایی داشتند و یکی از این برنامهها که به بخش "جمهوری اسلامی" این شعار و مطالبه مربوط میشد، تدوین و تهیه پیشنویس قانون اساسی جمهوری اسلامی بود که به تائید "آیتالله خمینی" نیز رسیده بود و "جمهوریت" و تحقق آن که یکی از مطالبات اصلی مردم بود، هم در پیشنویس قانون اساسی و هم در قانون اساسیای که بعدها به تصویب مجلس خبرگان (موسسان) رسید، پرداخته شده بود؛ هرچند بخشهای زیادی از آن چنان تغییر یافت که با مخالفت و اعتراض بسیاری از همراهان اولیه انقلاب مواجه شد. "جمهوریت" در نگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی از جایگاه بسیار ویژهای برخوردار بود، سخنرانی تاریخی رهبر پیشین جمهوری اسلامی در بهشت زهرا و سایر توصیههای ایشان از بدو انقلاب تا روزهای آخر حیات، همگی نشانههایی از اجرا شدن رای و نظر مردم و احقاق حقوق جمهور بود و یکی از معروفترین توصیهها، "مجلس در راس همه امور است"، بود. تاکید بر جایگاه بلند مجلس و اهمیت ویژه آن از این جهت بود که تمام تصمیمات توسط نمایندگان واقعی مردم گرفته شود که تعبیر و تفسیر آن از اهمیت "جمهوریت" خبر میدهد. جنگ تحمیلی ۸ ساله اما تمامی حواس و توجه ملت را بهسوی دفاع از میهن برد و موضوعات سیاسی و خواستههای مدنی برای نزدیک به یک دهه به محاق رفت. پس از جنگ و در دوران سازندگی نیز نهتنها به "دگراندیشی" وقعی نهاده نشد بلکه به بهانه سازندگی و ترمیم ویرانههای جنگ که اولویت اصلی نام گرفته بود، در مقاطعی برخوردهای سختی با دگراندیشان که در آن برهه بخشهای بزرگی از مردم آنان را همراهی میکردند، صورت گرفت. انباشت مطالبات، دو دهه پس از انقلاب در دوم خرداد ۷۶، سرریز کرد و جامعه مدنی با تمام قوا پای صندوقهای رای رفت تا در اصل به "تغییر" رای دهد. حاصل این تغییر، اندک گشایشی در فضای سیاسی و انتقادی بود و همزمان بهار روزنامهنگاری نیز شکوفه داد و چند صدایی و حقوق اقلیت و سایر مظاهر دموکراسی به آرامی رخ نمایاند. گشایش سیاسی باعث گشایش اقتصادی شد و شاید بتوان گفت که شکوفاترین دوران اقتصادی در دوره اصلاحات بهوقوع پیوست و این امید در دل مردم جوانه زد که میتوان به اصلاحات امیدوار بود. برای همین مردم با شور و شوقی بسیار پای هر انتخاباتی حاضر بودند و به این باور رسیدند که در سرنوشت خود نقش دارند. اما جریان اقتدار چنین شرایطی را برنتابید و "هر ۹ روز یک بحران" برای دولت اصلاحات تراشید و همزمان شروع به مقابله با جامعه مدنی و مردمیترین دولت پس از انقلاب کرد. آنچه را که میتوان فاجعه نامید حدفاصل بین سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ بهوقوع پیوست و خیل عظیمی از جامعه مدنی را ناامید کرد، بهویژه اینکه زخم ۸۸ آنچنان بر دل و ذهن مردم باقی ماند که بسیاری از آنان در همان دوران از نظام و حتی اصلاحطلبان، قطع امید کردند. با این همه، امید به بهبود و تغییر دوباره در سال ۱۳۹۲ مردم را مجاب کرد تا در انتخابات شرکت کنند، با این امید که منشاء هرتغییری باید صندوق رای باشد. با این تحلیل باز هم مردم در سالهای ۹۲، ۹۴ و ۹۶ دل به خروجی صندوقها بستند. "برجام" و گره بازشدهی ارتباط با جهان بار دیگر بارقه امیدی را در دل مردم پدیدار کرد اما جریان اقتدار بار دیگر با کمک دولت پنهان و این بار با قوایی بیشتر وارد میدان شد تا رشتههای دولت مقبول را پنبه کند؛ هرچند که دولت نیز با اشتباهات و ناکارآمدیهایش مزید بر علت شد تا مردم همچنان معترض بمانند. اما اعتراضها مسکوت نماند و در دیماه ۹۶ بهشکلی گسترده رخ نمایاند و پس از آن دولتی غیرمتعارف و بیاخلاق برنده انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا شد که "برجام" را یک جانبه بر هم زد و تحریمهایی برقرار کرد که دولت و حتی دولت پنهان نیز "آچمز" شدند. اعتراضهای آبان ۹۸ و هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری اوکراین و واکنشهای نابخردانه پس از آن باعث شد تا بسیاری از مردم ناامیدتر از گذشته شوند و به این باور برسد که احتمال تغییر توسط صندوق رای، احتمالی بسیار دور از دسترس است. حالا و در آستانه ورود به چهل و دومین سالروز انقلاب، شمار زیادی از مردم و آنهایی که همه این سالها را تجربه کردهاند به مایوسترین نقطه ممکن از انقلاب و پس از آن، جنگی رسیدهاند که برای پیروزی در آنها، مشتاقانه و بدون منت برای آن هزینههای جبران ناپذیر کردهاند. کاش میشد تاریخ را به ۴۱ سال پیش برگرداند تا با همین تجارب امکان انداختن قطار انقلاب بر روی ریل اولیه آن، وجود داشت.
ارسال نظر