فاتحهای برای "جمهوریت"
مستقلآنلاین، سرویس سیاسی، هرمز شریفیان/
دهه پیروزی انقلاب در هرسال و در روزهای نخست آن یعنی ۱۲ بهمن، از روزهایی است که دولتهای مستقر - در مرقد بنیانگذار جمهوری اسلامی به سخنرانی و تعیین راهبردهای دولت و نظام میپردازند. "حسن روحانی" رئیس جمهور روز یکشنبه ۱۳ بهمن بههمین مناسبت به شرح رخدادهای انقلاب و روایتهایی از "آیتالله العظمی خمینی"(ره) پرداخت. روحانی در این سخنان شاید بیشتر قصد داشت به مقایسه دوران پیش و پس از انقلاب و "این، همانی" بپردازد. او چند روز پیش در سخنانی بهطور تلویحی عنوان کرده بود "جمهوریت نظام در خطر است" و افزوده بود: "میترسم روزی گفتن از جمهوریت هم جرم تلقی شود". روحانی دو یادگار بنیانگذار جمهوری اسلامی را "جمهوریت" و "اسلامیت" دانست و ادامه داد: "انتخاباتی که در روزهای اول مشروطه توسط رای مردم بود کمکم به جایی رسید که در میان جمعی درباری، افراد منتخب میشدند و آنگاه 'تشریفات انتخاباتی' در کشور انجام میگرفت، از قبل همه میدانستند چه کسی به مجلس شورای ملی خواهند رفت و نمایندگان همه حوزههای انتخابیه روشن بود". این درحالی است که رئیس جمهور در همان سخنان چند روز پیش به انتخابات تشریفاتی اشاره و پیشاپیش به نامزدهای جناح مورد حمایت که حضورشان در مجلس یازدهم قطعی شده بود با کنایه گفت: "نوشجانتان". روحانی به تحلیل این جمله بنیانگذار جمهوری اسلامی که "مجلس در راس همه امور است" پرداخت و ادامه داد: "امام این را بهعنوان یک شعار نگفت، امام میدانست اگر در هر صحنهای مردم حضور نداشته باشند، پیروزی امکانپذیر نیست". این در حالی است که شمار بسیاری از گروهها و چهرههای سیاسی با اشاره به این جمله گفته بودند که مجلس دیگر در راس همه امور نیست و نسبت به بیاثری این نهاد بسیار اعتراض کرده و هشدار بودند. رئیس دولت دوازدهم در بخشی دیگر از سخنانش گفت: "هر آنکس که مردم را برای حضور پای صندوق آرا دلسرد کند حتما از مشی و راه امام فاصله دارد". دلسردیای که روحانی به آن اشاره میکند مجموعهای از کارکردهای شامل سه قوه و سایر نهادها است. مردم وقتی میبینند که پس از اعتراضهای آبانماه، وضعیت جانباختگان و دستگیرشدگان و همچنین سقوط هواپیمای اوکراین، واکنش خاصی از سوی حاکمیت که دولت نیز بخشی از آن است، دیده نمیشود، طبیعی است که از حضور پای صندوق آرا دلسرد شوند چراکه نقش خود را در تعیین سرنوشت خود، کمرنگ میبینند. عملکرد دولت نیز مانند سایر نهادها در خصوص این رخدادها بسیار ضعیف بود و در این بین، حاکمیت تنها از مردم میخواهد که در انتخابات شرکت کنند اما پس از شرکت، عملا هیچ گشایشی در وضعیت مردم دیده نمیشود. فشار اقتصادی بیش از همه بر گرده طبقات متوسط و فرودست جامعه است و این وضعیت هرروز خطیرتر و وخیمتر شده و از مردم خواسته میشود که مقاومت کنند در صورتیکه ظرفیت مالی و روانی مردم برای مقاومت کردن تهی است و رمقی برای اکثریت آنان باقی نمانده است. رئیس جمهور در حالی به حمایت و پشتیبانی مردم و تاثیر آن در عرصههای گوناگون اشاره کرد که نشان داده خود هنوز ارزش این قدرت بینهایت را درنیافته و تنها میتواند درباره آن "حرف" بزند. شهروندانی که در سال ۹۲ پای روحانی ایستادند به شخصیت حقوقی و نه پادگانی او اعتماد کردند اما او و دولتاش نتوانستند از این اعتماد بهرهای را ببرند و حاصل آن این شد که بخش بزرگی از مردم اعتماد خود را نسبت به بخش بزرگی از حاکمیت از دست دادهاند. میتوان گفت که دولت تدبیر و امید و شخص رئیس جمهور در شرایط خوبی قرار ندارند. مخالفان سرسخت آنان یعنی طیف رادیکال جریان اقتدارگرا که اکثریت مجلس بعدی به آنان "هبه" شده، بیتردید پس از ورود به بهارستان، ساز مخالفتهای شدید با روحانی و دولتاش را کوک خواهند کرد و طی حدود ۱۰ ماهی که از زمان بهدستگیری مجلس تا پایان دوره ریاست جمهوری روحانی باقی مانده میتوان شاهد کشمکشهای پنهان و آشکار دو قوه مجریه و به اصطلاح مقننه باشیم. از سوی دیگر روحانی بدنه اجتماعی حامیان خود که همان اصلاحطلبان و اکثریت جامعه مدنی هستند را نیز از دست داده و امید کمی برای حمایت مجدد آنان در این زمان اندک وجود دارد. روحانی دو راه پیش رو دارد. یا این مدت حدودا ۱۵ ماه باقیمانده را بهصورت کژدار و مریز میگذراند تا دورهاش به پایان برسد یا در همین مدت کوتاه هم با تکیه بر مردم، دستکم به محقق کردن برخی از وعدههای انتخاباتیاش بپردازد. روحانی میتواند در این فرصت کوتاه به بیان ناگفتهها بپردازد و دیگر سکوت پیشه نکند. طلاییترین زمان روحانی همین ۵ ماه آینده تا تیر ماه است. او میتواند در همین مدت با کمک مجلسی که بیشتر با او همراهی دارد دست به تغییراتی بزند که بسیاری از او انتظار دارند. فارغ از این اقدامات، روحانی میتواند دوره ریاست جمهوریاش را با سکوت و کرنش به اقتدارگرایان به اتمام برساند که در این صورت باید مطمئن باشد که هیچ نام نیکی در تاریخ سیاسی ایران از خود باقی نخواهد گذاشت و آینده از او بهعنوان رئیس جمهوری یاد خواهد کرد که با وجود حمایت گسترده مردمی نتوانست حریف رقیبان پشت و روی صحنه شود و تسلیم آنان شد. همچنین شاید تاریخ از روحانی بهعنوان "آخرین رئیس جمهوری اسلامی" یاد کند زیرا راهیابی رادیکالیسم افراطی به قوه تقنین ممکن است باعث تغییراتی در قانون اساسی شود. شاید ریاست جمهوری بهطور کامل از قانون اساسی حذف و "نخستوزیری" جای آن را بگیرد یعنی در ظاهر، نظام از شکل "ریاستی" به "پارلمانی" تغییر کند. هرچند چنین تغییراتی هم تاثیر چندانی در رفع عیوب ساختار سیاسی ندارد و نخستوزیر هم مانند روسای جمهور قبلی در سطح یک "تدارکاتچی" ایفای نقش خواهد کرد اما دیگر رئیس قوه مجریه با رای مستقیم مردم انتخاب نخواهد شد. سیستم فعلی با چنین تغییری یک میخ دیگر بر تابوت جمهوریت خواهد زد و مجلسی مانند مجلس یازدهم که در رقابتی نابرابر و با حمایت برگزارکننده و داور و ...خانه ملت را تسخیر میکند، با دستور تعیین میکند که کدام "خودی" رئیس دولت شود. در هرحال یکی از معدود هشدارها یا تحلیلهای روحانی که به واقعیت نزدیک است این بود که جمهوریت نظام بهصورت آرامآرام و قطرهچکانی در حال کشیدن آخرین نفسهای خود است.
ارسال نظر