علی نظری- سردبیر روزنامه مستقل
چرا مرجعیت رسانه ای در اختیار رسانه های وطنی نیست؟
مستقل آنلاین/چهار رکن دموکراسی عبارتند از ۱-قانون اساسی۲- نظام پارلمانی۳- احزاب۴ مطبوعات مستقل
در طول دهه اول انقلاب اسلامی به علت شرایط خاص جنگ برخی از اصول قانون اساسی نظیر قانون شوراها،اجتماعات آزاد و...اصلا اجرا نشدند و بعبارتی ما نتوانستیم شاهد اجرای بدون تنازل قانون اساسی باشیم.
نظام پارلمانی هم در دهه دوم انقلاب به علت ردصلاحیت های گسترده مجلس( سوم )مورد هجوم یک جناح خاص که شورای نگهبان هم در اختیار آن جریان سیاسی خاص بود،قرار گرفت.
احزاب هم در میانه دهه اول انقلاب با پایین کشیدن فتیله حزب جمهوری اسلامی و ناخرسند بودن بنیانگذار انقلاب از اصل تحزب، ناکارآمدی و عدم تاثیر گذاری خود را نشان دادند.
حضور احزاب هم در انتخابات بیش از دو دهه مجالس قانونگذاری نزدیک به صفر شد.
به گونه ای که در درون نیروهای وفاداربه انقلاب از مجلس دوم تا پنجم عملا رقابت بر سر تصاحب کرسیهای مجلس به جناحهای حکومتی چپ و راست سپرده شد.
نهاد مطبوعات طی سالهای ۵۸ تا۶۰ توانستند در فضای متکثر آن دوران به نیابت از افکار عمومی به روشنگری تودهها وآگاهی بخشی جامعه بپردازند.
با تحولاتی که در خرداد سال ۶۰ به وجود آمد فعالیتهای مطبوعاتی منحصر به میدانداری رسانههای حکومتی شد و تا سالهای پایانی دهه شصت، هژمونی۳ روزنامه حکومتی و شبه حکومتی "کیهان، اطلاعات، جمهوری اسلامی و رسالت" در فضای رسانه ای کشور حکمفرما بود. در سال ۷۰ روزنامه سلام ارگان جناح چپ متولد شد تا جناح چپ هم در برابر جناح راست تریبون رسانه ای داشته باشد.
دراوایل دهه ۷۰ روزنامه همشهری به همت کرباسچی شهردار وقت تهران به روی گیشه آمد.
اما بعداز ۲ خرداد۷۶ که نسیم جامعه مدنی در ایران بعد از جنگ وزیدن گرفت، نهاد مستقل مطبوعات آزاد و مستقل پا به عرصه حیات گذاشت.
تیراژهای میلیونی روزنامه ها و استقبال آحاد مردم از نشریات دوم خردادی موجب شد که جریان تمامیت خواه، اقتدار رکن چهارم دموکراسی را برنتابد.
در انتخابات مجلس ششم وقتی لیست۳۰ نفره مطبوعات به پارلمان راه یافت، اتاق فکر جریان تمامیت خواه به فکر پیچیدن نسخه مطبوعات آزاد و مستقل افتاد.
بزرگترین ظلم را افراطیون وطنی به سرکردگی سعید مرتضوی در دهه هفتاد و هشتاد به جنبش دمو کراسی خواهی ایران با توقیف فلهای مطبوعات روا داشتند.
سرکوب مطبوعات توسط سعید مرتضوی باعث شد بسیاری از روزنامه نگاران با توقیف روزنامهها بیکار و مهرههای موثر هم روانه زندان شدند.
در آغاز دهه ۸۰ موج مهاجرت روزنامه نگاران به خارج از ایران استارت خورد و پدیده تبعید اجباری روزنامه نگاران توانمند برای اولین بار طی دو دهه رقم خورد.
با روی کارآمدن "دولت مهرورز محمود احمدی نژاد "سرکوب باقیمانده روزنامه نگاران اصلاح طلب و تحول خواه شدت یافت.
بعداز غائله ۸۸ موج دوم تبعید اجباری روزنامه نگاران دوباره شدت گرفت.
در سال ۹۲ که روحانی آمد،به یمن تلاشهای علی جنتی در وزارت ارشاد فضای رسانهای کشور باز شد اما بزرگان رسانهای کشور بهعلت محدودیتهای خاص امنیتی و قضایی نتوانستند به فعالیتهای مطبوعاتی بازگردند.
خلاء حضور روزنامهنگاران کارآمد در عرصه فعالیتهای مطبوعاتی داخل کشو باعث شد که مرجعیت رسانهای داخل به رسانههای فارسی زبان خارج از کشور منتقل شود.
در اواسط دهه نود،شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای اجتماعی توانستند با قدرت خیره کنندهای جریان سازی رسانهای را در دست گیرند.
اکنون که در سالهای پایانی دهه نود قرار داریم به علت خود سانسوری و عدم آزادی بعد از انتشار، رسانههای مکتوب داخلی به ترتیب بعد از رسانههای فارسی زبان مستقر در خارج و فضای مجازی، تحت الشعاع قرار گرفتهاند.
افکار عمومی جامعه ایرانی به مطبوعات وطنی بیاعتماد شده است و با وجود رقبای قَدَری چون شبکه های اجتماعی و تلویزیونهای فارسی زبان خارج که آزادی مطلق نیز دارند، رسانههای مکتوب داخلی با خودسانسوری و محافظهکاری، بیرونق و غیرموثر شدهاند.
مطبوعات ما نه تیراژ دارند و نه قادر به جریان سازی وطنی هستند.
چه کسی مقصر است؟ چرا مخاطبان داخلی جذب شبکههایی چون بی بی سی، من و تو، تلویزیون اینترنشنال و رادیو فردا شدهاند؟
ارسال نظر