فانوسِ ظُلمتِ "زلمه"ها باشیم!
چندی پیش نیروی منتسب به شهرداری، دوکودک گلفروش را مجبور به خوردن گلها کرده بود، در مراسمی با اهدای گل! از آنها دلجویی شد و تمام!
ستایش الزهرا ابراهیمی_ دانش آموخته علوم ارتباطات اجتماعی
شاید اگر نام " زلمه" را به جای "ز" با "ظ" بنویسیم، ظلمی که رفته است را راحتتر به خاطر بیاوریم، کودک کار افغانستانی که ویدئوی آزارش را دیدهایم، نگاه بهت زدهاش را حس کردهایم و پستهای حمایت از او را در صفحه سلبریتیها خواندهایم. همانها که مسرور از معافیت مالیاتی، بوق وکرنای رسانههای آنلاین را به دست گرفتهاند و از "زلمه"حمایت میکنند، بی آنکه اندک تاثیری بر ماجرای همیشگی و معضل کودکان کار بگذارند.
چندی پیش هم نیروی منتسب به شهرداری، دوکودک گلفروش را مجبور به خوردن گلها کرده بود، در مراسمی با اهدای گل! از آنها دلجویی شد و تمام!
تا دسته گل به آب دادن بعدی زنجیرهی کودکان کار ادامه پیدا کرد مانند ویدیوی کودک زبالهگردی که نمیدانست آرزو یعنی چه، رقص دردناک دخترک پشت چراغ قرمز....و دهها تصویر از این دست که اندوه، انتقام، خشم و ترحم را در مخاطب برمیانگیزد.
کودک کار، زاییدهی فقر اقتصادی و کودک آزار معلول فقر فرهنگی است و این درحالیست که راهکارهای جدی برای کاهش دو آسیب وجود ندارد و پرداختن به چرایی معضل کودک کار و کودک آزار مانند فوروارد ویدئو و مطالب ضمیمه، گذراست...
بازگردانی کودکان کار به چرخهی تحصیل، توانمند سازی آنها، بازآفرینی اعتماداجتماعی و ساماندهی این بخش، مغفول مانده است و در واقع آنچه که به سطل زبالهی فراموشی انداخته شده، آسیب پژوهی، روانکاوی و ریشه یابی اساسی این گونه آسیبهای اجتماعی است که اگر مجدانه پیگیری شود شاید فانوس ظلمت "زلمه"ها باشیم!
ارسال نظر